بازیگری که پس از ۳۱ سال، دلش برای «چاق و لاغر» تنگ شده است
خبرآنلاين/ سعيد شيخزاده، مجري، دوبلور و بازيگر معتقد است که جاي سريالهايي مانند «چاق و لاغر» در تلويزيون خالي است و اين رسانه با اينکه کاملا موقعيت ساخت چنين برنامههايي را دارد، اما روي موضوعهاي کودک، سرمايهگذاري نميکند.
حدودا بيش از يک دهه است که پديده فرهنگي کتاب صوتي در ميان مردم ايران جا افتاده است و افراد زيادي از شنيدن اين کتابها، لذت ميبرند. اين کتابها، توسط افراد متعددي از چهرههاي فوتبالي گرفته تا هنرمندان خوانده شده است و اينبار نوبت به سعيد شيخزاده، بازيگر، دوبلور و مجري خوانده رسيده تا «همسايه بغلي، يک شب شوم براي بچه قلدرها» را که کتاب کودک و نوجوان در ژانر وحشت است، شنيدني کند.
به بهانه اولين تجربه خوانش کتاب، با سعيد شيخزاده گفتوگو کرديم و نگاهي انداختيم به سابقه هنري اين هنرمند که در ادامه ميخوانيد.
حدود يک ماه است که کتاب صوتي «همسايه بغلي، يک شب شوم براي بچه قلدرها»، با صداي شما منتشر شده است. اين تجربه چگونه بود؟
سالها است که در تمام دنيا، کتاب صوتي وجود دارد و در ايران هم وجود داشته و به مرور زمان، گفتار کتابها بهتر شده است، هرچند که معتقدم هنوز خيلي جا دارد تا پيشرفت کند. من سالها کارهايي در حوزه فيلم و سريال انجام داده بودم که با اين حوزه مناسبت داشت، مثلا جاي هري پاتر صحبت کرده بودم و روي قصههايي که براي کودک است، اشراف دارم و زماني که اين کتاب را خواندم، خيلي از آن خوشم آمد و يک ايدهاي در ذهنم شکل گرفت که براي خوانش اين کتاب، يک کار متفاوتي را انجام دهم.
اينکه خوانش کتاب را از حالت خيلي رسمي خارج کرده بوديد؟
بله، دوست داشتم براي خوانش اين کتاب، کمي متفاوتتر عمل کنم، به همين دليل سعي کردم کتاب را به عنوان يک قصهگو بخوانم و آن را به صورت محاوره درآوردم تا به شنونده نزديک شود و صرفا يک کتابخواني ساده نباشد و به همين دليل هم اسمش را کتاب خواني نميگذارم، بلکه باور دارم اجراي کتاب است.
از کجا به اين روش رسيديد؟
دوست داشتم براي اولين کاري که انجام ميدهم، يک روشي را داشته باشم که با خودم مناسبت داشته باشد و شيوه جديدي به حساب بيايد. البته اين موضوع هم وجود داشت که اينگونه خواندن کمي ريسک داشت، چون شنونده به يک خوانش ديگر عادت دارد، اما من اين ريسک را پذيرفتم و به نظرم که نتيجه رضايت بخش بود.
فصل دوم اين کتاب را هم خواندهايد و منتشر شده است. اگر پيشنهاد ديگري وجود داشته باشد، آن را هم ميپذيريد؟
کتاب صوتي کار فرهنگي و خوبي است و هر روز طرفدارن بيشتري هم پيدا ميکند و مطمئن باشيد که آينده در اختيار کتاب صوتي است به اينخاطر که در آرامش و در هر لحظه ميتوانيد کتاب را داشته باشيد و از آن لذت ببريد. ضمن اينکه چشمها هم اذيت نميشوند، چون خيليها موقع کتاب خواندن خوابشان ميگيرد.
مطمئن باشيد که آينده در اختيار کتاب صوتي است، به اين خاطر که در آرامش و در هر لحظه ميتوانيد به آن داشته باشيد و از آن لذت ببريد ضمن اينکه چشمها هم اذيت نميشوند
تا کنون پيشنهادهاي مرتبط با کتاب صوتي را نميپذيرفتم چون فکر ميکردم جذاب نيست و خيلي موافق آن نبودم اما دوستان انتشارات صاد و انتشارات قناري خيلي اصرار داشتند و اصرارشان هم بهجا بود. براي همين پذيرفتم و هرچه جلوتر رفتم ديدم جذاب است و از اينکه وارد اين حوزه شدم بسيار خوشحالم.
ميتوانيم بگوييم اين شيوه شخصي در خواندن کتاب، بهخاطر سابقه فعاليت شما در حوزه فيلم و سريال کودک است؟
بله، خيلي تاثير داشت. خواندن اين کتاب يک برداشت از سالها کاري بود که من انجام دادم.
