بررسی سکانس پایانی نهنگ عنبر
مجله سينما باز/ نهنگ عنبر با اينکه فيلم کمدي محسوب ميشود اما در سکانس هاي پاياني روايت قصه از کمدي به دراماتيک تبديل ميشود اين تغيير لحن در سکانس هاي پاياني خيلي دقيق انجام شده به همين دليل است که وقتي به سکانس هاي دراماتيک نهنگ عنبر ميرسيم مخاطب مثل سکانس هاي کمدي با فيلم ارتباط برقرار ميکند چون کاراکتر ارژنگ (رضا عطاران ) را در طول فيلم درک کرده و حالا سرنوشت عاشقانه ارژنگ براي مخاطب مهم است
رضا عطاران براي بازي اش در اين سکانس تغيير لحن کمدي به دراماتيک ايجاد کرده و استفاده درستي از اکت هاي چهره اش کرده مخصوصا زماني که با رويا خداحافظي ميکند و اشکي از چشمانش پديدار ميشود ، کاملا مشخص است دو بازيگر اصلي اين سکانس يعني مهناز افشار و رضا عطاران براي لحن متفاوت سکانس پاياني فيلم خودشان را آماده کرده بودند چون از هر دو بازي هاي فوق العاده اي شاهد هستيم
البته در اين سکانس حس ترحم را فيلمساز به سوي کاراکتر ارژنگ ايجاد ميکند و در اکت کاراکتر رويا چيز ديگري مي بينيم او مثل اسمش بدنبال روياهاي از دست رفته جواني اش است و ارژنگ را وسيله اي براي پيشرفتش ميداند نه يار عاشقانه اش پس باتوجه به اينکه ديدگاه ارژنگ و رويا در اين سکانس کاملا متفاوت است عملکرد اکت هايشان هم متفاوت است
اين سکانس دراماتيک نهنگ عنبر با مخاطبان ارتباط خوبي برقرار کرد به همين دليل سامان مقدم در قسمت دوم نهنگ عنبر هم همين فرمول را تکرار کرد . در يک سوم پاياني آن فيلم هم دوباره اتفاق دراماتيکي رخ ميدهد که سرنوشت ارژنگ و رويا را تغيير ميدهد با اين تفاوت که اين بار رويا منتظر ارژنگ است اتفاقي که در سکانس پاياني قسمت اول برعکس رخ داد
سامان مقدم نشان داد در فيلم کمدي هم ميتوان فضاي دراماتيک ايجاد کرد کاري که در نهنگ عنبر براي مقدم چالش برانگيز بود استفاده از لحن دراماتيک در مدت زمان کوتاهي ، چون برعکس فضاي کمدي فقط چند سکانس پاياني شاهد بار دراماتيک هستيم که يکسان شدن اين دو فضا را سخت تر ميکند و سامان مقدم به خوبي توانست ترکيبي از اين دو فضا خلق کند که براي مخاطب تصنعي نشود و با شخصيت ها ارتباط برقرار کنند
پرهام موسوي