چرا فیلمی درباره روسای جمهور ایران ساخته نمیشود؟

جام جم/ "قطعا در اين چهل و اندي سال، فيلمسازاني بوده و هستند که با علم به ظرفيت بالقوه رئيسجمهورهاي ايران خواستهاند فيلمي بسازند اما خط پررنگ قرمز و ملاحظات رسمي دست و پاي آنها را بسته و درنهايت باعثشده کارگردانهاي علاقهمند به سوژههاي سياسي، قيد ساخت فيلم دراينخصوص را بزنند. "
ايران آرت: علي رستگار در جام جم نوشت: آخر همين هفته و پنجشنبه، رئيسجمهور دولتسيزدهم در مراسم تحليف خود حاضر ميشود و کارش را بهطور رسمي آغاز به کار ميکند. آغاز به کار هر رئيسجمهوري ميتواند نقطهعطف تازهاي براي هر کشور باشد و رسانههاي مختلف با رويکردهايي متفاوت آن را پوشش ميدهند و به آن ميپردازند. فارغ از بحثهاي حزبي و جناحي، آنچه بيشتر اينجا اهميت دارد، بحث مقام و جايگاهي است که دستکم قرار است براي چهارسال تصميمات مهم اجرايي براي مردم بگيرد اما سينماي ايران در هيچ دورهاي اهميت و اعتبار چندان ويژهاي براي رئيسجمهور قائل نبوده و در يک رفتار حب و بغضي شايد ناخواسته، تقريبا همانطور با رئيسجمهورها رفتار کردند که رئيس قوهمجريه با سينما تا کردهاست!
بيشترين ارتباط سينما و رئيسجمهور در دولتهاي مختلف، بار صنفي و حرفهاي داشته و از کانال وزارت ارشاد و معاونت و بعدها سازمان سينمايي بودهاست اما اينکه سينما فارغ از اين مناسبات و انتظارات به حقي که براي بهبود وضعيت معيشتي و اقتصادي خود از دولتها دارد، چندان به رئيسجمهور به عنوان سوژه و موضوعي براي روايت سينمايي و فيلمها نگاه نميکند. دستکم تاکنون اينطور بود و سينماي ايران هيچ فيلمي با محوريت يکي از رئيسجمهورهاي تاريخ خود - طبيعتا همگي متعلق به دوره بعد از انقلاب اسلامي-نساخته و اگر هم مواردي بوده، جزئي و حاشيهاي بوده و حضور رئيسجمهورها در حد نام و اشاره و صحنههايي مختصر و در حاشيه قصهها و شخصيتهاي ديگر بودهاست. اين درحالي است که همه رئيسجمهورهاي ايران، ظرفيت دراماتيک و جذاب فراواني براي ساخت فيلمهاي سينمايي و ارتباط تاثيرگذار با مخاطباني گسترده دارند.
