ده نمکی: دادستان همان حرف های شلمچه است
جام جم/ يکي از توليدات جديد مرکز سيما فيلم، سريال دادستان است که به تهيه کنندگي محمد خزاعي و کارگرداني مسعود ده نمکي ساخته و از شبکه سه روانه آنتن شده است. ده نمکي کارش را با ساخت مستند فقر و فحشا شروع کرد. بعد از آن سراغ ساخت آثار سينمايي رفت و در طول سال هاي فعاليتش دو مجموعه تلويزيوني دارا و ندار را براي نوروز ۸۸ شبکه پنج و معراجي ها را سال ۹۳ براي پخش از شبکه يک کارگرداني کرد. هر دو اين اثر طنز بود اما اين بار ده نمکي سراغ يک موضوع امنيتي، پليسي و جاسوسي رفت و سريال دادستان را کارگرداني کرد که به مفاهيمي همچون عدالت خواهي، نفوذ و مفاسد اقتصادي پرداخت. نکته قابل تامل اين که ده نمکي در قصه هاي فرعي به موضوعات مهم سال هاي اخير مثل حمله داعش به مجلس هم پرداخته بود. همچنين اين سريال جزو کارهاي پرشخصيت و پرلوکيشن است و همين، کار سازندگان اثر را دشوارتر مي کرد. گرچه قصه سريال دادستان واقعي نبود و مربوط به هيچ دولتي هم نمي شد! اما جالب است که به موضوعات سياسي، اجتماعي و اقتصادي پرداخت کرد که حرف امروز جامعه و مردم است. البته پخش اين سريال با بازتاب هاي مثبت و منفي فراواني هم روبه رو شد که درباره همه حاشيه ها، انتقادها و... به گپ و گفت نشستيم.
تلويزيون مردم را براي تماشاي سريال آماده کرد
اگر مسير فيلمسازي شما را مورد بررسي قرار بدهيم، متوجه خواهيم شد آثاري که براي سينما و تلويزيون ساخته ايد به مفاهيمي همچون عدالت خواهي، طرح مفاسد اقتصادي و... پرداختيد. اين اتفاق در سريال دادستان هم پيش آمده است. آيا قبل از شکل گيري طرح قصد داشتيد اين مسير را ادامه بدهيد يا در حين گپ و گفت با مسوولان تلويزيون به اين نتيجه رسيديد؟
طرح اوليه سينمايي دادستان نوشته شده بود و من از پارسال قصد داشتم اين کار را به توليد برسانم. در اين طرح، خط قصه مشخصي وجود داشت ولي وقتي با مسوولان سيمافيلم مذاکره کردم، از من خواستند طرحي براي ساخت سريال بدهم. دو سه تا ايده هم مطرح بود و آقاي رمضان نژاد، رئيس سيمافيلم ايده دادستان را خيلي پسنديد و خواست اين طرح در قالب سريال شکل بگيرد. من در ابتدا گفتم مضامين سريال دادستان ملتهب است، شايد آنتن تلويزيون محدوديت هايي در اين باره داشته باشد که سينما ندارد، به همين دليل خواستم به دليل نگاه متفاوتي که دادستان به مفاهيم عدالت خواهي، فساد اقتصادي و... دارد، پشت کار بايستد. پيشنهادهايي هم مسوولان سازمان همچون آقاي علي عسکري و آقاي رمضان نژاد براي سريال داشتند و قرار شد طرح سينمايي با تغييراتي به ميني سريال تبديل شود. البته شخصا درباره ساخت ميني سريال دغدغه هايي داشتم و اين که ميني سريال تا ميان مردم جا بيفتد، تمام مي شود و در اين صورت مخاطب چنداني نخواهد داشت اما اعتقاد داشتم اگر تلويزيون نگاه متفاوتي به کار داشته باشد و تيزر و تبليغات درست انجام شود، مردم را براي تماشاي سريال از ابتدا آماده خواهد کرد که خوشبختانه اين اتفاق افتاد. البته مردم براي سريال هاي مناسبتي نوروز که ۱۳ قسمت هستند، هميشه آمادگي را دارند اما اين آمادگي براي ميني سريال هايي که در طول سال توليد و پخش مي شود، کمتر است. بعد از رسيدن به توافق هايي از دو دوست آقايان خودسياني و کريمي دعوت کردم تا به گروه ملحق شوند و طرح را براي ساخت يک ميني سريال بسط بدهند.
