نماد آخرین خبر
  1. جذاب ترین ها
سینما و چهره ها

خاله شادونه: محدودیت‌ها، فرصت رقابت ما با برنامه‌های خارجی را می‌گیرد

منبع
خبرآنلاين
بروزرسانی
خاله شادونه: محدودیت‌ها، فرصت رقابت ما با برنامه‌های خارجی را می‌گیرد

خبرآنلاين/ مليکا زارعي که او را با نام هنري خاله شادونه مي‌شناسيم، معتقد است، محدوديت‌هايي که براي برنامه‌سازي کودک وجود دارد، فرصت رقابت با رسانه‌هاي بيگانه و برنامه‌هاي خارجي را مي‌گيرد.

چون که با کودک سر و کارت فتاد، پس زبان کودکي بايد گشاد، زباني که هرکسي از پس آن بر نمي‌آيد و نمي‌تواند جذابيت کافي را براي کودکان ايجاد کند اما مليکا زارعي با نام هنري خاله شادونه توانسته از پس اين کار بر بيايد و ساليان سال در تلويزيون برنامه‌هاي متنوعي براي کودکان اجرا کند. کودکاني که هر نسل‌شان با نسل قبلي تفاوت دارند و پيدا کردن راهي براي هم کلام شدن با آنها بسيار سخت است. 

به همين دليل به گفت‌و گو با خاله شادونه پرداختيم تا درباره اين مسير صحبت کند و از سختي‌ها و شيريني‌هاي اجراي برنامه کودک بگويد که در ادامه مي‌خوانيد.

ساليان سال است که ما خاله شادونه را در تلويزيون مي‌بينيم. هچ‌وقت به اين فکر کرده‌ايد که ديگر خاله شادونه نباشيد؟

حتي فکر کردن به اين موضوع هم برايم دردناک است چرا که من و خاله شادونه با هم بزرگ و وارد دنياي کودکان شديم. دنيايي که سراسر رنگ، ذوق، مهرباني، صداقت، عشق و دوست داشتن است. 
علاقه من به کودکان بسيار زياد است و اين‌که سال‌ها با دنياي بچه‌ها همراه باشي و بچه‌هايي که با تو بزرگ شدند و زندگي کردند را ببيني، حس خوبي دارد و براي اين موهبت بزرگ از خداوند ممنونم و هيچ‌گاه به اين فکر نکردم که از خاله شادونه دور باشم.

سبک برنامه «کلبه کوهستان» با برنامه‌هايي که در دهه ۸۰ اجرا مي کرديد، تفاوت چشمگيري دارد، با اين حال اين برنامه توانسته با کودکان امروز ارتباط برقرار کند.

 در دهه ۸۰، اجراي برنامه‌ها، ساختار و نوع برنامه با زمان حال کاملاً متفاوت بود. قالب برنامه‌ها به صورت زنده و همگام با بچه‌ها و فضاي آن‌ها پيش مي‌رفت. يکي از ويژگي‌هاي پخش زنده، حضور بچه‌ها در برنامه بود. ارتباط مستقيم با مخاطب باعث مي‌شود رابطه‌اي صميمانه‌تر و نزديک‌تر با بيننده داشته باشيم.

از شروع برنامه «وضعيت آب و هوا» با کودکان و خانواده‌هاي‌شان، همراه بوديم و اين ارتباط تا ابتداي دهه ۹۰ به همين روال ادامه پيدا کرد. 

اما اگر سبک برنامه تازه‌مان متفاوت است، به دليل تفاوت کودکان دهه ۸۰ با دهه ۹۰ است. ارتباط با کودکان دهه ۹۰ کمي سخت‌تر و متفاوت‌تر است. به اين دليل که بچه‌ها به طور کامل به فضاهاي سرگرمي و آموزشي دسترسي پيدا کرده‌اند و اگر تلويزيون را روشن کنند،بايد بتوانيم آن‌ها را بدون مقدمه و خيلي سريع‌تر از آن چيزي که فکر مي‌کنيد و بدون مقدمه، به برنامه جذب کنيم.

خدا را شکر با توجه به بازخوردهايي که تا کنون از «خاله شادونه در کلبه کوهستاني» شده، اين برنامه استقبال خوبي در گروه سني خود داشته است.

خاله شادونه: محدوديت‌ها، فرصت رقابت ما با برنامه‌هاي بيگانه را مي‌گيرد
خاله شادونه در کلبه کوهستاني

داستان هر قسمت از  برنامه «کلبه‌اي در کوهستان» بر چه اساسي انتخاب شده است؟ 

اين سوالي است که گروه نويسندگان بايد به آن پاسخ دهند. اما تا آن‌جايي که من مي‌دانم، ما بر اساس نظرات کارشناسي و جلسات متعددي که با تهيه‌کننده برنامه، آقاي نجيب‌زاده برگزار شده است، به اين متن‌ها رسيده‌ايم.

