اولین قصهام را 22بهمن گفتم/با سابقه 24سال رکورددار اجرا در رادیو هستم
خبرآنلاين
بروزرسانی
برنامه "قصه ظهر جمعه" توسط فضلالله مهتدي (صبحي) به فاصله يک هفته از آغاز پخش خبرهاي راديو و يکماه پس از تأسيس راديو توليد شد. صبحي خود حدود ۲۴ سال قصه گويي اين برنامه را بر عهده داشت. پس از او افراد ديگري براي مدت کوتاهي گويندگي اين برنامه پرشنونده راديويي را بر عهده گرفتند اما مهم ترين قصه گوي اين برنامه پس از انقلاب محمدرضا سرشار (رضا رهگذر) بود که براي ۲۴ سال از ۲۲ بهمن ۱۳۶۰ تا ۱۵ مهرماه ۱۳۸۴راوي قصه هاي جمعه بود و رکورد کم نظيري از خود بر جاي گذاشت.
در اين گفتگو با محمدرضا سرشار به شرايط پخش اين برنامه در ايام دهه فجر پرداختيم. سرشار "قصه ظهر جمعه" را به دو دوره تهيهکنندگي محمد ميرکياني و تهيه کنندگان بعدي تقسيم و عنوان کرد که در دوره اول اين برنامه با موضوعات متفاوت در ايام دهه فجر و عيد نوروز و ديگر مناسبتهاي تقويم پخش ميشد اما در دورههاي بعدي بيشتر تابع نظر مديران راديو بود و شرايط به گونهاي کاملاً متفاوت رقم خورد. او همچنين وجود تنوع در قالب برنامه، سلايق شخصي و نبود يک نظام سيستماتيک نظارت و اختيارات بيش از اندازه مديران راديو را نيز از ديگر علل ساخته نشدن برنامههاي مستقل مناسبتي دانست.
* "قصه ظهر جمعه" برنامهاي بود که هر هفته ظهرهاي جمعه ها پخش ميشد که البته در سالهايي همزمان با دهه فجر دچار تغييراتي در محتوا و حتي زمان پخش ميشد ولي اين اتفاق يک رويه ثابت نبود. درست است؟
- بله. اين اتفاق هميشه نميافتاد ولي به اين ايام توجه داشتيم مثلا من اولين داستانم را در روز 22 بهمن گفتم که يا احتمالاً روز جمعه و يا روز تعطيلي مصادف با 22 بهمن بوده است. ما معمولاً سعي مي کرديم به مناسبت هايي چون دهه فجر توجه داشته باشيم حتي در سال هاي اول توليد اين برنامه، در روزهاي خاصي مانند شهادت و تولد ائمه، ايام دهه فجر و ايام نوروز هم هر روز برنامه داشتيم.
* اين برنامهها نيز به لحاظ موضوعي متناسب با آن ايام بود؟
- معمولاً سعي مي شد اينگونه باشد و موضوعات برنامهمان با مناسبتهايي چون دهه فجر، ميلاد و شهادت امامان همخواني داشته باشد.
* اما با نگاهي به کنداکتورهاي سه دهه گذشته راديو در ايام دهه فجر به نتايج عکس گفتههاي شما ميرسيم. اين شکل برنامهسازي در راديو و حتي در پخش برنامه "قصه ظهر جمعه" کمتر اتفاق افتاده است.
- ممکن است اين موضوع دلايل مختلفي داشته باشد. محمد ميرکياني تنها در دهه اول برنامه سردبير آن بود. انصافا هم او در اين دهه زحمات مضاعفي در جايگاه سردبير و تهيهکننده کشيد. پس از او دوستان ديگري جايگزين وي شدند که باعث شد کمي حال و هواي قصهها تغيير کند اما با اين حال اجرا و ويراستاري آن تغيير نکرد. البته دوستان اين احترام را براي من قايل بودند که اگر از قصهاي راضي نبودم وعنوان ميکردم که ضعيف است آن را تغيير و يا از اجراي آن صرفنظر مي کرديم. البته در بسياري موارد از حد ويرايش نيز پا را فراتر ميگذاشتم و تغييرات متفاوتي در برنامه ايجاد ميکردم.