اي کاش گوش شنوا از ساليان قبل بود
شما از سال ها پيش و از زماني که روزنامه نگار بوديد، دغدغه تان عدالت اجتماعي بود و اين موضوع را در کارهاي مختلف تان نشان داده ايد. اگر بخواهيم عدالت اجتماعي را موضوعي مرکزي نشان بدهيد به چه وجوهي در دادستان پرداخت کرديد و چه بخش هايي نقص داشته و جاي کار دارد؟
کساني که نشرياتي همچون شلمچه را از قبل مي خواندند، مي دانند که من هميشه سعي کرده بودم حرف هايي را بزنم و قبل تر هم در عالم سياست يعني در سال هاي ۶۹ و ۷۰ وقتي حرف هايم را در نشرياتم مي گفتم، خيلي ها اين حرف ها را تندروي مي دانستند. حال پس از ۳۰ سال مسوولان همين حرف ها را مي زنند. پس اينها کندروي کردند. اگر گوش شنوايي در آن دهه ها بود، جلوي خيلي از آسيب ها گرفته مي شد. اگر عدالت خواهي و قانون گرايي به سطح بپردازد به معلول ها مي پردازد و به به علت ها. بعضي مواقع رفتارهاي غلط نمادين شده است. مثل نمازجمعه ها و طبقه بندي جايگاه و... . من همه اين موارد را به زبان طنز در نشريه شلمچه مطرح مي کردم و الان ائمه جمعه اين موضوعات را مطرح مي کنند. بنابراين اگر نگاه کنيد اين نوع نگاه و کارهاي هنري در زمان خودش پيشرو بود. همچنين به ياد داريد که مستند فقر و فحشا چقدر ديده شد اما در همان مقطع جلوي آن را گرفتند، اما مانع ديده شدنش نشد و ميليون ها نسخه تکثير شد. نکته قابل تامل اين است که همان زمان روزنامه آمريکايي اين مستند را با فيلم هاي بزرگ مقايسه مي کرد. گرچه قبل از فقر و فحشا هم به چنين آسيب هايي پرداخته شده بود اما به معلول ها مي پرداختند نه به علت ها. ما نشان داديم که آسيب هاي اجتماعي معلول فقر است نه اين که دنبال متهم باشيم و انگشت اتهام را به سمت دختران فراري بگيريم. اين نوع گفتمان در بقيه آثارمان ديده مي شود و به موضوعاتي همچون فاصله طبقاتي، اشرافيت، مديران فاسد و... پرداخت کردم و هشدار دادم. گرچه زبان دادستان طنز نيست اما به چنين مفاهيمي پرداخته ام و ما به فسادهاي آقاها و آقازاده ها مي پردازيم که به راحتي به آنها پناهندگي خارج از کشور داده مي شود. آنها چند ضلع مثلث هستند که شامل دشمن خارجي، نفوذ و فساد اقتصادي هست و هرکدام ديگري را همپوشاني مي دهد. يکي مي دزدد و سريع به او پناهندگي مي دهند.
براي کدام سريال مردم بيانيه دادند؟
چند درصد اتفاقات سريال دادستان واقعي است و چقدر نشات گرفته از تخيل شماست؟ مي خواهيم بدانيم حواشي شخصيت ها تا چه ميزان واقعيت دارد؟ زيرا ما در اين سريال حواشي حمله داعش را هم مي بينيم؟
.
خودتان مصداق داريد؟
بله، مصداق وجود دارد. آدم هايي که اين طور گرفتار شدند، باج دادند و اطلاعات مي دهند.
