نماد آخرین خبر

رامین صدیقی، موسس و مدیر نشر موسیقی هرمس :موسیقی خوب امتیاز ما در جهان است

منبع
بروزرسانی
رامین صدیقی، موسس و مدیر نشر موسیقی هرمس :موسیقی خوب امتیاز ما در جهان است
موسيقي ايرانيان / دربارهٔ اجراهاي زنده يک بحث حقوقي وجود دارد يعني شما نمي‌توانيد اجراهاي زنده را بە راحتي تبديل بە آلبوم کنيد و اينکه آثاري کە اجرا مي‌شوند عموما بداهه نيستند و عموما هم برائ همان اجرا آماده نشده‌اند. بنابراين حق و حقوق مادي و معنوي آنها متعلق بە يک ناشر يا شرکت ديگر است و طبيعي است کە شما نمي‌توانيد اين کار را انجام دهيد واگر هم بخواهيد با پرداخت حق مادي آن ناشر اين کار را انجام دهيد عدد و رقم‌هايي هست کە اصلا در توان ما نيست. رامين صديقي، موسس و مدير نشر موسيقي هرمس در دوره قبلي جشنواره موسيقي فجر دست بە ابتکاري تازه و موثر در فضاي جشنواره‌يي موسيقي زد. او سال قبل تعدادي از گروه‌هاي شرکت‌ «اي‌.سي‌ رام» را بە جشنواره موسيقي فجر دعوت کرد و اين امکان فراهم شد تا صداهايي تازه در فضاي جشنواره‌يي موسيقي فجر شنيده شود. خوشبختانه با پيگيري رامين صديقي حضور گروه‌هاي خارجي معتبر موسيقي در جشنواره امسال موسيقي فجر فراهم شد. بە همين مناسبت گفت‌وگويي را با رامين صديقي انجام داديم تا از چند و چون شرايط کاري او و کيفيت حرفه‌يي گروه‌هايي کە برائ آخرين دوره جشنواره موسيقي فجر دعوت کرده است بيشتر بدانيم و تاثيرات حضور اين گروه‌هاي خارجي را در فضاي موسيقايي ايران بررسي کنيم. آقاي صديقي، بە نظرم سال قبل، اجراهايي کە شما در بخش بين‌الملل برگزار کرديد يکي از مهم‌ترين اتفاقات فرهنگي سال بود. در سال‌هاي اخير هيچ‌وقت اين تعداد گروه و هنرمند با اين کيفيت دريک مقطع زماني مشخص بە ايران نيامده بودند. اين امر چگونه ميسر شد و چگونه برائ امسال هم تداوم پيدا کرد؟ اصل داستان بسيار اتفاقي ميسر شد. حوالي خرداد يا تيرماه سال ۹۰ بود کە برنامه‌ريزي‌هاي جشنواره انجام مي‌شد و آقاي ترابي و آقاي رياحي من را دعوت کردند تا دربارهٔ نحوه ارتباط با هنرمندان خارج از کشور جلسه‌يي داشته باشيم. همان جلسه عامل اين قضيه شد. يعني قرار بود تنها همان يک جلسه باشد و تجربياتم را در اختيار دوستان بگذارم ولي در نهايت بە طور ضمني قول دادم کە کمک کنم و نتيجه هم همان شد کە ديديد. بە هر حال يکي از مسائلي کە در ۱۵ سال اخير برائ خودم سوال بود، اين بود کە چرا در اين سال‌ها هيچ‌وقت نامي آشنا در سطح بين‌المللي در جشنواره شرکت نکرده است، البته جز نصرت فاتح عليخان و سيلون لوک، گيتاريست جز (Jazz) معروف فرانسوي کە بە تهران آمدند. غير از اينها ديگر آرتيستي را کە حتي از درجه سه بالاتر باشد نداشتيم. در نتيجه جشنواره از جانب مخاطب جدي و حرفه‌يي، ديگر بسيار جدي گرفته نمي‌شد. چرا اين اتفاق رخ مي‌داد؟ بە نظر مي‌آيد در سال‌هاي دور دعوت هنرمندان طراز اول راحت‌تر بوده. يک مشکلي کە در ۱۰-۱۲سال قبل پيش آمد، اين بود کە دعوت گروه‌هاي خارجي بيشتر بە عهده رايزن‌هاي فرهنگي سفارتخانه‌ها واگذار مي‌شد. ظاهرا آنها بسيار اشخاص با تجربه‌يي در حوزه موسيقي نبودند و آنچنان تلاشي نمي‌کردند کە هنرمندان صاحبنام کشور خودشان را دعوت کنند. در واقع اين باب، سال قبل باز شد و من هم بە سبب نوع کاري کە هرمس انجام مي‌دهد و مراوداتي کە با هنرمنداني از اين قبيل دارم، توانستم ارتباط خوبي با آنها برقرار کنم. چون تبليغات جشنواره نمي‌تواند آنها را متمايل بە شرکت کند. بسيار از هنرمندان اصلا نمي‌دانند کە صحنه موسيقي ايران چطور است و ميزان استقبال چطور مي‌تواند باشد بە علاوه اينکه هيچ‌وقت کسي از ايران از آنها دعوت نکرده بود در نتيجه کاملا هيچ ايده‌يي نداشتند کە با چه چيزي رو بە رو خواهند شد و من اين ميان بە نوعي واسطه بودم تا اين اطمينان برائ آنها ايجاد شود. بە طور مثال اشتفان ميکوس حتي در زادگاهش آلمان زندگي نمي‌کند و کلا دسترسي بە او امکان‌پذير نيست يعني شما در اروپا هم بليت کنسرت او را نمي‌توانيد بە راحتي پيدا کنيد. شما اگر مهم‌ترين مجلات دنيا را هم نگاه کنيد، مي‌بينيد حتي با آنها هم مصاحبه‌هاي معدودي دارد. و بە هرحال آوردن او بە ايران و برگزار کردن سه اجرا کار ساده‌يي نبود و واقعا نياز بود اين اطمينان ايجاد شود کە خوشبختانه ميسر شد و بە نحوي هم بود کە خود اشتفان بعد از کنسرت گفت بعد از سال ۱۹۷۶ کە اولين کنسرتم را در ژاپن گذاشتم تا حالا چنين انرژي‌اي را در جمع نديده بودم. خب اين اتفاقات برائ ايران اتفاقات بسيار مهم و خوبي است. و معمولا اين طور اتفاقات مثل دومينو است يعني وقتي اولي اتفاق مي‌افتد بعدي و بعدي هم راحت‌تر و بە پشتوانه اتفاق اول ميسر مي‌شوند. پس با اين اوصاف حضور گروه‌هايي مثل «رونين» و هنرمنداني مثل اشتفان ميکوس در بخش بين‌الملل سال قبل در رايزني‌هاي شما موثر بوده اند؟ بله. بعد از اجراهايي کە سال قبل انجام شد، اين شرايط بە وجود آمده است کە بە پشتوانه حضور چنين گروه‌هايي، سال‌هاي بعد، راحت‌تر سراغ گروه‌هاي ديگر رفتم. بە‌علاوه کە در همه جاي دنيا صنف موزيسين‌ها بە ويژه حوزه‌يي کە مد نظر ما بود، بسيار خانواده بزرگي نيستند و اکثرشان با هم آشنايي و مراوده دارند بنابراين کافي است کە يکي از اين هنرمندان بە ۱۰ نفر ديگر بگويد کە تجربه موفقي در ايران داشته، همين سبب مي‌شود وقتي من سراغ نفر بعدي مي‌روم، او ذهنيتي داشته باشد و مساله بسيار برائ او عجيب و نامانوس نباشد. امسال هم من با همين متد جلو رفتم و بە هرحال با توجه بە نوع سليقه‌يي کە خودم داشتم و سليقه جشنواره کە مي‌خواست چندرنگي باشد ما در حوزه‌هاي مختلف گروه‌هايي را انتخاب کرديم. البته من برائ امسال بسيار راغب نبودم کە اين کار را انجام دهم ولي از طرفي اصرار دوستانم و از طرف ديگر اينکه احساس