* معمولاً در ايامي مانند دهه فجر تلويزيون برنامههاي عادي را متوقف و اقدام به پخش برنامههايي مناسبتي ميکند. اما اين روند در راديو کمتر اتفاق ميافتد. علت اين موضوع را در چه ميبينيد. آيا راديو چنين قابليتي را نداشته و ندارد؟
- در آن زمان برنامه و سياست کلي راديو اينگونه بوده است. يعني قرار بود که در ايام فجر برنامهسازان حال و هواي آن زمان را به برنامههايشان بدهند از اين رو لزومي نداشت که برنامهاي 24 ساعته، برنامه مناسبتي توليد و يا در چارچوب کلياش تغيير ايجاد کند و تنها به يک موضوع خاص بپردازد. اين کار باعث ميشود که تنوع موضوعي برنامهها از بين برود در حاليکه تنوع جزو ذات برنامههاي راديويي و تلويزيوني است. به هرحال مخاطبان هم سلايق مختلفي دارند.
به نظر شما اگر در روز شهادت هيچ برنامه هنري وجود نداشته باشد و به جاي آن مرتب روضه و نوحه و يا سخنراني مذهبي پخش شود، اين موضوع باعث بالا رفتن ايمان مردم ميشود؟ بي شک اين موضوع باعث خستگي ذهن شنونده ميشود پس ما در برنامههاي راديو سعي ميکرديم در چنين شرايطي اگر موزيکي هم هست وزين و محزون و مناسب فضا باشد. به اين ترتيب نمايشهاي راديويي سر جاي خودشان باقي ميماندند اما اين نمايشها متناسب آن ايام تغيير ميکرد. در اين ميان احتمالاً يک يا دو برنامه نيز به شکل مستقل به آن مناسبت اختصاص داده ميشد. راديو يکسري برنامههاي ثابت و يکسري برنامههايي با قابليت تغيير داشت که اين دسته از برنامهها ميتوانستند در مناسبتها به طور کامل به آن موضوع بپردازند. ما در برنامه "قصه ظهر جمعه" سعي ميکرديم تا حال و هواي برنامه را متناسب با مناسبتهاي خاص تغيير دهيم.
* اگر اين تصميمگيري در سطح کلان راديو گرفته ميشد و برنامهسازان به عنوان يک اصل بايد آن را در اجراي برنامههايشان لحاظ ميکردند، چرا اين روند در مواردي دستخوش تغيير ميشد و مثلا برنامهاي چون "گلبانگ پيروزي" بود که کاملاً مناسبتي وارد کنداکتور پخش ميشد و زمانبندي تمام برنامهها را در اين ايام دچار تغيير ميکرد؟
- اين موضوع بر اساس سلايق مديران در دورههاي مختلف دچار تغيير ميشد. به ياد دارم زماني که من در اوايل مهر سال 60 به راديو رفتم سردبيري سه برنامه کودک، خردسالان و قصه ظهر جمعه را بر عهده گرفتم. آن زمان با تصميم شخصيام اسم برنامه کودک را به "بچههاي انقلاب" تغيير دادم. در آن زمان من 28 سال داشتم و جوان هم بودم از اين رو نميدانستم که تغيير نام نيازمند مجوز است ولي ما اسم برنامه را به يکباره عوض کرديم. تهيهکننده و دوستان ديگر هم فکر مي کردند که پيش از اين اجازه آن را گرفتهام. اما زماني که اين برنامه با عنوان "بچههاي انقلاب" پخش شد مدير وقت که از اين کار متعجب شده بود من را بازخواست کرد. من هم گفتم چون اين برنامه پس از انقلاب و براي بچههاي پس از انقلاب پخش مي شد، تصميم گرفتم نام آن را نيز متناسب با مخاطبان به يک اسم ارزشي تغيير دهم. وقتي کار انجام شده بود موضوع را پذيرفتند و اين اسم باقي ماند اما کمي بعد از من، نام اين برنامه نيز تغيير کرد.
* لابد مديران پس از يک دهه به اين نتيجه رسيدند که ديگر آن کودکان و نوجوانان که بچههاي انقلاب خوانده ميشدند مخاطبان اين برنامه نيستند.
- بچههاي بعد از آن مقطع زماني هم ميتوانستند مخاطب اين برنامه باشند زيرا آنها هم بچههايي بودند که در انقلاب متولد و رشد يافته بودند. متاسفانه پس از 7 تا 8 سال آن نام برنامه تغيير کرد.
* تغيير مديران در سطح کلان، مياني و خرد راديو باعث تغيير سياست در برنامهسازي مي شود. شايد در همين مسير نام برنامه "بچه هاي انقلاب" تغيير کرد.