نهادهاي امنيتي هم در اين بخش ها با شما همکاري کردند؟
نه، اين چيزهايي بود که در پژوهش خودمان به اين نتيجه رسيديم. بگذاريد مثالي بزنم مگر آگاتا کريستي وقتي داستان پليسي مي نوشت پليس به او اطلاعات داده است يا اين که خودش پليس بوده؟ بايد گفت هيچ کدام. همه اين موارد نشات گرفته از ذهن خلاق او بود. اين موارد هم نتيجه پژوهش و ذهن خودمان بود که در موضع شاکي، نفوذي، بازجو و... قرار داديم. ضمن اين که بخش هايي که دانشجويان در سريال دادستان مطالبه گري مي کنند، خاطرات خودم است که به خاطر مطالبه گري پايم به دادگاه کشيده شده بود. حرف هاي ابوذر (برزو ارجمند) از جنس سخنراني ها و نصيحت هاي خودم است که در تشکل هاي دانشجويي گفته ام. زماني آرزوي ما اين بود که وزيري به دليل اشتباهاتش محاکمه شود اما اين اتفاق نمي افتاد و فقط رسانه ها مي نوشتند اما امروز وکيل، وزير و شهردار هم به دادگاه مي آيند و محاکمه مي شوند. اين که دير اين ماجرا انجام شده، بحث ديگري است اما همه اين موارد نتيجه مبارزات عدالتخواهي است. در واقع صحبت هاي ابوذر، عماد و آذر (برزو ارجمند، کاوه سماک باشي و هليا امامي) نتيجه تجربه هاي شخصي خودم براي مبارزه با مفاسد اقتصادي است.
بخشي از انتقادها مربوط به ديالوگ هاي اين سه شخصيت است و مي گويند غيرواقعي است. شما چه نظري داريد؟
خانه پوشالي سريال سياسي است و مخاطب در اين سريال رقابت دو حزب را مي بيند و ۹۰درصد ديالوگ هايش سياسي است و درباره راي دادن، راي خريدن، نفوذ و... بنابراين ما در يک سريال سياسي که مطالبات عدالت اجتماعي داريم نمي توانيم ديالوگ هاي عاشقانه بگذاريم. بايد ديالوگ ها سياسي باشد. اتفاقا بازخورد خوب مردم نشان مي دهد که مردم شخصيت ها را باور کردند. وقتي ۱۰قسمت بالاي دو و نيم ميليون مخاطب در تلوبيون دارد، رکورد کمي نيست. مردم با تماشاي سريال دادستان آن را نماينده و تريبون خودشان مي دانند. وقتي مالباختگان بانک ها بيانيه مي دهند نشان از ديده شدن سريال است. کي سابقه داشته که مردم براي يک سريال بيانيه بدهند و قدرداني کنند که سريال حرف دل آنها را زده است؟ سريال دادستان زبان مردم است و اين حجم استقبال مي گويد که در گفتمان سازي سريال موفق بوده ايم.
مردم بازي ها را دوست داشتند
برخي انتقاد مي کنند بازي ها اگزجره شده است. به عنوان مثال در صحنه اي که صادق (علي سليماني) وارد خانه شيرين (سحر قريشي) مي شود و در اتاقي شاهد سلاح هاست، بازي غلو شده دارد. درحالي که تعداد سلاح ها خيلي هم زياد نيست. آيا خودتان اين مساله را مي پذيريد؟
اين موضوع قابل نقد است. اتفاقا مردم با بازيگران اين سريال ارتباط برقرار کردند. در صفحات اجتماعي هم شاهد بازخوردهاي بالاي مردم هستيم. اين نشان مي دهد شخصيت براي مردم محبوب است. حتي جالب است يکي از بازيگران به من گفت مردم از تشکل هاي کارگري به او پيام دادند که سخنگوي آنها شود؛ يعني مردم در اين حد نقش ها را باور کردند، البته براي اين که يک سريال محبوب باشد، عوامل زيادي جمع مي شود تا مورد استقبال قرار گيرد. مردم اين اثر را با دقت ديده اند و وقتي يک کاري خوب است نبايد زحمات رسانه ملي را ضايع کنيم. وقتي سريال دادستان روز جمعه پخش نشد با پيام هاي زيادي روبه رو شديم که مي گفتند اگر جلوي سريال گرفته شده، اعتراض کنند. يا وقتي صادق (علي سليماني) به شهادت مي رسد با پيام هاي زيادي روبه رو شده بود که مردم ناراحت شده بودند که چرا صادق به شهادت رسيد. همه اين موارد نشان مي دهد سريال دادستان در ميان مردم موفق است.