حتما بخشي از قصور و کمکاري در زمينه فيلم نساختن درباره رئيسجمهورهاي ايران به خود سينماگران برميگردد و بايد اين عدم تمايل را مورد تحليلوبررسي قرار داد. اين انفعال و بيميلي البته فقط محدود و منحصر به رئيسجمهورها نيست و متاسفانه بيارادگي کلي سينماي ايران نسبت به مفاخر و چهرههاي تاثيرگذار تاريخ قديم و معاصر هم مشهود است اما اينکه توپ همه تقصيرات در اين زمينه را به زمين سينما بيندازيم، غيرمنصفانه است. قطعا در اين چهل و اندي سال، فيلمسازاني بوده و هستند که با علم به ظرفيت بالقوه رئيسجمهورهاي ايران خواستهاند فيلمي بسازند اما خط پررنگ قرمز و ملاحظات رسمي دست و پاي آنها را بسته و درنهايت باعثشده کارگردانهاي علاقهمند به سوژههاي سياسي، قيد ساخت فيلم دراينخصوص را بزنند. فضايسياسي کشور در همه اين سالها ملتهب و مملو از حاشيه و تناقض و سوءتفاهم بوده و کمتر امکان گفتمان راحت و بيرودربايستي و نقد منصفانه وجود داشتهاست. در چنين موقعيتي که حتي خود سياسيون امکان طرح مسائل و ديدگاههاي خود را ندارند يا سعي ميکنند از اظهارنظري صريح و صادقانه خودداري کنند و تعارفات مرسوم را ترجيح ميدهند، چندان مجالي براي روايت سينمايي وجود ندارد و خطوط قرمز و ملاحظات و محدوديتها مدام به فيلمسازان چشمک ميزند و آنها را از سراغ اين موضوعات رفتن و فيلمسياسي ساختن بازميدارد. به فرض اگر هم خود رئيسجمهور وقت يا روسايجمهور قبلي و اطرافيان و نزديکان آنها، با ساخت فيلم و فيلمهايي درباره زندگي و دوران رياستجمهوري خود موافقت کنند، روند نظارت مدام بر فيلمنامه، اجازه ذوق و خلاقيت چنداني به فيلمنامهنويس و کارگردان نميدهد و شوراهاي صدور مجوز ساخت و نمايش هم، با ترديدها و ملاحظات خود با آثار مرتبط در اين زمينه روبهرو ميشوند. تازه در صورت طي همه اين مراحل و تاييد احتمالي هم نميتوان واکنشهاي رسمي و غيررسمي موقع اکران فيلم را هم پيشبيني کرد و با سوءتفاهمهاي هميشگي در فضاي سياسي، بعيد است که فيلم در نمايش عمومي جان سالم به در ببرد و حاشيه و جنجالي درباره آن ايجاد نشود. در اين ميان بايد به تواضع و فروتني برخي روسايجمهور هم اشاره کرد که احتمالا به ساخت فيلمي درباره خود رضايت ندادهاند، چه در زمان تصدي اين مسؤوليت مهم و چه بعد از آن. مورد مهم ديگر اينکه در همان فضاي ملتهب سياسي، بهجز رئيسجمهورهاي دوم و سوم، تا اينجا رئيسجمهورهاي ايران چندان عاقبتبخير نشدند و خيلي نميتوان متفقالقول از آنها به نيکي ياد کرد. در چنين فضايي، تکليف سينما هم در مواجهه با اين افراد مشخص نيست و کمتر فيلمسازي جرات ميکند براي ساخت فيلم سراغ اين چهرهها برود. چون هر سمت و سو و گرايش او ميتواند با مخالفت همراه شود. اما جالب اينجاست که حتي درباره اولين رئيسجمهور ايران، ابوالحسن بنيصدر هم که ماهيتش مدتهاست مشخص شده و در موضع رسمي و جامعه هم درباره او تقريبا اتفاق نظر وجود دارد اقدامي جدي نشده و فيلمي با محوريت و موضوعيت او نداريم و تنها در چند فيلم بهطور مختصر و گذرا به نقش او اشاره شدهاست.
ابوالحسن بنيصدر
همين که شخصي اولين رئيسجمهور يک کشور باشد، به خودي خود موضوع جذابي براي يک روايت سينمايي است. تخيل و روايتهاي مبتني بر واقعيت که او موقع قرار گرفتن در اين موقعيت چه حس و حالي داشته، مهيج و سينمايي است، آنهم بعد از يک دوره طولاني که پادشاهي در اين کشور حاکم بود و حالا در نخستين تجربه جمهوريت، چه مسؤوليت سنگين و خطيري بر عهده او گذاشته شدهاست. مواجهه با جنگ تحميلي و مواضع بحثانگيز و استيضاح او توسط مجلس شوراي ملي و عزل از مقام رياستجمهوري و همراهي با سازمان مجاهدين خلق، آن شکل خروج از ايران با شمايلي متفاوت و... همگي از نقاط دراماتيک زندگي و دوران مسؤوليت بنيصدر است که ظرفيت بالايي براي روايت سينمايي دارد اما در چند فيلم آن هم بهصورت مختصر و پراکنده، اشاراتي به او ميشود، همچون ماجراي نيمروز و لباس شخصي.