خود شما کتاب صوتي گوش ميدهيد؟
بله، قطعا. اگر کتابي باشد که موضوعش با کاري که انجام ميدهم، مناسبت داشته باشد، از آن استفاده ميکنم. نکته بعد اينکه بسيار براي من اهميت دارد که اين کتاب چگونه گفته شده و چگونه خوانده شده است؟
چه فاکتورهايي براي تاييد خوانش کتاب داريد؟
صميميت گفتار خيلي براي من اهميت دارد، اگر صميمي نباشد من نميتوانم آن را گوش کنم، به همين دليل هم خودم در اين کتاب اين موضوع را اعمال کردم. اين کار را کردم و نميگويم همه اين کار را انجام دهند اما يک کاري بايد انجام شود که صميميتي بين خواننده و شنونده ايجاد شود.
حالا که شما اهل کتاب صوتي هستيد، بايد اين مسئله را بپرسم که فکر ميکنيد کتاب صوتي همان کارايي و عملکرد کتاب مکتوب را دارد؟
بله، پنجاه درصد کار را انجام ميدهد.
خب بهتر نيست که آدم کاري را انجام دهد که صد درصد بازخورد داشته باشد؟
بحث من نتيجه نيست، در هر دو صورت نتيجه حاصل ميشود. اينکه ميگويم پنجاه درصد، به اين دليل است که اصولا چيزي که ميخوانيم کامل به ياد ميماند، اما چيزي که ميشنويم تا حدودي در ذهن ميماند.
ما بايد به اين موضوع هم دقت کنيم که ما مردم گوشدادن نيستيم، ما مردم شنيدن هستيم. شايد از هر ده نفر، هشت نفر فقط کتاب را بشنوند و دو نفر به آن گوش کنند. بين اين دو مورد خيلي تفاوت وجود دارد.
به هرحال همين شنيدن حرفهاي کتابها انسان را هر لحظه با سوادتر و به او چيزي اضافه ميکند. درست است که اگر آدم خودش کتاب را بخواند، برداشتهاي متفاوتي دارد، سکوت دارد، تفکر ميکند، اما شنيدارياش هم نتيجهبخش است. اين واقعيت را بايد بپذيريم که در تمام دنيا، ما آدم کتاب خوان بسيار کم داريم، حالا که اين اتفاق افتاده است شنيدن يک بهانهاي براي توجه به کتاب شده است، به نظر من نبايد اين موقعيت را از دست بدهيم.
با اين تفاسير شما فکر ميکنيد که کتاب صوتي، سرانه مطالعه و علاقه آدمها به کتاب خواندن را افزايش دهد؟
بله، صد درصد، وقتي آدم با کتاب دوست شود، کم کم وارد خود قضيه ميشود و سرانه مطالعه هم افزايش پيدا ميکند.
اساسا چرا تمايل به شنيدن کتاب صوتي بيشتر از خواندن کتاب شده است؟
براي اينکه کار بي دردسرتر و راحتتري است. اين نکته را بايد در نظر بگيريم که براي نتيجه گرفتن از کتاب صوتي نبايد عجله کنيم.
يعني اگر زمان بدهيم، تاثيرات کتاب صوتي حتي بيشتر از کتاب مکتوب است.
بله، فقط احتياج به زمان است.
خب، بحث زمان پيش آمد، کمي به گذشته دور برگرديم، شما بازيگر بوديد و اين حرفه را از کودکي شروع کرديد، اين تجربه براي شما سخت بود؟
بازيگري در کودکي سخت است، موقعيتش براي من پيش آمد، آن را امتحان کردم، خوشم آمد و همان مسير را ادامه دادم.
شما در سن خيلي کم اينکار را شروع کرديد، ميتوانيم بگوييم ما کودکِ کارِ هنرمند هم داريم؟
(ميخندد)، نه اينگونه نيست، بازيگري سخت است، اما يک هنر است. در حال حاضر کودکان زيادي ورزشهاي سخت و سنگيني انجام ميدهند؛ يکي استعداد هنري دارد، يکي استعداد ورزشي همه اينها هم سخت است، اصلا قرار ما اين نيست که کودکان در پر قو بزرگ شوند. بچهها از همان کودکي بايد عادت به تلاش کنند و به عقيده من تلاش، جزو تربيت کودک است.
قرار ما اين نيست که کودکان در پر قو بزرگ شوند. بچهها از همان کودکي بايد عادت کنند که تلاش کنند و به عقيده من تلاش جزو تربيت کودک است
نبايد فراموش کنيم آن کار سختي که کودکان سر چهار راه براي امرار معاش خانواده انجام ميدهند، داستانش با اين مسئله بسيار فرقي دارد آنها تلاش نميکنند و بيش از سن و توانشان سختي و ميکشند ولي به عقيده من خانوادههايي که فرزندانشان را به سمت هنر ميبرند، بسيار قابل تقدير هستند.