- بله. به ياد دارم که راديو در اواخر دهه شصت تصميم گرفت سرود وحدتي را که پيش از اخبار پخش مي شد، تغيير دهد. اين موضوع در کمتر از چند روز با واکنش امام خميني (ره) روبرو شد و در نهايت اين سرود دوباره به ابتداي اخبار بازگشت. حتي موضوع در مطبوعات نيز منعکس شد. اين اتفاق باعث شد که همچنان اين سرود بر روي اخبار راديو پخش شود.
* به نظر شما علت آن در کجسليقگي افراد بود يا ايجاد تنوع در توليد برنامهها؟
- راديو هم مانند بسياري از بخشهاي دولتي، مديران متفاوت و متعدد دارد از مديران ايدئولوژيک گرفته تا کمتر ايدئولوژيک. در کشور ما سيستمها قدرت تسلطشان را بر تصميمات خرد و کلان از دست داده و افراد تعيينکننده هستند. اين در حالي است که در کشورهاي صنعتي دنيا اين سيستمها هستند که تصميمگيرندهاند. در آن کشورها افراد دايره کوچکي از اختيارات براي تصميمگيري دارند ولي در کشور ما ميزان اختيارات مديران تعيين نشده است. به همين دليل زماني که يک مدير خوب در راس کار قرار ميگيرد اتفاقهاي خوب و مهمي ميافتد، برعکس آن هم اگر مدير بدي در راس کار قرار گيرد شاهد اتفاقات بدي خواهيم بود. در حاليکه هميشه سيستم منظمتر و حساب شدهترعمل ميکند.
* برگرديم به سابقه فعاليت شما در "قصه ظهر جمعه" و اولين قصهاي که در روز 22 بهمن سال 60 خوانديد.
- اولين قصه ما داستان خانم بزرگ نام داشت. اين کار هم درباره نوجواني بود که خاطرات مادربزرگش را که از دنيا رفته است، تعريف ميکند. البته در سالهاي اول اين برنامه موضوعات لزوماً درباره انقلاب نبود اما سالها بعد به تدريج تعداد داستانهايمان افزايش يافت و دستمان در انتخاب موضوعات بازتر شد. در اين مدت بر تعداد نويسندگان برنامه نيز افزوده شده بود. در آن زمان حدود 20 دقيقه برنامه کودک و 15 دقيقه خردسال توليد مي کرديم. اين حجم کار در کنار قصه ظهر جمعه کارمان را بسيار سخت تر مي کرد. در آن زمان نيروهاي آشنا با ادبيات کودک و متخصص در اين زمينه نداشتيم اما به تدريج نيروهاي مورد نظرمان را تربيت کردم. به جرات مي گويم که همه نيروهايم را خودم تربيت کردم. زيرا بسياري از عوامل را به صرف اينکه جوانان خوبي بودند، انتخاب کرديم.
به عنوان مثال يکي از کساني که در اين برنامه بود امروز نزديک به صد عنوان کتاب دارد و جوايز متعددي نيز گرفته است. اين شخص در آن سالها تنها چند داستان و رمان بزرگسال خوانده بود. او در اين مدت به نويسنده کودک و نوجوان تبديل شد.
فرد ديگري هم ميان ما بود که بازيگر تئاتر بود. او نيز نويسنده تئاتر کودک شد. يکي ديگر از افرادي که امروز سردبير برنامههاي راديو شده است در آن زمان متصدي امور دفتري در جام جم بود. اين فرد امروز ده ها کتاب چاپ شده دارد. به اين ترتيب ميبينيد افرادي که کمترين تجربه را در اين زمينه داشتند در کنار توليد اين برنامه توانستند به چهرههاي سرشناسي در عرصه قصه کودک تبديل شوند.
يکي از دوستان مي گفت تا پيش از حضورش در اين برنامه در کنار خيابان دستفروشي مي کرده اما پس از حضورش در برنامه تغييرات اساسي در زندگي و کارش ايجاد کرده است. به اين ترتيب در اين ايام ما از هيچ، نيروهاي کارآمد ساختيم. من روي کلمه به کلمه متن ها با آنها کار مي کردم. به آنها اعتماد مي کردم و برايشان وقت مي گذاشتم.
* خودتان هم در اين ميان توانستيد توفيقات معنوي کسب کنيد. تا چه ميزان اين برنامه براي خودتان نيز کارآمد بود؟ بههر حال شما مدت 24 سال به صورت مداوم در اين برنامه حضور داشتيد.