محمدعلي رجايي
شخصيت و شيوه زندگي و شهادت شهيد رجايي، بسيار مستعد يک روايت سينمايي جذاب است. دوره تنها ۲۸ روزه او بهعنوان رئيسجمهور و بعد هم ماجراي شهادت شهيد رجايي، به ظرفيتهاي اين روايت ميافزايد. همچنين مسؤوليت او بهعنوان نخستوزير بنيصدر هم بار دراماتيک ويژهاي دارد و ميتواند تنشها و اختلافنظرهاي اين دو نفر را هم به قصد تقويت درام به کار گرفت. شخصيت شهيد رجايي نه بهعنوان نقش اصلي اما در چند فيلم و سريال همچون ماجراي نيمروز و راز ناتمام، مورد استفاده و اشاره قرار گرفتهاست.
سيدمحمد خاتمي
شخصيت و فراز و نشيبهاي مختلف زندگي و مسؤوليتهايسياسي خاتمي، قابليت تبديلشدن به فيلمي پرکشش را دارد. ضمن اينکه حضورهاي جهاني خاتمي و بحث گفتوگوي تمدنها که توسط او در دوران رياستجمهوري مطرح شد، حتي ميتواند کنجکاويهايي خارج از مرزهاي کشور را هم درباره ساخت فيلمي درباره او ايجاد کند. با پيروزي خاتمي در انتخابات سال ۷۶، فضاي جامعه بهويژه فرهنگ و هنر و همچنين سينما تغيير کرد که تاثيرات آن غيرقابل انکار است. با اين حال حتي اين سابقه و پشتوانه هم باعث اعتناي جدي سينما به اين شخصيت پيچيدهسياسي نشدهاست. تنها شايد بتوان به فيلم کمدي «نان، عشق و موتور ۱۰۰۰» به کارگرداني ابوالحسن داوودي اشاره کرد که ارجاعات بانمکي به حضور رئيسجمهور وقت يعني خاتمي داده ميشود. در پايان فيلم، ارشک (سپند اميرسليماني) و داريوش (رضا آحادي) که از دست آدمربايان فرار کردهاند و کنار جاده هستند، به يک کارناوال اسکورت و موتور ۱۰۰۰ برمي خورند. در ليموزين مشکي براي کمک و سوارکردن آنها باز ميشود و وقتي ارشک خودش را براي تشکر به ماشين ميرساند، با رئيسجمهور ايران مواجه ميشود. براي همين با تعجب ميگويد: «ئه! آقاي خاتمي» و دوان دوان ميرود تا اين تعجب و ذوقزدگي را به دوستش هم منتقل کند.
اکبر هاشميرفسنجاني
مرحوم آيتا... رفسنجاني که دو دوره پياپي رياستجمهوري ايران را برعهده داشت، يکي از بانفوذترين شخصيتهايسياسي تاريخ ايران بود و از همين منظر بسيار قابليت پرداخت و روايت سينمايي را دارد.
آشنايي با حضرت امامخميني (ره)، مبارزات او در دوران پيش از انقلاب، دستگيري و زندانيشدن در دوران حکومتپهلوي، چند ترور نافرجام، حضورش در دوران سازندگي پس از جنگ، جريان اصلاحات و تصميمهاي متفاوت در دورههاي بعدي فعاليتسياسي که با واکنشهاي مختلف روبهرو شد، زندگي خانوادگي و... جملگي ميتوانند در يک فيلم سينمايي جذاب روايت شوند اما تا اينجا تنها از بخش بسيار ناچيزي از اين ظرفيت در برخي آثار نمايشي همچون راز ناتمام و منصور استفاده شدهاست.
