سریال نوروز رنگی؛ زنده کردن خاطرات خوش بدون حاشیه
![سریال نوروز رنگی؛ زنده کردن خاطرات خوش بدون حاشیه](https://app.akharinkhabar.ir/images/2021/04/06/0fd47124-9494-4816-82fb-6c286abbd19b.jpeg)
تسنيم/ رقابت نوروزي را سريال "همبازي" شبکه دو از 27 اسفندماه آغاز کرد. همچون اين روزها که تا 24 فروردينماه به پخش خود ادامه ميدهد و تنها رقيبي که کنارش قرار دارد "نوروز رنگي" شبکه پنج سيما است که تا 20 فروردين روي آنتن خواهد بود. نکته قابل توجه وايرال شدن بحثهاي فرهنگي و نوستالژي که "نوروز رنگي" مثل توجه به محله، خانواده و همسايه به نمايش درآورد. سريال "نوروز رنگي" علي مشهدي هم قرار است فصلهاي ديگري داشته باشد، آنطوري که کارگردانش در گفتوگو با ما براي نکته تأکيد کرد.
در ادامه به بررسي اين دو سريال تلويزيوني پرداختيم که از شبکههاي دو و پنج سيما روي آنتن رفت و البته "همبازي" و "نوروز رنگي" کماکان روي آنتن ماندهاند:
اول: درام، شبکه دو و "همبازي"
به طور معمول شبکههاي تلويزيوني ترجيح ميدهند تا در نوروز شادترين سريالهايشان حتي اگر کمدي صرف نباشد را براي مخاطبان درنظر بگيرند و پخش کنند. از سال 1398 تاکنون شبکه دو در ايام نوروز کار اجتماعي و جدّي هم پخش کرد و مخاطب هم داشت. سريال "بر سر دوراهي" ساخته بهرنگ توفيقي يکي از اين موارد است که در سال 1398 از شبکه دو بهروي آنتن رفت. حالا اين اميد ميرود که "همبازي" نيز بتواند در جذب مخاطب موفق عمل کند.
در همه آثاري که برادران محمودي ساختهاند اشتغال و ازدواج دو رکن اصلي است. آنها بيش از هر چيزي دغدغه جوانان و مسائل مربوط به آنها را دارند و اين در همه آثار چه سينمايي و چه تلويزيونيشان مشهود است. يکي از مسائلي که اين روزها بيش از پيش به آن توجه ميشود حمايت از کارآفرينان نمونه است. در شرايطي که بسياري از خانوادهها بار فشار اقتصادي را بر دوش ميکشند، برخي هم هستند که با ايده و طراحي جالبي که در ذهن خلاقشان دارند، کسب و کاري حلال براي خودشان به راه انداختند و از آن طريق امرار معاش ميکنند.
اين سريال با روايتي عاشقانه وارد رقابت نوروزي شد اما تکراري بودن داستان و سوژهاش، او را بازنده اين رقابت کرد. داستانهايي که پيشتر يا آنها را در سينما ديدهايم و يا تلويزيون؛ چيز تازهاي در آن به چشم نميخورد و بحث جدّي و پرسروصدايي هم مطرح نميکند که مخاطبين حداقل از طريق فضاي مجازي در جريان اتفاقات اين سريال قرار بگيرند. داستاني که شاهد دو ماجراي عاشقانه بين دو زوج خواهيد بود. ليلا و بهروز از طرفي و مهران و آوا نيز از سويي ديگر راوي اين قصههاي عاشقانهاند اما در اين روابط بسيار افراط شده است.
هدف مشخص نيست!
کارشناسان اعتقاد دارند نويد محمودي به عنوان تهيهکننده و سروش محمدزاده به عنوان کارگردان بستر و دغدغه جديدي را مطرح نکردهاند. واقعيت اين است که بازيها و موقعيتها هم اتفاق خارقالعاده و شگفتآوري را در معرض نگاه مخاطب قرار نميدهد. سريالي که نقطه اصلياش هم مشخص نيست فقط دغدغهاش دختر و پسرهاست، گلخانه و کارآفريني است! در هر حال، خانواده نيست، چون خانواده را بايد با تمام مسائل و مشکلات و ابعاد مختلفش درنظر گرفت. نه اينکه فقط عشق و عاشقي صرف و رسيدن يا نرسيدنها را. شايد در جايگاه يک ملودرام عاشقانه کافي باشد اما تلويزيون رسالتِ فرهنگسازي و محتوا دارد نه صرفاً نمايش دادن يکسري اتفاقات زودبازده.
البته در عين حال، نشان دادن تفاوت نسلها و لزوم گفتوگو بين آنها و يا نمايش اهميت توليد و کار در کشور، قابل توجه است. حتي در زيرلايه متن خود به مفاهيم ارزشمندي همچون احترام به پيشکسوتان و حفظ سرزمين مادري ميپردازد. شايد موفقترين جايِ سريال استفاده از تيتراژ آغاز سريال باشد که خواننده و آهنگساز افغانستاني با شعري از سخي و توسط وحيد قاسمي اجرا شد. البته سريال دو مليتي محسوب ميشود؛ چون تهيهکننده آن نويد محمودي فيلمساز افغانستاني است و يکي از کاراکترهاي سريال نيز يک دانشجوي افغانستاني است به عنوان کارآفرين نمونه مشغول فعاليت است.
