زورآزمایی مهدی فتحی با جهان پهلوان تختی!

ايسنا/ همه ميدانند مهدي فتحي بازيگري تکرارنشدني بود اما شايد کمتر کسي بداند که او دستي هم بر کُشتي گرفتن و هماوردي داشت و با جهان پهلوان تختي نيز بر تشک کشتي زورآزمايي کرده بود.
بهزاد فراهاني، در ماه تولد فتحي ( آذر سال ۱۳۱۸ ) از مهمترين ويژگي او سخن ميگويد؛ مردمي بودنش.
فراهاني که در نمايش «بينوايان» و سريال امام علي با مهدي فتحي همبازي بوده است، به ايسنا ميگويد: من همواره معتقد به تئاتر اجتماعي بوده و هستم و ديدگاهي را که دوستان نوگرا به هنر دارند، متعلق به کشور خودمان نميدانم. اين ديدگاه ويژه کشورهايي است که دوره صنعتي را گذراندهاند و به دموکراسي رسيدهاند و مردمانشان در فقر به سر نميبرند.
او سپس از مهدي فتحي به عنوان بزرگترين بازيگر آسيا نام ميبرد و اضافه ميکند: هيچ بازيگري به قدر او به مردم نزديک نبود. او مردم را بخوبي تماشا و حس ميکرد و زماني که قرار بود نقشي را بازي کند، در کالبد شکافي آن نقش يکه بود.
فراهاني سخنان خود را درباره فتحي اين گونه ادامه ميدهد: هنرمندي بود که سواد و مطالعاتش يگانه بود و بايد بگويم گروه تئاتر «آناهيتا» هيچ بازيگري را به بزرگي او تربيت نکرد.
او با اشاره به ديگر ويژگي فتحي ميافزايد: انسان والايي بود و همواره کوششاش بر اين بود که مثل خودش باشد. او اداي هيچ بازيگر ديگري را در نياورد و آموزههاي بسياري براي ما داشت که مهمترينش همان ارتباط نزديک او با مردم بود.

فراهاني با يادآوري حضور فتحي در هماوردي و کشتيگيري اضافه ميکند: نزديک يک سال با جهان پهلوان تختي کشتي ميگرفت. مردمان جنوب شهر تهران او را خوب ميشناختند و لبخند زيبايش را تجربه کرده بودند.
اين بازيگر با ابراز تاسف از اينکه قدر مهدي فتحي دانسته نشد، ميگويد: قدر او را ندانستيم. همچنانکه بهمن مفيد و پرويز پورحسيني و حميد سمندريان هم قدر نديدند، هنرمنداني که به اين راحتي نميتوان مشابه آنان را ساخت؛ چراکه آنان در ميهن ما استثنا بودند. ولي متاسفانه همانطور که به کل تئاتر احترام نميگذارند، به بزرگاني مانند مهدي فتحي هم احترام گذاشته نشد.
فراهاني با اشاره به واپسين روزهاي زندگي مهدي فتحي که به دشواري در بيمارستان سپري شده است، ميافزايد: زماني که در بستر بيماري افتاد، کسي برايش دستي بالا نزد. مقصودم وزارت فرهنگ و ارشاد است. اميدوارم با تغيير نگاه به فرهنگ و هنر، اين شاخه هم سمت و سويي بگيرد و ديگر هنرمندي مانند مهدي فتحي در عسرت نرود.
مهدي فتحي، بازيگر تئاتر سينما و تلويزيون آذر ماه سال ۱۳۱۸ زاده شد.
او يکي از اعضاي ثابت گروه تئاتر «آناهيتا» به سرپرستي مهين و مصطفي اسکويي بود. محمود دولتآبادي که در آن دوره ديگر عضو اين گروه تئاتري بوده، درباره فتحي گفته است فتحي يا بايد روي صحنه ميزيست يا از مادر نميزاد.
در کارنامه هنري فتحي بازيهاي درخشان او در نمايشهايي همچون «اتللو»، «هياهوي بسيار براي هيچ»، «طبقه ششم»، «روبهکها»، «صاحب مهمانخانه»، «تانيا» و «سلماني شهر سويل» به ثبت رسيده است.
او در آن سالها در بيش از بيست تئاتر تلويزيوني نيز حضور داشت. فتحي که از همان سالهاي آغازين فعاليت هنري، به امر آموزش هم اشتغال داشت، مدتها به عنوان استاد فن بيان در هنرکده بازيگري آناهيتا مشغول به کار بود.

بخت با تماشاگراني يار بود که دهه ۷۰ بازي او را در نمايش «بينوايان» بهروز غريبپور تماشا کردند؛ يک بازي نفسگير در نقش «ژان والژان» و حضوري بيش از سه ساعت روي صحنه. بهزاد فراهاني بازيگر نقش مقابل او، «بازرس ژاور» را بازي کرد و اين از آخرين حضورهاي درخشان فتحي روي صحنه تئاتر بود که در فرهنگسراي بهمن رقم خورد. محلي که پيشتر کشتارگاه بود و در آن مقطع نخستين روزهاي فعاليت خود را به عنوان فرهنگسرا سپري ميکرد.
فتحي همان گونه که تئاتر را با گروه آناهيتا آغاز کرده بود، بازيگري در سينما را با بازي در فيلمي از مصطفي اسکويي با نام «زن خون آشام» تجربه کرد و بعد از انقلاب در اولين تجربه سينمايي خود مقابل دوربين ابراهيم وحيدزاده رفت و در فيلم «تحفهها» ايفاي نقش کرد.
بازي در فيلمهايي مانند «کشتي آنجليکا»، « روز واقعه»، «زينت»، «آدم برفي»، «زشت و زيبا»، «کاکلي»، «مدرسه پيرمردها»، «اعتراض» و... بخش ديگري از کارنامه هنري اوست.
تماشاگران تلويزيون نيز نقش آفرينيها او را در مجموعههايي مانند «خانه پدري»، «هزاران چشم»، «مزرعه آفتابگردان»، «شيخ مفيد»، «به سوي افتخار»، «زندگي» و ... ديده بودند.
در کارنامه هنري اين بازيگر چندين همکاري با داود ميرباقري ديده ميشود. فتحي در تئاتر «دندون طلا»، فيلم «آدم برفي» و سريال «امام علي (ع)» با ميرباقري همکاري کرد.
او گوينده نقش «سلطان» در کتاب صوت شازده کوچولو نيز هست.
مهدي فتحي در آخرين روزهاي زندگي خود، دوره سختي را گذراند؛ همراه با بيماري و کمتوجهي نهادهاي فرهنگي. او در آخرين روز اسفند سال ۱۳۸۲ آرامش مرگ را بر اين گونه زيستنِ دشوار ترجيح داد و چشمان خود را بر اين دنيا و هر آنچه در آن هست، فرو بست.
