نگاهی به جنجالیترین فیلم های ابراهیم حاتمی کیا

آخرين خبر/ احتمالا کمتر سينماگري را ميتوان در سينماي ايران پيدا کرد که فيلمسازي براي او به اندازه ابراهيم حاتمي کيا جنبهاي واکنشگرايانه داشته باشد. با مرور چهار دهه از کارنامه سينمايي اين کارگردان، پي ميبريم که فيلم هاي ابراهيم حاتمي کيا در هر دوره واکنشي بوده به شرايط سياسي و اجتماعي کشور. از طرف ديگر، پاسخ مخاطب به همين فيلمها نيز مسير او را در ادامه کار دچار تغيير و دگرگوني کرده است. با اين وجود، در کارنامه حاتمي کيا آثاري هم پيدا ميشود که گاه دور از هياهو و جنجالهاي سياسي، جنبهاي شخصي و متفاوت پيدا ميکند، گرچه در نوع خود همين دوري از سياست و گفتمانهاي روز را هم ميتوان نوعي واکنش در نظر گرفت. احتمالا بهترين مثال براي اين رويکرد فيلم دعوت است.
ابراهيم حاتمي کيا؛ يکي از مهمترين فيلمسازان سينماي ايران پس از انقلاب و يکي از جنجاليترين چهرهها در تمام ادوار جشنواره فجر است؛ آن هم نهفقط به دليل حواشي فيلمهايش. مسلما بهسادگي نميشود ابراهيم حاتميکيا را به يک فيلمساز سياسي صرف تقليل داد اما شايد بيشتر از هر سينماگر ديگري مستقيما در آثارش به سياستهاي خرد و کلان کشور پرداخته و روي مسائلي دست گذاشته که کمتر کسي به آن ها نزديک شده است.
نکته عجيب درباره فيلم هاي حاتمي کيا اين است که معمولا همزمان گروهي را خشمگين ميکند و گروه ديگري را به تحسين واميدارد و در فاصله چند سال، ممکن است جاي اين دو گروه عوض شود! هم رکورددار جايزه بردن از جشنواره فجر و چهره محبوب سينماي دفاع مقدس است و هم فيلمهاي توقيفي دارد.
دعوت
نيمه دوم دهه هشتاد و همزمان با رياست جمهوري محمود احمدينژاد، ابراهيم حاتميکيا از نظر فيلمسازي و همچنين جهتگيري، روند متفاوتي را در پيش گرفت. حاتميکيا در دهه هفتاد نگاهي انتقادي به جريان سازندگي داشت و مهمترين آثارش را در نقد همين جريان نيست. اما رفته رفته به جريان اصلاحات نزديکي بيشتري پيدا کرد. اختلافات پيش آمده بر سر موج مرده و بعد هم توقيف به رنگ ارغوان در دولت اصلاحات، چيزي به جز سرگشتگي براي حاتميکيا به همراه نداشت؛ به ويژه که به نام پدر نيز همزمان با تغييرات سياسي روز و احياي جريانهاي تندرو، نگاهي نسبتا منتقدانه به تندرويهاي سياسي و دستاورد آن براي نسلهاي بعدي داشت.
نهايتا کار به جايي رسيد که در آن سالها حاتميکيا به سراغ دو پروژه متفاوت و دور از سينماي هميشگي خودش رفت: سريال حلقه سبز و فيلم دعوت؛ دو اثر دور از جنگ، دعواهاي سياسي و بحثهاي روز و متکي بر احساسات و با رويکردي آشتيجويانه.
حاتميکيا در دعوت به سراغ موضوع سقط جنين رفت، با چيستا يثربي براي نگارش فيلمنامه همکاري کرد و ستارگان جواني را براي ايفاي نقشهاي فيلم انتخاب کرد. برخلاف اکثر فيلمهاي اجتماعي تند و ملتهب دهه هفتاد، دعوت بحث سقط جنين را از منظر يک معضل اجتماعي و با نگاهي نقادانه دنبال نميکند. آنچه که امروز شايد محافظهکارانه به نظر برسد، در فيلم حاتميکيا بيشتر نوعي از اخلاقگرايي و مصلحتانديشي در ستايش زندگي است.