زماني که شما اجرا را شروع کرديد، کودکان نيازها و احساساتِ متفاوتي با امروز داشتند، مخاطبان‌تان، چند نسل تفاوت پيدا کرده‌اند. چگونه خواسته کودکان امروز را درک و با آن‌ها ارتباط برقرار مي کنيد؟

خوشبختانه مي‌توانم نيازها و خواسته‌هاي کودکان امروز را درک کنم، چون خودم مادر هستم و دخترم براي همين نسل است و همين حس مادرانه مي‌تواند در اين زمينه کمک بزرگي به من کند.

من مي‌دانستم دنياي سياه، سفيد و خاکستري، براي کودک جذاب نيست  به همين دليل با پافشاري و البته حمايت برنامه‌سازان، توانستيم  لباس‌هاي شاد را به يک ويژگيِ خاله شادونه تبديل کنيم

مشاوره با روانشناس کودک و آگاهي از حس و حال کودکان امروزي، آگاهي از ابراز عشق و علاقه، اضطراب و نيازهاي جسماني و رواني آن‌ها باعث مي‌شود به درک بهتري از کودکان امروزي برسيم تا بتوانيم نيازهاي‌شان را برطرف کنيم. 

براي‌تان يک مثال مي‌زنم؛ وقتي براي بچه‌هاي گذشته، قصه شنگول و منگول را تعريف مي‌کرديم که بدون اجازه مادرشان، در خانه را باز مي‌کردند، بچه‌ها از شنيدن اين قسمت، ترس و نگراني به جان‌شان مي‌افتاد و داستان را مي‌پذيرفتند اما کودکان اين دوره مي‌گويند باز کرد که کرد، خب بعدش چه؟ همين موضوع نشان مي‌دهد که ارتباط برقرار کردن با کودکان اين دوره تا چه اندازه پيچيده است.

خاله شادونه: محدوديت‌ها، فرصت رقابت ما با برنامه‌هاي بيگانه را مي‌گيرد

در پايان دهه ۹۰ خورشيدي، جايگاه برنامه کودک را در تلويزيون چگونه مي‌بينيد؟

جايگاه برنامه کودک بسيار مهم است، چون کودکان ما نسل آينده را تشکيل مي‌دهند و آينده‌سازان اين مرز و بوم هستند. پس اگر ما بتوانيم با برنامه‌هاي خوب و پر محتوا که حاوي پاسخ‌ به سوال‌هاي آن‌هاست، ذهن کنجکاوشان را قانع کنيم، قطعا آينده روشني در انتظارشان خواهد بود. برنامه کودک يا به عبارتي برنامه‌سازان حوزه کودک، در حکم معلم‌هايي هستند که وظيفه آموزش و پرورش کودکان ما را برعهده دارند. کم‌کاري در اين حوزه، ظلم به نسلي است که در ميان هجوم تکنولوژي و سوالات پيچيده خود، حيران و سرگردان، به دنبال الگوي دنياي رنگارنگ و رويايي خود مي‌گردند.

برنامه شما و برنامه عمو پورنگ همواره شباهت‌هايي، به هم دارند، از ابتدا، هم شما و هم ايشان، يکي از مجريان محبوب کودک بوديد، تا به حال با ايشان رقابت داشته‌ايد يا ايشان را رقيب خودتان دانسته‌ايد؟ 

اين لطف شماست، اما در اين سال‌ها به اين دريافت رسيده‌ام، کساني که در حوزه کودک فعاليت مي‌کنند به دليل صداقت و درک بالاي مخاطبان‌شان، تمام سعي و تلاش‌شان را براي تاثير گذاري هرچه بيشتر به کار مي‌گيرند. رقابت در اين حوزه براي تاثير بيشتر روي کودکان است که اين موضوع هم به تهيه‌کننده‌ها و هم اتاق فکر برنامه بستگي دارد.