"نوروز رنگي" سريال با ايده
بگذاريد از "نوروز رنگي" به عنوان سريالي ايدهپرداز نام ببريم که در وهله اول قوميت مشهدي را به جمع اقوام ديگر تلويزيون اضافه کرد. اگرچه سعيد آقاخاني در سريال "شب عيد" سعي کرد گويش و لهجه مشهدي را معرفي کند اما علي مسعودي (علي مشهدي) با تکيه بر استعدادهاي بومي در عرصه بازيگري و روايتي پويا و بازنمايي بخشي از فرهنگ و آداب و رسوم يک منطقه از ايران، هم به نوعي اداي احترام به محلههاي زندگي خودش کرد و هم دوباره خانواده، همسايه، مسجد و صميميت را به يادِ مخاطب انداخت. اينکه زماني در دهه 1360 چگونه مردم با محبت و دلسوزي کنار هم زندگي ميکردند و امروز چقدر از آن نوع سبک زندگي فاصله گرفتهايم.
اولين شاخصه هويتي؛ لهجه شيرين
اولين شاخصه هويتي که به چشمِ مخاطب ميآيد، لهجه شيرين مشهدي است. اين سريال هم همچون "نونخ" توانست از شوخيهاي سخيف و بينمک به طنزي نجيب و موقعيتمحور رفت. سريالي که ميتواند مخاطب را از ابتدا تا انتها با خود همراه سازد و بخنداند. در کنار اين اتفاقات، وقتي از ايده صحبت ميکنيم يعني در واقع مخاطب با تماشاي اين برنامه و سريالي که چنين ادعايي دارد واردِ جهان ديگري بشود و صرفاً کار بِکر و شگفتآوري را شاهد باشد. اين اتفاق در "نوروز رنگي" افتاد و مخاطب با تماشاي اين سريال ميبينند مردم در آن دوران با چه شيفتگي و حيرتي به استقبال يک پديده جديد با عنوان تلويزيون رنگي رفتند.
توجه به محله و همسايه و مسجد
اين سريال به محله و همسايه و دستگيري از همديگر تأکيد دارد. بعد از مدتها مسجد محور ميشود که مردم در گذشته صرفاً براي اقامه نماز به اين محل نميرفتند و چقدر کاربردها و مهارتهاي زيادي در اين مکان وجود داشت و امروز کمتر از ظرفيتهاي مسجد در محلهها بهرهبرداري ميشود. اين سريال به برخي از فيلمهاي سينمايي محبوب آن دوران اشاره ميکند؛ دوراني که صفهاي طولاني در مقابل گيشه سينماها بسته ميشد و سالن ها نمايش فيلم مملوء از جمعيت ميشد. جالب است که علي مسعودي کارگردان سريال گفته، بخشي از ماجراهاي "نوروز رنگي" خاطراتش از زندگياش در دوران کودکي و نوجواني در مشهد است.
نوستالژيبازي به سبکِ دهه شصت/ يادي از شهيد برونسي
اين سريال همچنين با زبان طنز به بازنمايي بخشي از خاطرات نوستالوژيک مردم در دهه 1360 نيز مي پردازد؛ زمانهاي که گرچه بسياري از مردم داغدار شهدا بودند و سر هر کوي و برزن حجله جواني دلباخته که در دفاع مقدس به شهادت ميرسيد برپا بود اما سادگي و صميميت مردم، آن سالها را به عصري طلايي نيز تبديل کرده است."نوروز رنگي" روزگاري را روايت ميکند که زرق و برق و تجملات در زندگيها خيلي جايي نداشت و جاي آن را يکرنگي گرفته بود. در اين سريال همچنين از شهداي جنگ تحميلي هم ياد ميشود؛ از جمله آنکه در يکي از قسمتها نام شهيد عبدالحسين برونسي آورده شد.
مزيّت ديگر؛ حضور بازيگران بومي
يکي از مزيتهاي "نوروز رنگي" حضور بازيگران بومي و مستعد است. اين سريال در واقع فرصتي براي کشف و معرفي چهرههاي جديد بازيگري در استان خراسان را فراهم کرد و شايد بيش از همه نقش حميدرضا حافظ شجري به چشم آمد و او را يکي از بهترينهاي سريالهاي نوروزي تلويزيون ميدانند. البته در کنار آنها چهرههاي قديمي و شناختهشدهتري مثل يوسف تيموري، رابعه اسکويي، سياوش مفيدي و ... نيز حضور داشتند که در تلفيق اين دو گروه، عيار بازيگران بومي بالاتر بود. تجربه موفق "نوروز رنگي" نشان داد که بدون بودجه هنگفت و امکانات گسترده و تکيه بر فرهنگ بومي و هنرمندان محلي، ميتوان اثري مخاطبپسند و حامل پيامهاي فرهنگي مثبت خلق کرد.
