سریالهای رمضانی تلویزیون؛ دور از واقعیت جامعه و دِقدَهنده

خبرآنلاين/ افت کيفيت و بهتبع آن کاهش تماشاگران سريالهاي رمضاني صداوسيما در قياس با کارنامه کاري اين سازمان در سالهاي دور، امري نيست که بر کسي پوشيده باشد.
اگر رمضان ۱۴۰۰ را معيار بگيريم و نگاهي به «احضار»، «بچهمهندس ۴» و «ياور» بيندازيم و سپس سال ۸۱ و «پشتکنکوريها»ي پريسا بختآور، سال ۸۳، ۸۴ و ۸۷ و «خانه به دوش»، «متهم گريخت» و «بزنگاه» رضا عطاران، سال ۸۵ «صاحبدلانِ» محمدحسين لطيفي، سال ۸۶ و ۸۹ و «ميوه ممنوعه» و «در مسير زايندهرود» حسن فتحي و... را به خاطر ميآوريم، ميبينيم که جمله نخست دور از واقعيت نيست.
به همين دليل خواستيم شما نظر دهيد/ چرا آمار بينندگان سريالهاي رمضاني کاهش يافته است؟». گزارشي تهيه شده از پاسخهاي شما به اين پرسش را با هم در زير مرور ميکنيم.

واقعيت جامعه با آنچه تلويزيون نشان ميدهد متفاوت است
متفاوت بودن واقعيت جامعه با آنچه تلويزيون در سريالهايش نشان ميدهد چه در زمينه سوژه و چه در حوزه شخصيتپردازي، نکتهاي بود که شما به عنوان يکي از دلايل ريزش تماشاگر به آن اشاره کرديد.
کاربري بينام در همين مورد نوشت: «واقعيات جامعه متفاوت با داستان زنهاي معصوم و خواستگارهاي سربهزير و مثبت اين سريالها است.»
«آنچه در رسانه ملي به نمايش درميآيد معمولا در جامعه جور ديگري است» هم بخشي از نظر بلند کاربري به نام محمد امامي بود.
جاماندن صداوسيما از تغييرات روز جامعه، نکتهاي بود که کابري بينام به آن اشاره کرد و نوشت: «جامعه تغيير کرده و سريالهاي صداوسيما که همه فِيکَند و اصلا جامعه امروز را نشان نميدهند هنوز در ۱۵ سال پيش گير کردهاند و واضح است که منِ دهه هشتادي حال نکنم.»
«سوژههاي توهمي و غيرواقعي که حتي واقعيت بخش کوچکي از جامعه را نيز منعکس نميکند» هم نظر کاربر بينام ديگري بود.
«بهدليل اينکه اين سريالها هنوز در حالوهواي دهه ۷۰ باقي ماندهاند و باورشان نميشود که سه دهه از آن زمان گذشته و اولويتها و ارزشهاي امروز جامعه و خانوادهها چيزهاي ديگري است»، «وقتي صداوسيما در خلاء فيلم ميسازد و هيچيک از مشکلات مردم را نمايان نميکند بايد منتظر شکاف بين مردم و تلويزيون هم باشد» و «سريالها غيرواقعي، نقشها مصنوعي، ديالوگها حوصله سَربَر، همه يا سفيدند يا سياه، خاکستريها هم غير قابل باورند. کلا از جامعه دوريد» هم بهترتيب نظر کاربراني به نام مهران، بيطرف و کاربري بينام بود.
سناريوهاي آبکي در فقدان فيلمنامهنويساني که راز جذب مخاطب را بدانند
نبود فيلمنامههايي با ساختار صحيح، آغاز و اوج و فرودي درست و شخصيتهايي با رفتار منطقي، نکته ديگري بود که شما از آن به عنوان دليل بيميليتان به تماشاي سريالهاي تلويزيوني نام برديد.
کاربري بينام در اين مورد نوشت: «يک مشت بچه پُرافاده که چيزي از بازيگري نميفهمند و يک فيلمنامه مزخرفِ مثلا مثبت چهارده. ميخواهيد بيننده داشته باشد؟!»
«افت کيفيت فيلمنامه و نگارشهاي آبدوغ خياري» هم نظر يک کاربر بينام ديگر بود.
کاربري به نام تمنا به «تکراري و قابل پيشبيني بودن» فيلمنامهها اشاره کرد و رحمان نوشت: «۴ سريال که در هر سريال ۴ نفر نشستهاند روي مبل و به مدت ۳۰ روز فقط حرف ميزنند. اسم اين شد سريال؟ حيف بودجه...»
«فيلمنامههاي ضعيف و بيمحتوا. سياسي کردن اغلب سريالها..» هم نظر يک کاربر بينام بود.
خنده ميخواهيم نه اشک و آه و زاري
جاي خالي کساني مانند رضا عطاران و سعيد آقاخاني در کنداکتور رمضاني نکته ديگري بود که کاربران خبرآنلاين از آن به عنوان دليل کسادي بازار تلويزيون نام بردند.
کاربر بينامي با اشاره به همين نکته، نوشت: «سريالها شده است بيمارستان، قبرستان، آهوناله، گريهوزاري و ماتم. واقعا افسرده شديم.»
«ماه رمضان بدون سريالهاي رضا عطاران نميشود» و «تلويزيون اگر يک «متهم گريخت»، يک «ترش و شيرين»، يک «خانه به دوش» يا يک «بزنگاه» نداشته باشد و از نعمت وجود رضا عطاران، رامبد جوان، مهران مديري يا سعيد آقاخاني محروم باشد، ديگه هيچچيز ندارد» هم نظرات دو کاربر بينام در اين مورد بود.
کاربري به نام محمد امامي هم در بخشي از نظرش نوشت: «با سناريوهاي غمبار نميتوان مخاطب جذب کرد حتي اگر هدف قبول سختي و مقاومت باشد.»
«مردم حوصله خودشان را هم ندارند چه برسد که بخواهد بنشينند و روح و شيطان و... ببينند» و «مردم خسته هستند و سريال کمدي ميخواهند که شاد شوند» را هم دو کاربر بينام نوشتند.