الگوهاي وارداتي و غير بومي، معمولاً به ابزار جنگ نرم تبديل شده‌اند و با توجه به هدف‌گذاري سازندگان آن به شدت جذاب و دوست داشتني هستند. در اين شرايط و با توجه به امکانات و يا تعريفي که مديران و مسئولان تلويزيون از برنامه‌سازي براي کودکان دارند، قطعا رقابت الگوي بومي با آن‌ها سخت شده است

نکته بعدي اين‌که، قطعا بودجه و امکاناتي که در اختيار برنامه سازان قرار داده مي‌شود، مي‌تواند مخاطب را بيشتر با برنامه همراه کند، يعني مجريان صرفا عامل تجلي اهداف برنامه‌سازان هستند و دخالتي در کيفيت برنامه نخواهند داشت. من هم به عنوان مجري و به واسطه متن‌هايي که در اختيار دارم، تلاش مي‌کنم تمرکزم را روي اجراي خاص برنامه بگذارم. در اين شرايط نابرابر، قطعا رقابت مفهومي پيدا نمي‌کند و بيشتر نگاهم معطوف به برنامه‌اي مي‌شود که مشغول اجراي آن هستم.

نکته ديگري که بايد اضافه کنم اين است که شايد محدوديت‌ها فرصت رقابت را از ما مي‌گيرند و بيشتر از رقابت به رفاقت و نگاه مهربانانه تشويق مي‌کند. تصورم بر اين است که همه مجريان کودک بيش از اين‌که از روي دست هم نگاه کنند، به هدف پيش روي‌شان، يعني مخاطب توجه دارند تا در حد وسع برنامه‌شان بتوانند بيشترين تاثير را بگذارند.

يکي از موضوع هاي مهمي که همواره شما را از همه مجريان متمايز مي کند طرز لباس پوشيدن شماست. چطور تصميم گرفتيد اين سبکي لباس بپوشيد؟

براي جلب نظر و توجه کودکان، بايد به دنياي رنگين و پرهيجان آن‌ها نزديک مي‌شدم. اولين امکاني که در اختيار من بود و مي‌توانستم آن را به عنوان پيشنهاد مطرح کنم، نوع پوشش و رنگ لباسم بود. يعني اولين چيزي که مي‌توانستم توجه کودکان را به خود جلب کنم تا در قدم بعدي بتوانم نکات آموزشي مورد نظر را به بچه‌ها انتقال دهم، همين راه بود. 

من مي‌دانستم دنياي سياه، سفيد، خاکستري براي کودک جذاب نيست به همين دليل با پافشاري و البته حمايت برنامه‌سازان، توانستيم اين امر را به نتيجه برسانيم و لباس‌هاي شاد را به يک ويژگي براي خاله شادونه تبديل کنيم يا حتي پوششي ترکيبي از قوميت‌هاي مختلف را به نمايش بگذاريم که کودکان به اين شخصيت بيشتر علاقه‌مند شوند.

بچه‌هاي حالا نيازها و طبيعتا پرسش‌هاي بيشتري نسبت به نسل قبل دارند، چگونه اين سوالات را با رويکرد علمي پاسخ مي‌دهيد؟

گنجينه اطلاعاتي امروزي کاملاً متفاوت است، بچه‌ها کمي تنهاتر شده‌اند و حالا براي اين‌که از تنهايي خارج شوند، زبان و اطلاعات‌شان را به بزرگ‌ترها نزديک مي‌کنند و در نتيجه ما با اين نسل از کودکان فهميده مواجه هستيم. ارتباط با کودکان، آگاهي و شناخت دغدغه‌ها و صحبت کردن با مشاوران و روانشناسان کودک تا حدودي راه را براي ما در اين مسير هموار مي‌سازد.

به نظر خودتان تا چه اندازه موفق بوده‌ايد که دغدغه ذهني والدين نسبت به تربيت فرزندان را پاسخگو باشيد؟ 

تلويزيون و رسانه نمي‌تواند به طور کلي مسئوليت آموزش و تربيت کودکان را بر عهده بگيرد اما رسانه، مکمل آموزش و تربيت فرزندان است. که اميدوارم در اين زمينه به اندازه خودمان موفق شده باشيم.

يک زماني دهه شصت و هفتاد و حتي اواسط دهه هشتاد، هم برنامه کودک و هم سريال‌ها، سعي در الگو سازي براي کودکان داشتند، فکر مي‌کنيد چرا در حال حاضر الگوسازي چنداني وجود ندارد؟

الگوسازي در دهه‌هاي قبل امکان پذير بود. چراکه دسترسي به برنامه‌هاي ديگر از طريق اينترنت يا فضاي مجازي غير ممکن بود اما امروزه با توجه به وسعت رسانه‌اي و بمباران اطلاعات در شبکه‌هاي مجازي،  اين کار به شدت دشوار و يا حتي غير ممکن شده است. 