دعوت در قالبي اپيزوديک، داستان چند زن با وضعيت و خاستگاههاي اجتماعي متفاوت را روايت ميکند که همگي گرفتار يک بحران مشترک و درصدد يافتن پاسخي براي آن هستند. کيفيت و قدرت اپيزودها به يک اندازه نيست و در نتيجه مخاطبان به کليت اثر واکنشهاي متفاوتي خواهند داشت. تماشاي دوباره دعوت از چند جهت ميتواند جالب باشد؛ هم خود حاتميکيا که بعد از اين فيلم متفاوت دوباره تبديل شد به همان سينماگر واکنشي و متاثر از سياستهاي روز و هم خود موضوع فيلم که الان با گذشت بيش از يک دهه نظرات و تحليلهاي اجتماعي پيرامون کار کاملا تغيير کرده است.
مهاجر
واقعا فيلم خوبي است، يکي از بهترينهاي فيلم هاي کارنامه حاتمي کيا که در ميان منتقدان هم طرفداران زيادي دارد؛ فقط نکته قابلبحث اينجاست که سال ۶۸ در شرايطي سيمرغ بهترين فيلم را در هشتمين دوره از جشنواره فجر بهدست آورد که «هامون» داريوش مهرجويي، «کلوزآپ» عباس کيارستمي، «مادر» علي حاتمي و «دندان مار» مسعود کيميايي هم در آن دوره حاضر بودند و هيچکدام حتي نامزد جايزه بهترين فيلم هم نشدند! درنتيجه در يکي از عجيبترين دورههاي جشنواره، سومين ساخته حاتميکياي ۲۸ ساله جايزه اصلي را برد.
از کرخه تا راين
حاتميکيا خيلي زود به يک نخبه و الگوي سينمايي براي سينماي دفاع مقدس تبديل شد؛ پختگي و تسلط تکنيکي او در «از کرخه تا راين» چشمگير بود اما فراتر از آن، نگاه انساني درباره باور و ترديدهاي يک جانباز شيميايي است. فيلم، با واکنشهاي تندي مواجه شد؛ تا جايي که با جمعآوري طومار، خواستار توقيف فيلم شدند و عنوان کردند که حاتميکيا دچار انحراف عقيدتي شده! بهمرورزمان، فيلم محبوبيت بيشتري پيدا کرد و بعد از اين بود که حاتميکيا شمايل يک سينماگر دردسرساز را به خود گرفت. البته که در يازدهمين دوره جشنواره باز هم سيمرغ بهترين فيلم را به «از کرخه تا راين» اهدا کردند.
آژانس شيشهاي
واکنشها به فيلمهاي بعدي ضدونقيض بود؛ فيلمهاي با بار احساساتي و ملودرام پررنگتر. نکته مهم درباره فيلم هاي حاتمي کيا در نيمه اول دهه هفتاد، پررنگتر شدن نقش زنان جلوي دوربين بود؛ از جمله همکاري با نيکي کريمي در «بوي پيراهن يوسف» و «برج مينو». اتفاق بزرگ در دوره شانزدهم افتاد. براي اولين بار بود که چنين روايت جسورانهاي از منظر امنيت ملي در سينماي ايران مطرح ميشد. باز هم واکنشهاي فرامتني ضدونقيض بود اما «آژانس شيشهاي» موفقيتي همهجانبه را به همراه داشت و به پرافتخارترين فيلم در تمامي ادوار جشنواره فجر تبديل شد. همچنين خود حاتميکيا براي اولين بار سيمرغ برد، هم در فيلمنامه و هم در کارگرداني. در آن دوران، حاتميکيا چهرهاي محبوب بين سلايق و جريانهاي سينمايي مختلف بود؛ همچنان در بين اصولگرايان بيشتر.
موج مرده
بعد از موفقيت «آژانس شيشهاي»، پرويز پرستويي و رضا کيانيان دوباره در «روبان قرمز» براي حاتميکيا نقشآفريني کردند؛ فيلمي متفاوت و خاص که همچنان هم مهجور باقي مانده است. اما جنجال بزرگ، در دوره نوزدهم اتفاق افتاد؛ زماني که فيلمساز بدون فيلم به جشنواره آمد، تکههاي بريده شده فيلمش را روي ميز جلوي اهالي رسانه چيد و اعلام کرد که به دليل اختلافنظر شديد، «موج مرده» دچار سانسور و توقيف شده است. همين موضوع، باعث شد که سومين همکاري حاتميکيا و پرستويي که از نظر معنوي درزمينه تقابل نسلها و کمرنگ شدن آرمانها در امتداد «آژانس شيشهاي» قرار ميگرفت، هيچوقت درستوحسابي ديده نشود. در آستانه ورود به دهه هشتاد، حاتميکيا که از کمرنگ شدن آرمانها ميگفت، بهجاي فيلمساز هميشه محبوب به مغضوب تبديل شد.