مساله نفوذ، جدي است
ما در صحنه اي از سريال مي بينيم محمد کاسبي که ايفاگر نقش نماينده مجلس است به راحتي اعتماد مي کند و راهي يک کشتي مي شود و فقط يک سوال مي پرسد که آيا آبميوه الکل دارد يا نه و بعد از خوردن آن بيهوش مي شود و برايش ماجراهاي مختلفي پيش مي آيد. اين صحنه از ديد من مخاطب باورپذير نبود که چطور يک فرد که سياسي هم هست به اين راحتي گول مي خورد؟
آنهايي که اطلاع دارند، مي دانند بسياري از آدم هايي که درگير نفوذ شدند و خودشان تبديل به عامل شدند با يک سري اتفاقات ساده به تور دام هاي جاسوسي افتاده اند. به ويژه اين که براي به دست آوردن چيزهايي خيلي راحت مورد اخاذي قرار گرفتند و مجبور شدند به معاندين باج بدهند. پديده نفوذ همين است.
يعني به اين سادگي رجال سياسي گول مي خورند؟!
بحث گول خوردن نيست، بلکه اين است که راحت طرف را نمک گير مي کنند و بعد او تبديل به عامل و نفوذ مي شود. به عنوان مثال مديري را با يک ويزاي دو تابعيتي نمک گير مي کنند. البته همين موضوع هم شرايطي دارد و وقتي فردي ويزاي دو تابعيتي مي گيرد بايد منافع آن کشور را لحاظ کند و در غير اين صورت لغو مي شود. يا فرزندان برخي مسوولان در کشورهاي ديگر تحصيل مي کنند و بعد از بازگشت تبديل به عامل مي شوند. از اين زوايا خيلي آسيب ديده ايم، حتي برخي مواقع اين گاف مديران باعث مي شود که از مسير نتوانند برگردند. در اين مواقع يا بايد پناهنده شوند يا دستگير شوند يا مديريت شوند. در سريال دادستان ما به خيلي از اين مسائل پرداخته ايم و راه متفاوت تر هم نشان داديم.
نه به پيشنهاد وزارت، قانع بودن به پادشاهي
برخي انتقادهايي کردند مبني بر اين که ده نمکي براي ترويج عدالت خواهي کنترل شده اين سريال را ساخته است. البته ما موافق اين موضوع نيستيم اما چنين صحبت هايي هم شده است. نظر شما چيست؟
عموما برخي کساني که اين حرف ها را مي زنند، خودشان عامل نهادهاي مختلف هستند. برخي با اسم عدالتخواهي در خدمت جريان هاي مختلف هستند هم پول مي گيرند و هم اين که ديگران را مي زنند. زماني که عدالتخواهي هزينه داشت، اينها کجا بودند؟ الان که باوجود شبکه هاي اجتماعي مثل تلگرام و... هزينه ندارد. ولي من همان موقع که هزينه داشت، حضور داشتم، زندانش را هم رفتم. جالب است که اين افراد عدالت خواهي را هزينه جناح مي کنند تا به اسم آن به کسب قدرت برسند. خودم به خيلي از اين افراد قلم زدن را ياد دادم، حال آنها امروز مدعي شدند. معتقدم براي عدالت خواهي بايد عدالت داشت.
يعني چي؟
يعني اين که با حدس و گمان نمي توان قضاوت کرد. امام علي (ع) تاکيد کردند فاصله حق و باطل چهار انگشت است. يا حضرت آقا فرموده اند که براي عدالت اجتماعي وارد مصاديق نشويد. بايد به دنبال راه حل ها، اتاق فکر، محتوا و... بود. خيلي ها اگر فرصت مرا داشتند پيشنهاد وزارت در دولت را مي پذيرفتند اما وقتي در دولتي پيشنهاد وزارت به من شد، گفتم براي وزارت صلاحيت ندارم به پادشاهي ام قانع هستم. بعضي از اين افراد عدالت خواهي را در سطح تراز جناح ها مي آورند که من مخالفم و نمي گذارم مصادره جناح ها شود.