چه در خردسالي و چه در بزرگسالي از اکثر آدمها که بپرسيم، دوست دارند بازيگر شوند. اما بر اساس گفته خودتان، شما خيلي به اين حوزه علاقهاي نداشتهايد.
حقيقتا علاقه زيادي به بازيگري نداشتم، در آن زمان ۱۰ سالم بود و اينگونه نيست که بگويم بهخاطر علاقه سمت اين هنر رفتم، خيلي اتفاقي موقعيتش پيش آمد، به يک فيلم معرفي شدم و کارگردان دوست داشت که من در آن بازي کنم.
حقيقتا علاقه زيادي به بازيگري نداشتم، خيلي اتفاقي موقعيتش پيش آمد، به يک فيلم معرفي شدم و کارگردان دوست داشت که من در آن بازي کنم
بعد از مدتي هم از عرصه بازيگري خارج شديد، چرا در اين عرصه باقي نمانديد؟
بازيگري را تا حدودي ادامه دادم اما از سالي که کار اجرا را در تلويزيون آغاز کردم، سعي کردم تمرکزم را روي اجرا و دوبله بگذارم.
اگر دوبله و اجرا را کنار بگذاريم و موقعيتش وجود داشته باشد، شما دوباره سمت بازيگري ميرويد؟
بله حتما دوباره شروع ميکنم، اما اگر اينبار بخواهم بازيگري را شروع کنم، سعي ميکنم تمام وقتم را روي اين موضوع بگذارم.
شما گفتهايد بعد از سريال «چاق و لاغر»، بيشتر به بازيگري علاقهمند شديد و آن زمان هم خيلي کم سن و سال بودهايد، يعني اينکار توانسته يک کودک را به درستي به خود جذب کند ولي ما در حال حاضر چنين برنامههايي را در تلويزيون نداريم، فکر نميکنيد جاي چنين برنامههايي در تلويزيون خالي است؟
بله جاي برنامههايي مانند «چاق و لاغر» در تلويزيون خالي است و تلويزيون کاملا موقعيت ساخت چنين برنامههايي را دارد، اما مسئله، چيز ديگري است.
جاي برنامههايي مانند «چاق و لاغر» در تلويزيون خالي است و تلويزيون کاملا موقعيت ساخت چنين برنامههايي را دارد، اما روي کودک سرمايه گذاري نميکند
مسئله چيست؟
مسئله اين است که متاسفانه روي کودکان سرمايه گذاري نميکنيم، ما به شدت از بچهها دور شدهايم و با بچهها مانند آدم بزرگها رفتار ميکنيم و مهمتر از همه اينکه همه ما دنياي کودک را فراموش کردهايم و نکته جالبتر اينکه دنياي کودک هم، چون گذشته مشتري ندارد. در گذشته فيلمهايي که هم دورهايهاي من در آن بازي ميکردند، پر فروشترين فيلمهاي سال ميشد؛ «سفر جادويي» و «دزد عروسکها» تنها دو نمونه از اين فيلمها هستند. در حال حاضر فيلمهايي که ساخته ميشوند نه تنها براي کودکان مناسب نيست، بلکه حتي نميتوان آنها را از جلوي سينما رد کرد چون همه فيلمها سينمايي ما مناسب بالاي ۱۸ سال است. فيلم کودک هم که ساخته نميشود و روي اين ژانر اصلا سرمايهگذاري نميشود. آخرين کاري که براي کودکان ساخته شد و موفق هم بود، «شهر موشها ۲» بود.
خب شما با فضاي جامعه و فضاي کودک آشنا هستيد، فکر ميکنيد اين موضوع در آينده چه بازتابي براي کودکان خواهد داشت؟
مسئله خيلي پيچيده و روانشناسياي است، اما مهمترين موضوع اين است که حال اجتماع ما خوب نيست. در اجتماعي که مردم حالشان خوب نباشد، نميتوان کودکي کرد. به هر حال آن آقاي نويسنده که ميخواهد بنويسد اول بايد يک دنياي آرامي داشته باشد تا بتواند بنويسد ولي هر روز که از خواب بلند ميشويم، يک اتفاق تازه افتاده که تاثير مستقيمي روي زندگي ما دارد.
همين دو فيلم وسريال «سفر جادويي» و «چاق و لاغر» که از آن نام برديد، از زمان خودشان جلوتر بودند؟
بله، به همين دليل است که ماندگار شدند و جالب است که همه همسن و سالهاي من يک خاطره قشنگ و خوب از يک سريال تلويزيوني دارند و اين خوب است که آدم خاطره فرهنگي هنرياي داشته باشد که در طول زندگياش با خودش جابه جا کند.