- به تازگي يادداشتي روي سايتم گذاشتهام با عنوان "بازنشستگي پس از 80 سال". من در سي سالي که در راديو کار مي کردم به جز برخي روزهاي تعطيل هرگز طلوع و غروب خورشيد را در خانه نديدم. روزي 14 ساعت کار مداوم داشتم. اين در حالي بود که يک ريال پول به عنوان اضافه حقوق و يا حق مديريت و ماموريت و کارانه دريافت نکردم.
* چرا پس از سالها اجراي "قصه ظهر جمعه" از آن کنارهگيري کرديد. اين کار نوعي اعلام بازنشستگي بود يا موضوع ديگري مطرح بود؟
- زماني که از راديو بيرون آمدم وارد حوزه هنري شدم که ورودم به حوزه هنري در پي انگيزه هاي خاصي بود. از اين رو پس از اتمام کار تهيهکنندگي و سردبيري در راديو همچنان گويندگي قصه ظهر جمعه را تا 24 سال يعني تا پايان شهريور 1384برعهده داشتم. امروز من رکورددار اين برنامه و اجرا در راديو هستم.
* صبحي هم به عنوان نخستين قصهگوي ظهر جمعه در اجراي اين برنامه پيش از انقلاب رکورددار بود.
- خير. آقاي صبحي 21 سال سابقه داشت. از اينرو رکورد من از او بيشتر است. البته مطمئن باشيد که ديگر هيچکس به اين رکورد نخواهد رسيد. در اين کشور هيچ کسي نمي تواند يک کار فرهنگي را 24 سال ادامه دهد. اين اتفاق در راديويي که جاذبه مالي ندارد به هيچ عنوان اتفاق نخواهد افتاد زيرا همواره پرداختيهاي راديو يک هشتم تلويزيون است.
* به موضوع پرداختها و برآورد برنامههاي راديويي اشاره کرديد. به نظرتان عدم توليد برنامههاي مستقل مناسبتي به دليل نبود هزينهها و برآوردهاي مناسب در راديو نبود؟
- البته هزينههاي راديو براي توليد برنامهها بسيار کمتر از هزينه هاي تلويزيون است. از سوي ديگر ساخت برنامه ها در راديو نيز به مراتب آسان تر از تلويزيون است؛ البته منظور من برنامه هاي مناسب در تلويزيون است. زيرا بسياري از برنامه هاي تلويزيون به شکل سردستي ساخته مي شود. ساختار اين برنامه ها همگي راديويي است. برنامه هاي راديويي زود به اجرا درميآيند از اين رو زماني که تصميم به کاري در راديو گرفته شود تا توليد آن فاصله زماني زيادي طول نمي کشد زيرا تمهيدات زيادي لازم ندارد.
* البته ساخت يک برنامه راديويي پروسه و ساز و کارهاي پيچيدهاي دارد. به عنوان مثال برنامه قصه ظهر جمعه بايد در متن و اجرا به گونه اي باشد که قوه تخيل و تصويرسازي مخاطب را تقويت کند. اين موضوع نيز مهمترين کارکرد راديوست و تلويزيون با تمام قابليت هايش از آن بي بهره است.
- بله. اما اين نکته ويژگي راديو است.اين موضوع هم به دليل توانايي هاي افراد به انجام مي رسد. به عنوان مثال زماني که کار راديو را آغاز کردم اطلاع چنداني از اين موضوع نداشتم. ولي به فاصله يکسال و يکسال و نيم پس از آن سميناري در محل جام جم فعلي برگزار شد.در اين سمينار که مديران مختلف از سراسر راديو دعوت شده بودند پس از برنامه راديويي صبح جمعه با شما، قصه ظهر جمعه را به عنوان دومين برنامه پرشنونده راديويي به انتخاب مخاطبان شناخته شده بود. اين در حالي بود که تفاوت اين دو برنامه بلحاظ امکانات و اجرا و تعداد عوامل و گويندگان بسيار زياد بود.