کردم حالا کە دري باز شده برائ اينکه اين جريان ادامه پيدا کند شايد برائ يک سال ديگر هم بە من نياز است و لازم است کە اين کار را انجام دهم. درواقع يک نوع تعهد فرهنگي احساس کرديد… يک نوع تعهد و اينکه صبر کنيم تا اتکاي اين جريان بە يک فرد نباشد. اگر من امسال هم بتوانم اين کار را با موفقيت انجام دهم جشنواره فجر کارنامه‌يي در بخش خارجي‌اش خواهد داشت کە مي‌تواند روي آن سرمايه‌گذاري کند مطمئنا برائ دوره بعدي نياز بە فرد من نيست و اميدوارم بتوانند ارتباط را بە درستي برقرار کنند. چون من نه از طريق رسمي و نه از طريق اداري و نامه‌بازي اين کار را انجام مي‌دهم يعني اين آدم‌ها اگر شما برائشان يک نامه رسمي يا ايميل رسمي بفرستيد اصلا توجهي نمي‌کنند، حتي پس مي‌زنند. من با همه اين آدم‌ها چت مي‌‌کنم، ايميل مي‌زنم و با هم گپ مي‌زنيم و بە نوعي معاشرت مي‌کنيم تا اين ارتباط برقرار باشد و باقي بماند. چون از حوزه خصوصي مي‌آيم اين طور چيزها برائم بسيار طبيعي و عادي است و راحت‌تر مي‌توانم اين نوع مناسبات را برقرار کنم ولي اگر دو، سه دوره اين همکاري اتفاق بيفتد اعتماد و اعتباري ايجاد مي‌شود کە مي‌توان در دوره‌هاي بعدي از آن استفاده کرد؛ مثل جشنواره فيلم فجر در دوره شکوفايي‌اش کە کارگردان‌هاي بسيار مهمي برائ فيلم‌شان بە ايران مي‌آمدند و حتي دوست داشتند برائ اولين بار فيلم‌شان در اينجا اکران شود. وقتي قرار شد اين کار ادامه پيدا کند از همان ابتدا گفتم کە بلافاصله بعد از اختتاميه جشنواره بايد کار را برائ دوره بعدي آغاز کرد. سال قبل برائ من بسيار سخت بود کە از تيرماه بخواهم برائ بهمن ماه اين گروه‌ها را برائ اجرا دعوت کنم چون هنرمندان سرشناس اين‌طور مي باشند؛ گاهي حتي شما بايد از دو سال قبل با آنها برنامه‌ريزي کنيد، بە طور مثال «اي سي ام» برنامه اجراهايش تا سال ۲۰۱۴ مشخص شده است. سال قبل بسيار از گروه‌ها شب همان روزي کە صبحش رسيده بودند اجرا داشتند و بسيار‌ها هم شب آخر کنسرت‌شان از سالن بە فرودگاه رفتند چون بە اصطلاح اطباي ما، بين مريضي اينها را آورده بوديم(!) و اين برائ آنها بسيار سخت بود اما اجابت کردند. البته اين لطفي بود کە خود آرتيست‌ها هم داشتند و شرايط را تحمل کردند. بە طور مثال اجراي گروه «رونين» اجرايي بود کە تا چهل درصد وابسته کيفيت صدا بود و برائ اينکه کار در ايران قابل اجرا باشد کمپاني «اي سي ام» اين لطف را کرد کە صدابردارشان را بە ايران فرستاد وگرنه بە هيچ‌وجه کار ميسر نبود. ببينيد شما چنين همکاري‌اي را با هيچ مدل و سيستم اداري‌اي نمي‌توانيد انجام دهيد مخصوصا کە ما حتي هيچ دستمزدي هم بە ايشان نداديم يعني بخشي از دستمزد را گروه بە او داد و بخشي را هم خود کمپاني «اي‌سي‌ام» متقبل شد. اين مساله شايد اتفاقي در پشت صحنه بود اما اتفاقي مهم و حياتي است. ما در ۴۰ سال قبل حتي برائ بهترين کنسرت هايمان