به بازخواني تاريخ با زبان کمدي نياز داشتيم
شهرام خرازيها کارشناس ارشد مديريت رسانه و عضو انجمن منتقدان و نويسندگان سينماي ايران درباره سريال "نوروز رنگي" اعتقاد داشت: "نوروز رنگي" فصل تازهاي را در تلويزيون ميگشايد که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. مردم با خاطرات سالهاي گذشته خيلي عجيناند و دوست دارند بخشهايي از تاريخ ايران را در سريالهاي تلويزيوني ببينند؛ اين بازخواني تاريخ ممکن است با لحن جدّي باشد مثل سريال "روزهاي ابدي"، اما گروهي از بينندگان دوست دارند بخشي از تاريخ را در قالب طنز ببينند ما در "نوروز رنگي" ميبينيم که فيلمنامهنويس آمده انگشت گذاشته روي دههاي مثل دهه 1360 که بار نوستالژيک دارد و خاطرهانگيز است.
ايده خوبِ پردازش نشده!
او تأکيد کرد: نويسنده از تمام المانهايي که ميتوانسته يادآور دهه شصت باشد استفاده درست کرده و آن نشانهها را حتي دراماتيزه کرده و داستان مجموعه ايده خوب و بِکري دارد اما اين ايده پردازش مناسبي نشده است. فيلمنامه جاهايي لگ ميزند. ماجراهايي در سريال داريم که با داستان اصلي پيوند نميخورد. بيشتر ماجراهاي مربوط به دايي محمود(وي.جي) است. سريال تا قبل از ورود کاراکتر ويجي، خوب داستانش را پيش ميبرد و حال و هوايش تداعيکننده دهه شصت است اما تا دايي محمود وارد ميشود آن گرمي و صميميت را از دست ميدهد.
دايي محمود داستان را به بيراهه برد!
اين منتقد تلويزيون تأکيد کرد: هرچند فرهنگ هندي و ايراني ريشههاي مشترک ما دارد و نقش ويجي و فيلم "قانون" با بازي آميتاب پاچان شناخته شده و مجوباند. اما اينجا دايي محمود جا نميافتد بعد از يک يا دو قسمت آن حالت کاريکاتورگونهاش رنگ مي بازند و اين شخصيت سقوط ميکند. مجموعه را ميتوان به دو بخش تقسيم کرد؛ مجموعه در قسمتهاي قبل از ورود دايي محمود فضاي خالص ايراني دارد و بسيار به دل مي نشيند اما بعد از ورود دايي محمود داستان مجموعه به بيراهه ميبرد.
حميدرضا حافظ شجري بهترين بازيگر نوروز رنگي است. او بهترين بازيگر کل سريال هاي نوروزي امسال تلويزيون هم بود. هادي عامل هاشمي و رابعه اسکويي و پريسا مقتدي جزو بازيگران مطرح اين سريالاند و به وضوح در مقابل دوربين از بقيه بازيگران بهتر ظاهر شدهاند. "نوروز رنگي" در کنار همه ضعفهايي که دارد در مجموع موفق است و ميتواند بيننده را جذب کند. اين سريال دنبال درس اخلاق دادن نيست و هدفش در درجه اول سرگرم کردن بيننده است که اين ويژگي در سريال هاي تلويزيوني ما کمياب است.
بخش شعاري "نوروز رنگي"
خرازيها اعتقاد دارد: يک بخشي از مجموعه شعاري است قسمتهايي که ميبينيم دو بار پسر بزرگِ خانواده؛ جواد به حرم امام رضا(ع) ميرود به خاطر اينکه گره از مشکلش باز شود. به طورکل دکوپاژ اين صحنههاي حرم و مونولوگهاي جواد همهشان کليشهاياند و بارها و بارها در مجموعههاي تلويزيوني اين شعارپراکني را ديدهايم تاريخ مصرف اينطور نگاه به مذهب گذشته است. فيلمنامهنويس از ويژگيهاي اقليمي مشهد شاخصهاي مذهبياش درست استفاده کرده که اين نکته جاي تقدير دارد اما نتوانسته شاخص مذهبي را به طور صحيح دراماتيزه کند.
اين سريال ميتواند فصلهاي ديگري داشته باشد
سريال ريتم خوبي دارد و در هر قسمت جاي مناسبي تمام ميشود؛ به گونهاي که بيننده مشتاق قسمت بعدياش ميشود اين مجموعه از آن مجموعههايي است که ميتواند تبديل به نوروز رنگي 2 و نوروزرنگي 3 شود. شبکههاي تلويزيوني سراسري ما بايد از امکانات شهرستان و عوامل شهرستاني بيشتر استفاده کنند. تلويزيون بايد بيش از پيش به هنرمندان شهرستان اعتماد کند و اجازه دهد آنها توانمندي هاي خودشان را نشان دهند. اگر دقت کنيد نوروزرنگي امسال باعث شد هنرمندان مشهدي بيشتر ديده و شناخته شوند. حميدرضا حافظ شجري تا قبل از پخش اين سريال فقط در استان خودش شناخته شده بوداما حالا کل کشور او را ميشناسند.
انتهاي پيام/