ارتفاع پست
از چند جهت، اتفاق مهمي در کارنامه حاتميکيا بهحساب ميآمد؛ همکاري با يک نويسنده جوان که بعد از کسب شهرت در کارهاي تلويزيوني تازه داشت به سينما ميآمد، دور شدن از فضاي جنگ و بازگشت به الگوي محدوديت زماني و مکاني مانند «آژانس شيشهاي». فيلم که موضع اجتماعي منتقدانهاي داشت، در جشنواره با استقبال مردمي مواجه شد اما از سوي داوران مورد لطف قرار نگرفت. همکاري با حميد فرخنژاد هم بهاندازهاي موفقيتآميز بود که در سريال «حلقه سبز» و «به رنگ ارغوان» ادامه پيدا کرد؛ فيلمي که به شکل عجيبوغريبي چند سال را در توقيف گذراند. در ضمن، آن نويسنده جوان «ارتفاع پست» هم اصغر فرهادي بود.
به نام پدر
بعد از توقيف «به رنگ ارغوان»، حاتميکيا بلافاصله به سراغ فيلم بعدياش رفت؛ دوباره با پرستويي. ايده فيلم جسورانه، مرتبط با بحثهاي معاصر و درمجموع غالب بر کليت فيلم بود: پدري متوجه ميشود که پاي دخترش روي ميني رفته که سالها قبل خودش براي مقابله با پيشروي نيروهاي دشمن کاشته بوده است. «به نام پدر» در جشنواره جوايز زيادي، از جمله بهترين فيلم را بهدست آورد. در آن دوره، هيئتداوران در اقدامي عجيب اعلام کردند که هيچ فيلمنامهاي را شايسته جايزه نميدانند و همين امر، اعتراض حاتميکيا (که براي فيلمنامه ديپلم افتخار گرفت) را در پي داشت. نکته قابلتوجه ديگر، رقابت نزديک آن با «چهارشنبه سوري» اصغر فرهادي بود که جايزه بهترين فيلم از نگاه مردم و کارگرداني را کسب کرد.
به رنگ ارغوان
سه سال بعد و در شرايطي که مديريت سينمايي دولت، رويکرد سفت و سختي را دنبال ميکرد، حاتميکيا فيلم اپيزوديک «دعوت» را با موضوع سقطجنين ساخت که هنوز هم دورترين اثر از کليت فيلم هاي کارنامه حاتمي کيا است. در جشنواره سال ۸۸، بعد از چهار سال «به رنگ ارغوان» رفع توقيف شد و با کسب جوايز متعدد مورد تحسين قرار گرفت و براي پنجمين بار، اثري از حاتميکيا بهعنوان بهترين فيلم انتخاب شد. باز هم واکنشهاي جناحي و فرامتني راه افتاد و تم غلبه عشق و احساس بر وظيفه و ايدئولوژي، از سوي گروهي موردحمله قرار گرفت. درمجموع ،واکنشها به فيلم در حد بهترينهاي کارنامه حاتميکيا بود.
گزارش يک جشن
سال بعد، دوباره در جشنواره حضور پيدا کرد؛ با فيلمي که نوشتن آن چند سال طول کشيده و آنقدر بازنويسي شده بود که کمتر کسي دقيقا از مضمون اصلياش خبر داشت. «گزارش يک جشن» در جشنواره سال ۸۹ همه را شوکه کرد، الزاما نه به دليل کيفيت. فيلم، واکنش تندي بود نسبت به آنچه که کشور در يکي دو سال گذشته از سر گذرانده بود. از نظر موضعگيري، در رسانهها بهعنوان راديکالترين اثر حاتميکيا موردبحث قرار گرفت، در ميان منتقدان هم طرفدار و مخالف کم نداشت. فيلم بعد از جشنواره هيچوقت اکران نشد. در حال و هواي جشنواره، حاتميکيا با جديت از فيلم و موضعش دفاع ميکرد. در فاصله يکيدوساله تا فيلم بعدياش، نظرات و مواضع شخصياش بهآرامي تغيير کرد و ديگر اصراري هم به ديده شدن فيلم نداشت.