بعضي ها حسادت مي کنند
خودتان هم در نوشتن ديالوگ هاي ملتهب سريال نقش داشتيد؟
بله، من سرپرست نويسندگان بودم و طرح کلي را مشخص مي کرديم و درباره اتفاقات مي گفتيم. بخش هايي را آقاي کريمي و بخش هايي را آقاي خودسياني مي نوشت، اما ديالوگ هاي ملتهب سياسي نوشته هاي خودم بود که برخي از آنها هم سر صحنه شکل مي گرفت. مردم در اين سريال که نمي خواهند تيراندازي و اکشن ببينند، اگر اين طور بود سريال هاي خيلي بهتري وجود داشت که مي توانند ببينند. مردم در دادستان به دنبال چيز ديگري بودند، مي خواستند حرف هاي خودشان را بشنوند و به نظرم اين اتفاق در سريال ما افتاد. کساني که اين نقدها را مطرح مي کنند به اين دليل است که مي بينند ديالوگ هاي سريال، حرف و دغدغه خودشان نيست. البته بعضي از آنها وابسته به قدرت هستند و بعضي ديگر هم ناشي از حسادت است که من به آنها اهميت نمي دهم. هرچند بخشي هم ناشي از سليقه افراد است که نمي توان آن را کاري کرد. اگر کسي سليقه اش اين ديالوگ ها نيست وقتي خودش سريال ساخت آنها را ننويسد، کسي که اجبار نکرده است.
حل مشکلات بازيگران با تهيه کننده
نقش شيرين را سحر قريشي بازي کرد که در تلويزيون ممنوع الکار بود. گرچه به بازي او هم نقد است اما اگر قرار بود دوباره انتخاب کنيد، آيا سراغ او مي رفتيد؟
اين موضوع براي خيلي از بازيگران پيش آمده است. چطور آنها مي توانند بازي کنند اما در سريال ما نمي شود. اين اولين بار نيست و نمي خواهم نام ببرم اما بايد بگويم اين بخش به کارگردان مربوط نمي شود، بلکه شامل زحمات تهيه کننده و مديران سازمان است. وقتي بازيگري جزو گزينه هاست، اگر مشکلي داشته باشد تهيه کننده وارد مذاکره مي شود و موضوع را حل مي کند و کارگردان دخيل نيست. ضمن اين که من قبلا باخانم قريشي کار کرده بودم و معتقدم نقشش را هم خيلي خوب بازي کرده است.
گزينه اي ديگر به جاي سحر قريشي براي ايفاي اين نقش داشتيد؟
دو سه گزينه بودند اما درنهايت ما به خانم قريشي رسيديم و از اين انتخاب هم راضي هستيم.
سوژه بعدي ام معلوم نيست
شما دوباره به سمت سينماي دفاع مقدس و سريال سازي در اين حوزه مي رويد؟
هنوز به اين موضوع فکر نکردم.
از دانشنامه آزادگان چه خبر؟ نمي خواهيد فيلمنامه بنويسيد؟
دانشنامه آزادگان ان شاا... تا سال آينده کامل مي شود.اين دانشنامه مي تواند مرجع نوشتن ده ها فيلمنامه، رمان، داستان و... باشد و در اختيار کساني که قصد دارند فيلمنامه يا رمان بنويسند يا پژوهش کنند قرار خواهدگرفت تا ادامه کار را عزيزان ديگر انجام دهند.
ماجراي انفجارها
يکي از پرمخاطب ترين و ملتهب ترين بخش هاي سريال شما، قسمت حمله به مجلس است. در مورد ساخت اين سکانس ها بگوييد.
مجلس، شنبه تا چهارشنبه جلسه علني دارد و دفاتر نمايندگان براي مراجعات مردمي باز است. روزهاي پنجشنبه و جمعه اما مجلس تعطيل است و ما هم فقط حق داشتيم در اين دو روز فيلمبرداري کنيم بنا بر اين سه هفته به مجلس رفتيم و سکانس هاي مربوط به حمله داعش را ضبط کرديم.
سکانس هاي مربوط به راهروها و سالن انتظار در خود مجلس فيلمبرداري شد اما سکانس هاي لابي و صحن مجلس کروماکي است و سکانس هاي اتاق جلسات را هم جاي ديگر ساختيم و فيلمبرداري کرديم. يعني براي ضبط آن قسمت ها ناچار شديم چند جا برويم و در تدوين کنار هم قرار دهيم.
نکته جالبي که مي توانم برايتان بگويم اين است که در آن صحنه هاي پر از تيراندازي و اکشن، جز يک شيشه که شکست و همان روز هم شيشه بر آن را عوض کرد و يک در که خودمان آورديم و آن را منفجر کرديم و بعدا در اصلي را سرجايش گذاشتيم ديگر هيچ چيز واقعي نبود و همه آنچه ديديد جلوه هاي ويژه کامپيوتري بود.