خب، شما با توجه به موقعيت، توانايي و امکاناتي که داريد، تا کنون به اين موضوع فکر کردهايد که سمت کار کودک برويد و برنامهاي براي آنها بسازيد؟
اخيرا يک برنامهاي داشتيم با نام«شگفتانگيزان» که از شبکه پويا پخش ميشد و بسيار درست و کارشناسي شده بود و هروقت درباره آن صحبت ميکنم، حيفم ميآيد که چرا نسبت به اين برنامه تا اين اندازه بيتوجهي شد؛ بچههاي موفقي که ميآمدند و از مهارتهايشان ميگفتند. هرکسي برنامه را ميديد دوست داشت اما متاسفانه به آن توجه نشد و چنين برنامهاي واقعا حيف شد و قرار بر اين بود که ما در اين برنامه بگوييم شما آيندهسازان ايران هستيد.
وقتي به گذشته برميگرديم و برنامههاي آن زمان را بررسي ميکنيم ميبينيم که با زمان حال قابل مقايسه نيستند.
نه اصلا قابل مقايسه نيست و ما در برنامهسازي خيلي گذرا به کودکان نگاه ميکنيم.
مدتي است از عرصه بازيگري فاصله گرفته و وارد عرصه دوبلاژ شدهايد، آقاي شيخزاده ميتوانيم به شما بگوييم جوانترين مدير دوبلاژ؟
تقريبا ميتوان گفت، چون من در ۲۶يا ۲۷ سالگي اين کار را با انيميشن ايراني «خانه ما» شروع کردم.
چه شد که اين انيميشن را به دست گرفتيد؟
آن انيمشن را آماده کرده بودند، تهيهکننده و کارگردان آن کار برايشان خيلي اهميت داشت که يک نيروي جوان اين کار را انجام دهد، اين پيشنهاد را به من دادند، من هم خيلي از آن استقبال کردم چون مسلما خيلي برايم جذاب بود و خودم را با اين انيميشن محک زدم و خدا رو شکر جزو يکي از کارهاي موفق بود.
اولين کار دوبله را هم در سن خيلي کم شروع کرديد.
در اولين فيلمم با نام «مرگ پلنگ» که در سال ۶۸ بازي کردم، خودم جاي خودم صحبت کردم. ديديم همه چيز خيلي خوب است و به کارهاي بعدي دعوت و وارد اين مسير شدم.
بازيگري سختتر است يا دوبله؟
دوبله سختتر است.
وضعيت فعلي دوبله در کشور چه از لحاظ کاري و چه از لحاظ مالي چگونه است؟
از همه جهات بسيار عالي است.
يعني اگر شما فقط دوبلور بوديد، ميتوانستيد خرج زندگيتان را با اين کار بگذرانيد؟
بله کاملا.
پس اين اعتراضها ازکجا نشات ميگيرد که همه ميگويند به دوبله خيلي توجه نميشود؟
نميدانم. خيلي با اين حرفها موافق نيستم. بودجه را که هميشه نبايد ديگران براي ما تعيين کنند، ما به نسبت کاري که اراده ميدهيم و دورهاي که در آن سپري ميکنيم ميتوانيم دستمزد تقاضا کنيم.
اين مورد براي افراد حرفهاي مانند شما است، جايگاه جوانها در حال حاضر کجاي دوبله است؟
در حال حاضر هم نسل جواني که آمدهاند حسابي آماده کار هستند و دوبله کشور ما در دستان همين نسل است و آنها نيز خوب از عهده آن برآمدهاند.
يک دورهاي عرصه دوبله به شدت درخشان بود در دو دهه اخير تعداد کمتر شد، باتوجه به حرفهايي که گفتيد ممکن است آن دوره طلايي دوباره تکرار شود؟
بله، قطعا اين اتفاق دوباره ميافتد براي اينکه زمان لازم بود تا نيروي جديد روي کار بيايند و پرورش پيدا کنند. چون کار دوبله واقعا سخت است.
شما که تا اين اندازه به دوبله علاقهمند هستيد و از همه چيز آن راضي هستيد، چه اتفاقي افتاد که وارد عرصه اجرا شديد؟
زمانش بود که يک تغييراتي اعمال ميکردم تا کار هنري برايم جذابتر باشد.
از چه لحاظ؟
سالها زمانم را روي دوبله گذاشتم و خوشبختانه آن کارهايي که قرار بود انجام بدهم را انجام دادم و فکر ميکنم که حالا زمانش باشد تا اگر توانايي ديگري دارم از آن استفاده کنم.
و فکر ميکنيد همان اندازه که در دوبله موفق بوديد در اجرا هم نتيجه مطلوبي به دست آورديد؟
بازخودهايي که گرفتم بسيار خوب بود اما مهمترين چيز اين است که از انجام آن کار لذت ببرم من وقتي کار اجرا را انجام ميدهم حالم خوب است و همين برايم کافي است.
نويسنده: مهسا بهادري