کە اشخاص متخصصي مثل آقاي عسگرزاده صدابرداري را انجام مي‌دهند بە سبب عدم دسترسي بە امکانات و بە زعم خود آقاي عسگرزاده چنين صدايي را نداشتيم و مهم‌تر اينکه حسن داستان تنها اين نبود کە دو اتفاق با کيفيت خوبي برگزار شد بلکه بە نوعي انتقال تکنيک و تجربه هم بود. در واقع آقاي دوني (صدابردار تخصصي ‌اي‌سي‌ام برائ اجراهاي زنده) از شش روزي کە اجرا بود، دو شب آخر را خودشان کار صدابرداري نکردند بلکه تجربيات‌شان را بە بچه‌هاي تکنيسين اتاق فرمان انتقال دادند و بچه‌ها خودشان دو شب آخر را صدابرداري کردند. با توجه بە وضعيت اسفبار صدابرداري در ايران، اين اتفاق برائ موسيقي ايران بسيار مهم بوده، چون بسيار‌ها از صداي درخشان آن اجراها تعريف مي‌کردند. من تلاشم اين بود کە در اين مساله هم اتفاق ويژه‌يي رخ بدهد. دو شب آخر کنسرت آقاي ميکوس بە اين ترتيب بود کە اجراي اول را آقاي دوني تنها نظارت کرد و روز دوم گفت من مي‌خواهم در سالن بنشينم و کنسرت را گوش کنم. يعني اجراي آخر آقاي ميکوس را کلا بچه‌هاي ايراني صدابرداري کردند. خب اين تجربه‌يي است کە باقي مي‌ماند حالا اينکه ما در ادامه خوب از آن استفاده کنيم يا نه من مسوول آن نيستم و نمي‌توانم کاري کنم ولي حداقل شرايط را فراهم کردم تا اين تجربيات اتفاق بيفتد. ظاهرا قرار بوده تعداد گروه‌هاي بيشتري در بخش بين‌الملل حاضر باشند، ولي تعدادي از آنها حذف شدند؟ امسال ما قرار بود هفت گروه داشته باشيم ولي همه‌چيز کم شد؛ تعداد سالن‌ها و بالطبع تعداد گروه‌ها. در واقع اول پاسخ مثبت را از گروه‌ها گرفتم و بعد مجبور شدم بعضي را کنسل کنم. اواخر خرداد ماه جدول را کاملا بسته و با همه توافق کرده بوديم و حتي پيش‌نويس قرارداد را هم فرستاده بوديم ولي مجبور شدم تيرماه بعضي را کنسل کنم، سبب هم بودجه بود و کوچک شدن کل برنامه. اگر جشنواره اين امکان را داشت کە در همان تاريخ، بودجه خودش را بگيرد، مي‌توانست تيرماه بخشي از دستمزدها را بە يورو تامين کند و امروز مجبور نشود با مبلغ بيشتري اين هزينه‌ها را بپردازد. البته آقاي ترابي همه تلاشش را هم کرد اما بە خاطر مسائل اقتصادي و شرايط سختي کە وجود دارد نتوانست نقدينگي را بە موقع جذب کند. اين افزايش قيمت تنها دربارهٔ دستمزدها نيست بلکه دربارهٔ پروازها و ساير مسائل هم مشکل ايجاد مي‌کند. بە طور مثال الان بە خاطر تحريم‌ها نمي‌توانم برائ ‌ميهمانم، از ايران بليت بخرم و مبالغ هم وحشتناک است. باز بە لطف همان ارتباطات است کە بخشي از کار انجام مي‌شود؛ بە طور مثال آقاي «گارسيا فونس» خودشان بليت‌شان را خريداري کردند يا دربارهٔ« کوارتت تارکوفسکي» ما گفتيم پول را برائ شما حواله مي‌کنيم و شما خودتان بليت‌تان را بخريد اما آنها آنقدر آدم‌هاي منصفي بودند کە با اينکه دو نفرشان از آلمان مي‌آيند و دوباره بايد بە آلمان برگردند بليت‌شان را با لوفت‌هانزا نخريدند و آن را از طريق ترکيش‌‌ايرلاين تهيه کردند تا ارزان‌تر شود. اين چيزهاست کە ارزش دارد و بە نظرم دارايي است و اميدوارم جشنواره فجر بتواند در سال‌هاي بعد از آنها استفاده کند. شما چطور توانستيد دوستان داخل را بە اين کار راضي کنيد؟ يعني دوستان داخل چطور مجاب شدند کە يک نيروي بين‌المللي ولي شخصي و خصوصي مثل شما را با سيستم اداري و معمول خودشان جايگزين کنند؟ فکر مي‌کنم دغدغه ستاد جشنواره بود. اين کارنامه را خودشان هم مقايسه کرده بودند کە از اواخر دهه ۷۰ تا بە امروز بخش بين‌الملل جشنواره افت شديدي کرده است. فکر مي‌کنم شجاعت خود آقايان رياحي و ترابي بود کە سبب شد اين اطمينان را بکنند و واقعا اين را مي‌توانم بە جرات بگويم کە در دوره قبل در هيچ کجا برائ من موانعي ايجاد نکردند کە البته جواب اين شجاعت را هم گرفتند. اجرا‌ها بسيار موفقيت‌آميز بود. استقبال برائ خود گروه‌ها عجيب بود. چون اين گروه‌ها هر کجا کنسرت داشته باشند معمولا فقط يک اجرا مي‌گذارند؛ آقاي ميکوس دو شب اجرا داشتند و ظرف ۴۸ ساعت همه بليت‌‌ها فروش رفت و بە هر حال اين موفقيت در کارنامه مسوولان جشنواره ثبت مي‌شود. در مصاحبه‌يي کە با آقاي ميکوس داشتم دقيقا همين نکته را بيان کردند. برائ خودشان اين استقبال بسيار عجيب بود. چون شناخت راجع بە «اي‌سي‌ام» و اين سبک هنرمندان حتي در جاهاي ديگر دنيا هم بسيار وسيع و معمول نيست. مي‌خواهم بدانم غير از دو عزيزي کە شما را مي‌شناختند و بە شما اطمينان داشتند شما چطور کل سيستم را متقاعدکرديد کە اين گروه‌ها و اشخاصي کە دعوت شدند هنرمندان بسيار بزرگ و مهمي مي باشند؟ نمي دانم شايد شيوه بيانم بە نحوي بود کە اين تاثير را گذاشت. من وقتي برائ معرفي مي‌رفتم يکسري کارهاي صوتي و تصويري برائ اين دوستان مي بردم و برائشان مي گذاشتم و مختصري از اهميت، شهرت و سطح کيفي کاري را کە انجام مي‌دهند بيان مي‌کردم. شايد هم شانس بود، نمي‌دانم. البته يک چيزي هم هست؛ موسيقي خوب آدم‌ها را جذب مي‌کند حتي اگر از قبل پيش زمينه‌يي نداشته باشند البته آقاي ترابي و رياحي اين‌طور نبودند. ضمن اينکه من هم آدم سوءاستفاده‌گري نبودم کە از اين اختيار استفاده کنم و دنبال منافع خودم بروم و بە طور مثال گروهي را بياورم کە اصلا اين ويژگي‌ها را ندارند و تمام سعي‌ام را کردم کە گروه‌هايي بياورم کە واقعا حرفي برائ گفتن دارند و حتي بحث تنوع را هم لحاظ کنم. بخش عمده اين اقدامات متکي بە ارتباطات شما و توان شما بە رايزني با اين دست هنرمندان است. اينکه شما مي‌گوييد، دوست داريد اين کار را بە کس ديگري بسپاريد، آيا فکر مي‌کنيد اين جريان بدون شما مي‌تواند ادامه پيدا کند؟ اميدوارم کە ادامه پيدا کند. فکر مي‌کنم دو سال تجربه کم نيست تا تشکيلاتي بتواند کار را سازماندهي کند. اگر قرار باشد بعد از دوسال نتواند اين کار را انجام دهد بهتر است بە همان روال خودش برگردد. جشنواره الان پيشينه خوبي پيدا کرده. امروز ديدم کە پايگاه اينترنتي «اي‌سي‌ام» خبر اجراي تارکوفسکي کوارتت را رسما اعلام کرده است. يعني کم کم جشنواره و اتفاق جشنواره دارد در آن سيستم بزرگ ديده مي‌شود. اگر جشنواره کمي همت کند بە طور مثال يک پايگاه اينترنتيي درست کند و خبرها و اتفاقات دوره‌هاي قبل را در آن بگذارد و گالري عکس برگزار کند يا بە هر ترتيب کمي در زمينه روابط عمومي و تبليغاتش کار کند اينها همه رفرنس مي‌شود. بە طور مثال شما اگر دو سال ديگر سراغ آقاي گاربارک برويد، او يک پيشينه فکري دارد. فکر مي‌کنم الان پيش نياز‌هاي تبليغاتي کار فراهم است و تنها لازم است از اين امکانات استفاده شود. بعد از اين همکاري‌ها توقع مي‌رفت کە بخشي از آثار اين هنرمندان يا حداقل اجراهايي کە در ايران داشتند توسط هرمس منتشر شود. چرا اين اتفاق نيفتاد؟ يک مساله مهم بحث مالي است. اولا دربارهٔ اجراهاي زنده يک بحث حقوقي وجود دارد يعني شما نمي‌توانيد اجراهاي زنده را بە راحتي تبديل بە آلبوم کنيد و اينکه آثاري کە اجرا مي‌شوند عموما بداهه نيستند و عموما هم برائ همان اجرا آماده نشده‌اند. بنابراين حق و حقوق مادي و معنوي آنها متعلق بە يک ناشر يا شرکت ديگر است و طبيعي است کە شما نمي‌توانيد اين کار را انجام دهيد واگر هم بخواهيد با پرداخت حق مادي آن ناشر اين کار را انجام دهيد عدد و رقم‌هايي هست کە اصلا در توان ما نيست. بعضي از کارها کمي زمان مي‌برد. بە طور مثال ما سال آينده با همکاري «اي‌سي‌ام»، کاري از اشتفان ميکوس را منتشر خواهيم کرد. کارهايش هم انجام شده و مجوز‌ها هم گرفته شده وفقط من الان از تامين سهم خودم عاجز مانده‌ام! چون اين کار مشترک است و من هم بايد مبلغي را تامين کنم کە سهم بسيار بزرگي هم نيست، و چهار هزار يورو است اما الان همين سهم حدود ۲۰ ميليون تومان مي‌شود کە با اين هزينه مي‌توانم پنج آلبوم منتشر کنم! برائ همين با اين وضع سقوط ارزش ريال مجبور شدم اين پروژه را بە سال بعد منتقل کنم. يعني مشکلات اينچنيني وجود دارد وگرنه قرار بر همکاري بود و تا حدودي هم اتفاق افتاده است ضمن اينکه بە طور مثال هفته پيش يک آلبوم از رونين هم منتشر کرديم. به عنوان آخرين پرسش؛ شما قصد نداريد در آينده، خارج از زمان جشنواره و در طول سال تعدادي از اين دست اجراها را بە صورت خصوصي برگزار کنيد تا شايد منبع تاميني برائ شما باشد؟ دلم کە مي‌خواهد. من آخرين کنسرتم را سال ۸۸ برگزار کردم يعني هرمس ديگر اجرايي را برگزار نکرده و اولين سبب هم پروسه سخت و پيچيده مجوز است و سبب دوم عدم وجود اماکن مناسب برائ اين کار. يک بخشي از دلايل هم بە مشغله‌هاي خودم برمي‌گردد. ولي در فکر اين هستم کە در سال آينده بخش اجراي زنده هرمس را فعال‌تر کنم و برنامه‌هايي هم دارم. مطمئنا اگر بخواهم چيزي اجرا کنم از يک حداقلي پايين‌تر نخواهد بود.