رهبر معظم انقلاب
حضرت آيتا... سيدعلي خامنهاي، رهبر انقلاب اسلامي، بهعنوان سومين رئيسجمهور ايران، ظرفيتهاي ويژه و بالايي براي روايت سينمايي دارند اما ترکيب احتمالا خودداري ايشان از ساخت فيلمي مرتبط و ملاحظات رسمي، باعث شده تاکنون اين اتفاق رخ ندهد. آشنايي با شهيد نوابصفوي در دوره نوجواني، آشنايي با حضرت امامخميني(ره) و تاثيرپذيري از امام و کسب روحيه انقلابي، مبارزات ايشان در سالهاي پيش از انقلاب، دستگيريها و تبعيد در دوران حکومت پهلوي، جانبازي در پي اقدام تروريستي گروه فرقان، دوران رياستجمهوري و ... نشان از ظرفيت بالاي روايت سينمايي و حتي تلويزيوني دارد. اما به دلايل مختلف اين اتفاق تاکنون نيفتاده و تنها در برخي آثار چون ماجراي نيمروز و معماي شاه و منصور، به رهبري اشاره شدهاست.
محمود احمدينژاد
اگر قبلا به ظرفيتهاي سينمايي شخصيت ششمين و هفتمين رئيسجمهور ايران کمي شک داشتيم، حالا و با حضورهاي پرحاشيه سالها و ماههاي اخيرش آن ترديدهاي اندک هم از بين رفته و به يقين تبديل شدهاست. بحث ادعاي شرکت در تسخير لانهجاسوسي آمريکا در اوايل انقلاب، مسؤوليت به عنوان استاندار اردبيل و شهردار تهران، انتخابات رياستجمهوري سال ۸۴، ماجراهاي انتخابات رياستجمهوري سال۸۸ ماجراي تعطيلي خانهسينما در زمان مسؤوليت او، سفرهاي استاني، حضورهاي خارجياش به ويژه در آمريکا و سازمان ملل، دستگيري و محاکمه برخي دولتمردان همراه او، ديدگاههاي مختلف و حاشيهساز در دوران رياستجمهوري و بعد از آن و حضور براي همين انتخابات رياستجمهوري اخير، مستعد يک فيلم سينمايي پرتماشاگر است. منتها حتما فيلمسازان با ملاحظاتي جدي در اين خصوص روبهرو خواهندشد و حواشي پيرامون شخصيت دکتر احمدينژاد، ناخودآگاه دامن فيلمهايي در اين خصوص را هم خواهدگرفت. وقتي مشکلات فراواني براي فيلمي چون «تلفن همراه رئيس جمهور» پيش ميآيد که صرفا درباره سيمکارت خاموش ساليان قبل احمدينژاد است، فکر ميکنيد چه سرنوشتي در انتظار فيلمي با محوريت اوست؟
حسن روحاني
روحاني در زمان هشت سال رياستجمهورياش، به قدري با مشکل و ماجرا روبهرو بود که بتوان فيلمي جذاب از آن درآورد. از همين آخر شروع کنيم: اوضاع اقتصادي نااميدکننده، اعتراضات مردمي در پي قصور و ناتواني دولت، بحران جهاني کرونا، قيمت دلار و تحريمهاي جهاني، مذاکرات هستهاي و برجام و... همين خط را بگيريد و به عقب برگرديد تا به ظرفيت دراماتيک و البته نه چندان ناخوشايند دولتهاي دوازدهم و يازدهم برسيد. هنوز خبري از ساخت فيلمي با محوريت رياستجمهوري روحاني نيست، ولي در اين ميان ميتوان به فيلم «خروج» ابراهيم حاتميکيا اشاره کرد که نگاه اعتراضي به عملکرد دولت او در بستر جذابي روايت ميشود.
به ويژه در اوايل فيلم که هليکوپتر رئيسجمهور به دليل نقص فني در مزرعه پنبه قهرمان فيلم مينشيند و پيام استعارياش را به مخاطب منتقل ميکند.