سکانس هاي خيابان را هم براي اين که مزاحم مردم نشويم ساعت ۵ روز جمعه تا ساعت ۹ صبح ضبط کرديم تا کسي هم نتواند بگويد ده نمکي رانت دارد و مزاحم عبور و مرور مردم مي شود.
در اتاق نمايندگان را منفجر کرديد؟
بله، اتفاقا شنبه هم که نماينده ها سرکارشان مي آمدند اصلا متوجه نمي شدند که روز گذشته در اتاق شان سکانس هاي جنگي ضبط شده بوده.
در حمله داعش به مجلس حدود ۱۵نفر به شهادت رسيدند اما ما فقط سه چهارنفر را در فيلم ديديم که شهيد شدند. براي همين هم حتي نوشته بودند که ده نمکي اغراق و بزرگ نمايي کرده است! جوري که واقعا نمي توان گفت قصد اين نقدها واقعا سازنده است و تخريب و نيت هاي ديگر در آن دخيل نيست.
واکنش خود اعضاي سپاه انصار که حفاظت از مجلس را برعهده دارد بعد از پخش اين سکانس ها چه بود؟ همکاري آنها براي ساخت سريال چطور بود؟
آنها استقبال کردند و مي گفتند خيلي واقعي و مشابه چيزي که آن روز رخ داد، در آمده است و از اين بابت هم من خوشحالم. مشارکت سپاه انصار هم واقعا خيلي خوب بود. تصاوير و فيلم هاي مربوط را کامل در اختيارمان گذاشتند و خيلي خوب به ما کمک کردند.
اندازه يک سريال آپارتماني خرج کرديم
در خصوص هزينه توليد سريال شما هم حرف و حديث هاي مختلفي وجود دارد.
اين بحث ها را قاعدتا بايد تهيه کننده سريال پاسخ دهد چون برآورد و هزينه با کارگردان نيست اما در کل مي توانم بگويم هزينه اي که براي اين سريال شد و برآورد آن در حد سريال هاي آپارتماني تلويزيون است با اين که پروداکشن سريال ما قابل مقايسه با کارهاي آپارتماني نيست. من از اين جهت متاسفم کساني که اين شايعات را درست مي کنند خودشان مي دانند برآورد ما آن چيزي نيست که آنها مي گويند. مثلا يک ناظر سريال هاي آپارتماني در فضاي مجازي شايعه درست کرده که برآورد دادستان زياد بوده در حالي که تهيه کننده هم به او توضيح داده و آن فرد متوجه اشتباهش شده اما برخي افراد به قدري بي اخلاقند که حاضر نيستند از دروغ شان عذرخواهي کنند.
من البته از کساني که منصفانه نقد مي کنند واقعا ممنونم و باعث مي شوند صاحب اثر در کارهاي بعدي خود آن نقدها را لحاظ کند؛ اما افرادي که مغرضانه نقد مي کنند هيچ وقت ديده نمي شوند و مردم هم مي فهمند آنها از روي حب و بغض آثار هنري را تخريب مي کنند.