چ
فرصت ساخت يکي از طرحهاي قديمي درباره شهيد چمران فراهم شد؛ سنگينترين و پرهزينهترين پروژه حاتميکيا از نظر اجرايي تا آن زمان. فيلم، با وجود حاشيههاي زياد در مراحل توليد، در جشنواره سال ۹۲ به نمايش درآمد و با استقبال بيشتر منتقدان مواجه شد و بعضي از صحنههاي آن بهعنوان بهترين لحظات خلقشده در کل کارنامه حاتميکيا در نظر گرفته شد؛ گرچه بر سر روايت تاريخي فيلم از نبرد پاوه حرف و سخن زيادي به راه افتاد. فيلم چندين سيمرغ را برنده شد که خود حاتميکيا سهمي از جوايز نداشت. با وجود نزديکي جهانبيني فيلم به رويکرد اعتدال گرايانه دولت وقت، موضع حاتميکيا تا حدودي تغيير کرده بود.
باديگارد
سال ۹۴، همکاري با پرستويي بعد از يک دهه، در فيلمي که بهنوعي ميتوان آن را وداع با کاراکتر نمادين حاج کاظم در دنياي فيلم هاي حاتمي کيا دانست. فيلم در جشنوارهاي به نمايش در آمد که در تسخير استعدادهاي تازهنفس سينماي ايران همچون سعيد روستايي، محمدحسين مهدويان، نرگس آبيار و رضا درميشيان قرار داشت. واکنشها نسبت به «باديگارد» در مقايسه با فيلمهاي قبلي حاتميکيا بيشتر از هميشه دچار دوگانگي و اختلاف بود و جشنواره هم عملا به فيلم توجه چنداني نشان نداد، که دلخوري فيلمساز را نيز به همراه داشت. تم ثابت فيلم هاي حاتمي کيا ، يعني شک در عقيده و وظيفه، اينجا هم تکرار ميشود؛ اما فيلم راستگرايانهتر از قبل است، طوري که نگاه و موضع کلي آن، حاتميکيا را به دوران ماقبل «آژانس شيشهاي» برميگرداند.
بهوقت شام
مسير «باديگارد» ادامه پيدا کرد؛ چه از نظر جهانبيني و تفکر سياسي و چه از نظر تلاش براي ساخت اکشن، اين بار با حجمي بيشتر از هميشه. کساني که قبلا خواستار توقيف فيلمي چون «موج مرده» بودند يا با موضع انتقادي «به رنگ ارغوان» مشکل داشتند، از فيلم جديد حاتميکيا بهشدت حمايت کردند. پيش از اين، براي «از کرخه تا راين» و «خاکستر سبز» از کشور خارج شده بود که درنهايت هر دو فيلمهاي احساساتگرايانه و تأثيرگذاري بودند اما «بهوقت شام» يک اکشن خشن و عصباني درباره داعش بود. جشنواره، اين بار سعي کرد تا اهداي جايزه بهترين کارگرداني از او دلجويي کند. در اقدامي غيرمنتظره، حاتميکيا که از واکنشهاي منفي منتقدان نسبت به فيلمش بهشدت عصباني بود، پشت تريبون رفت و سخنراني معروف و پرحاشيهاي را ادا کرد. موضع تند حاتميکيا که واکنشهاي متفاوتي را نيز به همراه داشت، يادآور دوران فيلمسازي آرمانگرايانه او در دهه شصت بود.
بعد از جشنواره، حاتميکيا سکوتي طولاني را در پيش گرفت، نه نسبت به مسائل روز و نه حتي فيلم خودش کمتر حرفي زد و فيلم بعدياش را هم در سکوت و آرامش ساخت. فيلمي که هفتمين روز از جشنواره سيوهشتم در پرديس ملت به نمايش درميآيد و اهالي رسانه شديداً کنجکاوند تا ببينند که اين بار با کدام حاتميکيا مواجه ميشوند؛ به عبارت بهتر، حاتميکيايي که قبلا در کدام فيلم شناختهاند.