نماد آخرین خبر

جشنواره که تمام شد ده‌نمکی رفت پایین

منبع
خبرآنلاين
بروزرسانی
جشنواره که تمام شد ده‌نمکی رفت پایین
يزدان سلحشور- سي و يکمين جشنواره فيلم فجر هم تمام شد؛ نمي‌گويم با همه خوبي‌ها و بدي‌هاي‌اش؛ مي‌گويم با تمام بدي‌هاي‌اش. بساط سينماي ايران که سال‌ها بود، شده بود دورهمي، اين‌بار حاصل اين دورهمي را در همهٔ ابعاد جشنواره نشان داد. يکي از رانندگان ون برج ميلاد مي‌گفت: «چرا نمي‌نويسيد؟ چرا فيلم نمي‌گيريد؟» يعني داد راننده‌ها هم درآمده بود چه برسد به اهل سينما و نقد و رسانه. بساط دورهمي، امسال کلي پول توي دست و بال‌اش بود اما حاصل‌اش شد دور تسلسل توهين و تحقير اهل سينما و نقد و رسانه با ناهار و شامي بي‌کيفيت و اغلب سرد، که بايد ايستاده نيش جان مي‌شد و تازه همين ناهار و شامي که نمي‌شد بيشتر از دو سه قاشق‌اش را خورد، پايين به رانندگان جشنواره کم و بيش مي‌رسيد که ما آن پايين در پارکينگ مي‌ديديم اما بساط دورهمي که همه چيزش رو به راه بود، آن بالا نمي‌ديد. بساط دورهمي، که اُفت وحشتناک کيفي فيلم‌هاي امسال، حاصل بي‌کفايتي‌اش حتي در سامان‌بخشي دستوري سينماي ايران بود و پيرو گيرهاي مديريتي و اداري و ساختاري‌اش، «توان اتاق فکري» دولتي‌سازي سينماي ايران را هم نداشت، جنازه سينماي ايران را روي دست گرفته بود و ياحسين ياحسين مي‌گفت. درواقع بر فرصت‌هاي مديريتي خود مي‌گريست که تا کمتر از پنج ماه ديگر از دست مي‌رفت. بساط دورهمي، به اين نتيجه رسيد که بايد به جاي برخورد مستقيم با رسانه، صندلي را از آن گرفت توي سالن نمايش. دوستان! فکر نکنيد هرهر و کرکرتان را سر اين موضوع که اهل سينما را بي‌سر و سامان کرده بوديد در سالن [با وارد کردن خويشاوندان و همسايگانتان] نديديم و نشنيديم. گوش‌ها و چشم‌هاي ما آن قدر دنبال پشت‌پرده اين بالماسکه بودند که زاغ سياه شما را از پشت شيشه‌هاي بالکن چوب بزنند! بساط دورهمي، چه در انتخاب فيلم‌هاي بخش مسابقه و چه در جايزه دادن، هم بحران‌سازي کرد هم آخرش دورهمي جوايز را داد به همه که مثلاً حلاليت طلبيده باشد اين آخر جشنواره‌اي. بساط دورهمي که اولش شيريني را کوپني کرده بود و صندلي‌ها جمع کرده بود، در مواجهه با طوفان رسانه‌اي حاصل از اين بازي، اول چند تا صندلي من‌باب نمايش گذاشت و بعد هم، دو سه باري شيريني پخش کرد در حد همين خيرات شب جمعه که ديگر سر هر گذري هم نصيب آدم مي‌شود و با اين‌ها منت گذاشت سر ما در برج ميلاد. بساط دورهمي، اواخر جشنواره، ديگر بعضي از اعضاي قديمي جمع را هم از امکانات محروم کرد تا ديگر جرأت نکنند «رسوايي» به بار آورند و خيز بردارند به بيرون از اين بساط. سر فيلم «هيس دختر‌ها فرياد نمي‌زنند»، حتي مسعود ده‌نمکي هم جايي براي روي زمين‌نشستن نداشت. البته وقتي که مي‌خواست با آسانسور برود پايين، «3-» پياده نشد و پايين‌تر رفت يعني هنوز پارکينگ اختصاصي را نگرفته بودند [پارکينگ سمت چپ براي اهل سينما و رسانه، ممنوع‌الورود بوده در چند سال عذاب اليم برج ميلاد]. ديگر کت چرمي روز اکران فيلم‌اش تن‌اش نبود. کت و شلوار معمولي مسجدي تن‌اش بود. ظاهرش حاج‌آقايي‌تر شده بود و وقتي که آمد توي آسانسور پر، بلند سلام گفت اما من فقط «سلام عليکم» خودم را شنيدم. همه آمديم بيرون در «3-» در خروجي عمومي. ده‌نمکي تنها ماند. رفت پايين. بيرون... آتش‌بازي بود.