جريان هاي سازماندهي شده عليه سريال
ما در سريال شاهد ديالوگ هاي حاشيه داري هستيم. به عنوان مثال در صحنه اي برزو ارجمند خطاب به محمد کاسبي که نقش پدرش را بازي مي کند، مي گويد، نماينده مجلس مگر چقدر حقوق مي گيرد که باغ ۴۰۰۰متري در لواسان داشته باشد؟ از اين دست ديالوگ ها در سريال زياد است. آيا پيش شرط براي رسانه ملي گذاشته بوديد که سريال شما با مميزي زيادي روبه رو نشود؟
روند سريال سازي در تلويزيون سال هاست با شيب ملايم به سمت فضاي بازتر حرکت کرده است. به نوعي رقابتي تر با فضاي مجازي، شبکه نمايش خانگي و سينما عمل مي کند وگرنه اگر تلويزيون اين طور عمل نکند، حتما مخاطب خودش را از دست مي دهد. مسوولان سازمان نسبت به من و سريال هاي معراجي ها، دارا و ندار و دادستان لطف داشتند و اعتماد کردند زيرا از قبل مي دانستند من خط قرمزها را مي دانم. به ياد دارم آقايان دارابي و فرجي (معاون سيما و مدير شبکه وقت) خيلي همراهي کردند و معراجي ها با کمترين مميزي در زمان خودش که با زبان طنز مفاهيم ملتهب جامعه را مطرح مي کرد، پخش شد. براي سريال دادستان هم ما مسوولان تلويزيون را مجاب کرديم که اگر نظري دارند در مقطع فيلمنامه طرح کنند و در همين مرحله بگويند تا با هم تعامل داشته باشيم و نه تقابل. به هر حال اگر من فيلمنامه را براي سينما مي نوشتم، حتما چند ميليارد فروش مي کرد و درآمد مالي و مادي آن براي من بيشتر بود، تا اين که بيايم و در تلويزيون کار سخت سريال سازي را در شرايط کرونا انجام دهم. اما وقتي مي پذيريم کاري براي تلويزيون ساخته شود، به هر حال بايد همدلي هم براي پخش وجود داشته باشد. خوشبختانه سازمان علي رغم فشارهايي که از بيرون وارد و هجمه تبليغات منفي که از قسمت اول آغاز شد، همراه کار بود و اين هجمه تبليغات و جريان پشت پرده که به سازمان حمله کردند تا دست مسوولان رسانه ملي نسبت به مميزي قوي شود، بي تاثير بود. گرچه اين جريانات مي خواستند کار اخته شود، اما با کمترين مميزي پخش شد.
اين جرياني که شما به آن اشاره کرديد، مربوط به کجا بود و فکر مي کنيد وابسته به جاي خاصي بود؟
بله، حتما بخشي از آن سازماندهي شده بود. وقتي بعد از پخش دومين قسمت از سريال ۲۰ تا ۳۰ مطلب آماده و پخش مي شود، با تصميم و اراده صورت گرفته، زيرا هنوز با دو قسمت، سريال ديده نشده است. حتي مطالب با اسامي مستعار در رسانه ها منتشر شد. وقتي اين طور عمل مي کنند حتما جريان سازماندهي بود که با کوبيدن سريال نگاه مديران و مردم را نسبت به سريال خراب کنند.
رانت خوار من هستم؟
برخي نويسندگان و کارگردانان معتقد هستند، نمي شود روي برخي مباحث کار کرد و سانسور مي شود، حتي مي گويند اين اجازه فقط به کساني مثل ده نمکي ها داده مي شود که رانت دارند. وقتي چنين حرف هايي مي شنويد چه واکنشي داريد؟
اگر من رانت داشتم که نشرياتي همچون شلمچه متوقف نمي شد يا جلوي مستند فقر و فحشا را نمي گرفتند. اخراجي ها رکورد مخاطب را در جشنواره شکست، اما چه حرف هايي به من زدند يا فيلم رسوايي اين همه مورد استقبال قرار گرفت، اما بعد کلي به اين فيلم حمله کردند. براي زدن حرف متفاوت کسي فرش قرمز براي آدم پهن نمي کند. وزير اطلاعات چند روز پيش مصاحبه کرد که چند فيلم را براي توليد حمايت کرد و اين فيلم ها هم پول گرفتند و هم اين همه جايزه. مجوز هم خودشان دادند و هيچ دردسري هم نداشتند، حال من رانت بگير هستم؟ همه کارهايي که من ساخته ام حرف دل خودم بود و به سفارش نهادي نساختم.
يعني شما به واسطه سفارش وارد ميدان نشديد؟
نه، حرف دل خودم را زدم. براي من راحت تر بود دادستان را فيلم مي ساختم و کلي به لحاظ مالي، آورده برايم داشت. اينهايي که مي گويند آمار دارند، بروند در بياورند که ما وقتي سريال معراجي ها را ساختيم از دلش يک فيلم سينمايي در آورديم و همين فيلم بودجه کل سريال را در آورد. کدام سريال را سراغ دارين که اين طور عمل کرده است. بعد اين همه به من سنگ اندازي مي شود. حال اينها رانت است، پس بيايد به ما هم ياد بدهيد!
چرا تيرهاي داعشي ها تمام نمي شود؟!