جالب اينکه برنامه صبح جمعه با شما با يک گروه حرفه اي کار مي کرد که پيش از انقلاب هم در کنار يکديگر کار کرده بودند و همگي از بازيگران قديمي راديو بودند. به اين ترتيت برنامه ظهر جمعه بدون هيچ هزينه اي براي راديو توانسته بود مخاطبان بسياري را جذب کند. يکي از مديران در اين سمينار گفت بايد ببينيم که برنامه سازان راديو چه کرده اند که توانسته اند تا اين حد جذب مخاطب کنند. ما سعي کرديم راديو را از حرف زدن درآوريم. تمام بخش هاي برنامه ما نمايشي بود. زيرا آن داستان هايي که ارزش نمايشي داشتند به صورت نمايش درآورديم. تمام حرف هاي برنامه بصورت غيرمستقيم گفته مي شد. اين موضوعي بود که راديو دير ياد گرفت.
* در آن سالها با دلخوري از مديران و سلايقشان، راديو را ترک کرديد؟
- زماني که راديو را ترک کردم از راديو بدم نيامده بود. من احساس کردم مشکل عمده دستگاههايي مانند راديو اين است که هنرمند کارآمد کم دارند. در اين دستگاه ها نيز امکان نيروسازي وجود ندارد زيرا کارها روتين است و پس از پايان يک کار بايد به فکر برنامههاي بعدي باشيم. با اين رويکرد هيچ رشدي هم بوجود نميآيد. تلويزيون و راديو مجبور هستند که ساعاتي از شبانهروز را پر کنند و فرصتي براي برگزاري دورههاي آموزشي وجود ندارد.
* اما چرا حوزه هنري را انتخاب کرديد؟
- به نظرم رسيد که حوزه هنري معمولاٌ وظيفهاي براي توليد برنامههاي روتين ندارد. از اين رو اين محل را بهترين جا براي پرورش نيرو ديدم گرچه من اين کار را در راديو نيز انجام ميدادم. البته در آن زمان هم آموزش قصهنويسي را انجام مي دادم. اتفاقاً بابت آن هم هيچ مبلغي نمي گرفتم. در طول اين مدت هم اين نيروها را به حوزه هنري نيز معرفي کردم.
* در حوزه هنري هم توانستيد افراد مستعدي را بيابيد و آموزش دهيد؟
- اساساً اين موضوع مهمترين هدف من بود. الحمدالله دراين باره نيز موفق بوديم. اساساً سياست حوزه هنري پرورش و معرفي استعدادها است. وظيفه حوزه هنري اين نيست که اين استعداد ها را براي خودش پرورش دهد. وظيفه آن اين است که اين نيروها را براي نظام پرورش دهد. اين افراد هر کجا که بروند براي نظام کار ميکنند. اين نگاه نگرش بسيار سازنده و خوبي است که در حوزه هنري وجود دارد.
برخي اگر شرايط ماندن در حوزه را داشته باشند، مي مانند. برخي ديگر نيز با دفاتر و موسساتي مانند تلويزيون فعاليت مي کنند. البته همه اين افراد نمکشناس نبودند برخي از آنها نمک خوردند و نمکدان را شکستند و گرايش ديگري را در پيش گرفتند. اما بههرحال بيشترشان کساني بودند که براي ارتقاي فرهنگ اين کشور قلم و قدم زند. اگر نهادي مانند حوزه نبود الان ما بهلحاظ فرهنگي و هنري دچار فقر شديد بوديم.
* و در پايان اينکه به فکر بازگشت به راديو و اجراي دوباره قصه ظهر جمعه نيستيد؟
- در اين سالها توصيههاي زيادي براي بازگشت به من شده است اما علاقه اصلي من نوشتن است. در قصه ظهر جمعه هم به دلايل ديگري مشغول به کار شدم. از آنجايي که زندگي اين فرصت را به ما نمي دهد که به عقب بازگرديم من معمولاً کاري را که به اتمام مي رساندم، ديگر آن کار برايم تمام شده است مگر اينکه شکل تازه اي برايم پيش بيايد و در برنامه خاصي حضور پيدا کنند.
اين اتفاق هم در برنامه هاي تلويزيون افتاده است ولي فرصتي براي حضور دائمي ندارم زيرا کارهاي انباشته شده زيادي دارم. من هميشه موسس بوده ام و سعي مي کردم تا بناهاي جديد بسازم. در گذشته هم زماني هم که کار روي غلتک ميافتاد آن را به ديگران مي سپردم. اگر ميبينيد در برخي از جاها مانند انجمن قلم همچنان مانده ام به اين دليل است که جايگزين مناسب نيافتم. هنوز به آن اطمينان نرسيدهام که اگر اين کار را رها کنم سرنوشت خوبي پيدا خواهد کرد.