چهرهها/ خرده خاطرات حسین پاکدل از زمانی که مدیر تئاتر شهر بود

آخرين خبر/ حسين پاکدل با انتشار اين عکس نوشت:
سالهايي که مدير تاترشهر بودم (از 76 تا 84) برايم حکم دانشگاهي را داشت که تمام بزرگانِ هنرِ نمايش استادانِ بيدريغاش بودند و من در اطاق کوچک طبقهي دوم آن ساختمانِ گرد و جادويي، تنها شاگردِ سراپاگوشاش. از آن ايام سرشارِ خاطرهام. بعضي را که قابل نقل است اينجا ميگويم.
اول: تا پيش از آن اين رسم جاافتاده بود که بعضاً عوامل اجرايي بخشهاي مختلف تئاتر شهر براي انجام کارهاي گروههاي تئاتري در ازاي کارها مبالغي دريافت ميکردند. اول از همه اين عمل را شديداً ممنوع کردم، و چون مجموعه بزرگي نبود بر جزئيات فعاليتها اشرف داشتم. روزي متوجه شدم يکي از عوامل صدا براي انجام کاري براي نمايش بندار بيدخشِ آقاي بيضايي مبلغ پانزدههزار تومان دريافت کردهاست. همکارِ صدابردار را خواستم. طبعاً خبر نداشت از اين اتفاق مطلع شدهام. به حسابداري نوشتم به او صدو پنجاه هزار تومان پاداش تعلق گيرد. اين رقم در آن وقت بسيار قابل توجه بود. بعد به او گفتم کاري که تو کردي ارزشاش اين مقدار است نه پانزده هزار تومان. اين را بگير و پول آقاي بيضايي را پس بده و هر موقع نياز مالي داشتي به خودم بگو چون منزلت عوامل تئاتر شهر بالاتر از اين حرفهاست. اين مورد و نظارت دقيق باعث شد پرونده رفتارهاي ناپسندي از اين دست، بسته شود.
دوم: در زمان جشنواره سال هشتاد که در اوج شلوغي و رفت و آمد و حضور گروههاي معتبر خارجي بود شب اول يکدفعه سر و صدا و داد و بيداد و ناسزا گفتن مدير سالنهاي تئاتر شهر را از داخل راهرو شنيدم. او را صدا کردم. در دم پاداش پانزده روزهي معمول را به او دادم و گفتم شما خسته و عصبي هستي بهتر است دو هفته بروي سفر و استراحت کني. هرچه گفت کار جشنواره چه ميشود گفتم بدون من و شما هم امورات جشنواره و کل تئاتر و اين مملکت ميچرخد. مهم اين است حال ما خوب باشد و از کار و خدمت لذت ببريم. بعد که برگشت فکر ميکنم تا همين امروز مثل بسياري از همکاران ديگر آرام و خوش برخورد است.
سوم: آن ايام زياد اتفاق ميافتاد که هنرمندان نزدم ميآمدند و در مورد کس يا کساني ديگر بد ميگفتند يا تهمتي را متوجه کساني ديگر ميکردند. من بلافاصله در حضور او به طرف زنگ ميزدم و درخواست ميکردم بيايد تا آن دوست حرفهايش را رودر رو به خود شخص بزند. بعضي در دم حرف خود را پس ميگرفتند و يا رودررو بين خود مشکل را حل ميکردند. اين مسئله باعث شد تا حدودي ريشه بدگويي پشت سر ديگران به حداقل برسد.
اين آموزهها را خود ابداع نکردم. فرهنگ ما پر از اين روشهاي کاربردي است.