در سکانس هاي مربوط به شهادت علي سليماني مي بينيم که همکاران او با هلي کم ماجرا را مي بينند اما چطور به کمک او نمي روند؟
سينماست ديگر! من ديدم يکي از منتقدان نوشته بود اين چه فيلمي است؟ چرا تيرهاي داعشي ها تمام نمي شود؟ يعني حتي تعداد شليک هاي داعشي ها را شمرده بود در حالي که متوجه نيست در سينما اين مساله حل شده است. اما در خصوص سکانس مورد اشاره شما بايد بگويم فاصله حياط تا آنجا را بايد در نظر بگيريد ضمن اين که همزمان مشغول آپلود اطلاعات بودند. يعني چنان اين اتفاقات نزديک به هم رخ مي داد که زماني براي نجات علي سليماني باقي نمي ماند.البته اين دقت ها براي من جالب و خوشحال کننده است و در نظرات مردم هم مي بينم که دائم از جزئيات وقايع سريال سوال مي کنند. مثلا مي گويند دستگيري سحر قريشي هم يکي از همين ايرادات سريال بود. تعداد نيروي زيادي به صحنه آمده بود براي دستگيري يک نفر! در حالي که تيم هاي عمليات ويژه تعداد استاندارد دارند ضمن اين که ساختمان براي نيروها ناشناس بود و بايد با تعداد زياد به صحنه مي آمدند. در کل بايد بگويم همه اينها سينماست. شما در فيلم هاي خارجي مي بينيد طرف ۱۰ گلوله مي خورد اما نمي ميرد يا هر قدر شليک مي کند تيرهايش تمام نمي شود؛ آنجا کسي نمي گويد چرا چنين اتفاقاتي رخ مي دهد اما به توليدات ايراني که مي رسد اين سوالات مطرح مي شود که به نظرم بدعادت کردن مخاطب ايراني است و باعث مي شود بديهيات سينما و سريال سازي را لحاظ نکنند. براي همين است که در کارهايمان مي بينيم خيلي آب بسته مي شود. مثلا کاراکتر مي گويد مي خواهم بروم بانک. ما کل مسير حاضر شدن تا بانک رفتن او را مي بينيم در حالي که در توليدات خارجي اين طور نيست و بلافاصله به سکانس داخل بانک کات مي خورد. البته اين مدل فيلم سازي براي برخي سريال سازها هم خوب است چون مي توانند با آب بستن به سريال، درآمد بيشتري کسب کنند!
حرکت دوربين درخدمت ريتم کار بود
شما در صحبت هايتان اشاره کرديد مي خواستيد در اين کار از همه لحاظ شکل جديد و نوآورانه اي داشته باشيد. يکي از نکات سريال شما حرکات زياد دوربين بود. مخاطبان زيادي مي گويند اين حرکات زياد باعث سردرگمي يا حتي سردرد ما شده است! با اين موضوع موافقيد؟
در آثار معمايي و پليسي هر چيزي که بتواند به تعليق و ريتم کار کمک کند حتما بايد استفاده شود. من پليسي ساز نبودم اما به فرم آثار محبوب پليسي دقت کردم و ديدم يکي از مهم ترين شاخص هاي آنان، همين حرکت دوربين و تکنيک هاي فيلمبرداري است. موسيقي و حتي رنگ اثر هم به محتواي آن کمک مي کند و در اين سريال هم مي بينيم که رنگ به سمت آبي و سرد رفته است. يکي دو قسمت اول شايد مخاطب به دليل ناآشنايي با اين فرم در سريال ايراني غافلگير شود اما از قسمت دوم به بعد ديگر ارتباط برقرار مي کند. حتي برخي مي گفتند حرکت دوربين را اصلاح کرديد؟ گفتيم نه، شما به اين فرم عادت کرديد. اين حرکت دوربين را شما درصحنه هاي ملتهب مثل بازجويي مي بينيد اما در جاهايي که نياز نيست مثل خانه يا دادگاه دوربين کامل ساکن است، چون در ريتم کار قرار است اين گونه باشد. دادستان کاري کرد که ذائقه و توقع مخاطبان را نسبت به سريال ها تغيير داد. با همين فيلمنامه هم مي شد ۳۰قسمت بسازيم اما براي ما ريتم خيلي مهم بود و به همين دليل در ۱۶قسمت سريال را جمع کرديم. به هر حال تجربه اي بود و شايد در کارهاي بعدي با دوربين هاي ديگري کار کنيم که به شفافيت تصوير کمک کند.