الگوسازي براي کودکان، در دهه‌هاي قبل امکان‌پذير بود. چراکه دسترسي به برنامه‌هاي ديگر از طريق اينترنت وجود نداشت، اما امروزه با توجه به گسترش رسانه‌ها، اين کار به شدت دشوار و يا حتي غيرممکن است

الگوهاي وارداتي و غير بومي، معمولاً به ابزار جنگ نرم تبديل شده‌اند و با توجه به هدف‌گذاري سازندگان آن به شدت جذاب و دوست داشتني هستند. در اين شرايط و با توجه به امکانات و يا تعريفي که مديران و مسئولان از برنامه‌سازي براي کودکان دارند، قطعا رقابت الگوي بومي با آن‌ها سخت شده است. مگر اين‌که مديران به اين نتيجه برسند که بايد براي تربيت نسل آينده، متخصصان آگاه و بدون تعصب و مسلط به اصول روانشناسي را در خدمت برنامه‌سازان قرار دهند تا بتوانند الگوهاي تميز و دوست داشتني را در ظرفي زيبا و رنگارنگ به ذهن کودکان وارد کنند. 

در غير اين‌صورت، در آينده‌اي نه چندان دور، همين ميزان تاثيرگذاري را هم از دست خواهيم داد. شايد هم سياست‌گذاران، خيلي علاقه به الگوسازي ندارند، پس وقتي ضرورت الگوي بومي از سرفصل وظايف برنامه‌سازي در رسانه خارج شود، قطعاً برنامه‌سازان هم امکان اين امر مهم را نخواهند داشت.

چرا در برنامه‌هاي کودک ما از موسيقي محلي يا بومي يا استفاده نمي‌شود يا خيلي کم استفاده مي‌شود؟

به نظرم اين‌طور نيست. البته اين موضوع را بايد کارشناسان مربوطه در زمينه موسيقي پاسخ دهند اما در اندازه درک و فهم من از مباحث موسيقي، اتفاقاً از ظرفيت‌هاي موسيقي بومي و عمومي استفاده مي‌شود يا حداقل در مورد برنامه‌هايي که وظيفه اجرايش را بر عهده دارم، اين گونه نبوده و سعي شده از  موسيقي محلي هم استفاده شود.

خاله شادونه: محدوديت‌ها، فرصت رقابت ما با برنامه‌هاي بيگانه را مي‌گيرد

با وجود کرونا  و تاثيرش بر حضور بچه‌ها در استوديو، چگونه براي حفظ فضاي شاد برنامه تلاش کرديد؟

متاسفانه کرونا همان‌طور که به تمام حوزه‌ها لطمه‌هاي غيرقابل جبراني وارد کرده، به اجراي برنامه‌هايي با رويکرد ارتباط مستقيم با مخاطب هم صدمه زده است. عدم حضور بچه‌ها در برنامه وظيفه سنگين‌تري را بر دوش مجري تحميل کرده است. در اين دوره نمي‌توانستيم بده بستان‌هاي قبلي را داشته باشيم و به همين دليل برنامه از شکل هميشگي خود خارج شد.

به نوعي خود من هم با شکل اجراي آن احساس غريبي داشتم، اما به مرور زمان و با کمک نويسنده‌ها و ايده‌هاي تهيه‌کننده و کارگردان، توانستيم اين بحران را به نوعي تلطيف کنيم. هرچند که برنامه بدون تماشاگر داخل استوديو، حکم اجراي تئاتر بدون تماشاگر را داشت؛ اما تحمل کرديم و سعي کرديم عناصر ديگري را جايگزين کنيم تا اين خلاء ارتباطي کم‌تر احساس شود. اميدوارم به زودي اين بيماري سخت و نحس از بين برود و دوباره زندگي، شکل معمول خودش را پيدا کند.

فکر مي‌کنيد مهم‌ترين نصيحتي که بايد به نسل شما يعني کودکان دهه ۶۰ مي‌شد، اما فراموش شد و اثرات آن حالا در جامعه ديده مي‌شود، چيست؟

نصيحت که نه اما توصيه اين‌که زندگي را غنيمت بشماريم، در لحظه زندگي کنيم و با خوبي‌ها خوش باشيم و براي مشکلاتمان به جاي غصه، دنبال راه‌حل بگرديم. نسل دهه ۵۰ و ۶۰ نسل عجيبي بود. مشکلات بزرگي را در زمينه‌هاي اجتماعي و يا حتي اقتصادي پشت سر گذاشت. نسلي پر از بحران که شايد بيشتر عمرش را در دلهره و اضطراب آينده سپري کرد؛ آينده‌اي که همين امروز من و شماست، امروزي که بازهم سرشار از بحران است اگر در گذشته مي‌دانستيم که بايد خودمان را براي همه بحران‌ها تقويت کنيم، شايد امروز بهتري داشتيم.

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

دانلود اپلیکیشن آخرین خبر