همایون اسعدیان: مد شدن دستمزد دلاری بازیگران تقصیر تهیهکننده است

ايلنا/ عرصه هنر عرصه دستور و فرمايش نيست. ما طي ۴۰ سال گذشته در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي دولتهاي مختلفي را گذراندهايم، از نگاه اصولگرايي تا اصلاحطلبي، همه بودهاند اما سينما و هنر مسير خودش را ميرود. آنها هم شايد با اين نگاه آمده بودند که به قول خودشان ريلگذاري کنند و تغيير مسير ايجاد کنند، اما هنر خودش ريلگذاري ميکند و کسي نميتواند برايش ريلگذاري کند.
کار صنفي در ايران شايد مختص به چند نفر باشد؛ همايون اسعديان (کارگردان و تهيهکننده سينما) جزو همين افرادي است که پس از سالها فعاليت در سينما، اکنون بيش از گذشته تکيه بر فعاليتهاي صنفي دارد. او در هفته گذشته طي ديدار با محمدباقر قاليباف رئيس مجلس شوراي اسلامي درباره ماليات سينماگران و هنرمندان صحبتهايي داشت که جنجالي شد. او در اين ديدار به اين موضوع اشاره کرد که سينما مختص به چند سلبريتي که با بيتکوين و دلاري قرارداد ميبندند، نيست و بايد نگاه عادلانه به سينما و سينماگران در بحث ماليات داشت. به بهانه اين ديدار و صحبتهاي اين کارگردان و تهيهکننده گفتوگويي با او داشتيم که ميخوانيد.
چند روز پيش در ديدار با دکتر قاليباف صحبتهايي داشتيد مبني بر اينکه تنها تعداد اندکي از بازيگرهاي سينما هستند که وضع مالي خوبي دارند و به اصطلاح دستشان به دهانشان ميرسد و مابقي اهالي سينما، به ويژه با وجود شرايط کرونا، آسيب زيادي ديدهاند؛ قدري بيشتر درباره اين موضوع توضيح دهيد.
هميشه وقتي ما صحبتي ميکنيم قابليت اين را دارد که يک سوءتفاهمهايي را ايجاد کند، بنابراين خوب است که در اين باره توضيح بيشتري بدهم. بدنه سينماي ايران الان از سينما فراتر رفته و بايد درباره صنعت تصوير صحبت کنيم؛ به اين مفهوم که علاوه بر سينما تمامي آدمهايي که در توليدات شبکه نمايش خانگي، پلتفرمها و وياوديها کار ميکنند و نيروهايي که در توليد سريالهاي تلويزيوني فعاليت ميکنند، بدنه صنعت تصوير ايران را تشکيل ميدهند و در حقيقت بدنه سينما از حد فيلم سينمايي فراتر رفته است و به همين دليل ديگر نميتوانيم بگوييم خانه سينما ۵هزار عضو دارد، بلکه بايد گفت چيزي حدود ۷ تا ۸هزار نفر مشغول کار در اين عرصه هستند.
سينما يک ظاهر گولزنک و پر زرق و برقي دارد و همه نگاهها به آن چند بازيگري است که مطرح و احتمالا سوپراستار هستند يا چند کارگردان يا فيلمبردار مطرح سينما، اگر ظاهر قضيه را نگاه نکنيم، مابقي افراد در شرايط بسيار بد معيشتي به سر ميبرند، بهخصوص در دو سال گذشته که به دليل کرونا و تعطيلي سالنهاي سينما و افت شديد توليدات سينمايي، يک بيکاري عظيمي ايجاد شده و واقعا اگر در اين دو سال پلتفرمها نبودند و توليدات شبکه خانگي نبود، اوضاع بسيار بدتر ميشد. الان بالاخره يک تعدادي از دوستان ما در توليد و ساخت سريالها کار ميکنند و ميتوانند ارتزاق کنند که اگر اينها هم نبود ما شرايط بسيار بدي داشتيم.
بدنه سينما، بدنه انجمن بازيگران، بدنه کانون کارگردانان و... در شرايط خوبي نيستند، اما متاسفانه همه نگاهها به آن چند نفري است که شايد در بازيگرها به تعداد انگشتان دو دست نباشند و در کارگردانها هم شامل ۷ يا ۸ يا نهايتا ۱۰ نفر هستند که اتفاقا بحث ما درباره آنها نيست، زيرا آنها در اين شرايط اقتصادي بالاخره آنقدر بنيه قوي دارند که بتوانند از پس مشکلاتشان بربيايند. معضل ما بدنهاي است که بسيار ضعيف است و شايد حتي پساندازي هم ندارد که بتواند اين روزها را به راحتي بگذراند. دوستان در خانه سينما طي دو سال گذشته خيلي تلاش کردند که کمکي به آنها بکنند اما اين کمک بسيار ناچيز بوده، زيرا بنيه خانه سينما بيشتر از اين نيست که بتواند کمک بيشتري انجام دهد.
حال اگر ما بيايم و با يک شرايط کمرشکن مالياتي به اين بدنه فشار بياوريم، قطعا شامل آن دوستاني نميشود که نه فقط قراردادهايي ميبندند و دستمزدهايشان را با بيتکوين دريافت کنند، بلکه حتي پيشنهادشان اين است که من دستمزدم را به دلار ميگيرم و آن دلار را هم به حسابم در آمريکا واريز کنيد! قطعا به آنها فشار نخواهد آمد، آنها راههاي فرار مالياتي را بلدند که ميدانند چگونه اين کار را انجام دهند. اين فشار به کساني وارد ميشود که مثلا بعد از سه سال بيکاري مشغول يک کاري شدهاند و حالا بابت آن کار بايد ماليات سنگيني هم بپردازند.
بحث ما بر سر اين موضوع است که حرفه سينما، تعريفي دارد که شايد براي خيلي از دوستان سازمان امور مالياتي تعريف روشني نباشد. ما نه حق بيکاري داريم و نه حقوق ماهانه ثابت. من به عنوان يک کارگردان ممکن است الان يک فيلم بسازم و بعد از آن چهار سال نتوانم کار کنم. کانون کارگردانان ۴۰۰ نفر عضو دارد، در بهترين حالتي که در توليدات سينمايي وجود داشته، ما سالي ۷۰ تا ۸۰ اثر توليد کردهايم، پس به هر کارگرداني، هر چهار يا پنج سال يک بار شايد نوبت برسد که بتواند فيلمي بسازد. کارگرداني هم داريم که دو سال يک بار فيلم ميسازد، اما اگر دستمزد همان کارگردان را هم به شکل ماهانه سرشکن کنند، ميبينند که در خيلي از مواقع از دستمزد يک کارمند متوسط هم پايينتر است.
عوامل ديگري مثل دستيار کارگردان، برنامهريز، دستيار فيلمبردار، طراح صحنه و… که دستمزدهاي پايينتري ميگيرند، شرايط غيرقابل تصوري دارند. اينها زمان بيکاري دارند و اصلا اينطور نيست که وقتي يک کار تمام ميشود، بلافاصله يا يک هفته بعد سر کار بعدي بروند. بعضي اوقات پنج ماه، شش ماه و حتي يک سال بيکار هستند تا موقعيت ديگري پيش بيايد و سر کار ديگري بروند. به زعم من محاسبه ماليات آنها بر اساس دستمزدي که ميگيرند، محاسبه درستي نيست و يک فشار خيلي بدي را به بدنه سينما وارد ميکند.
بنابراين شما ميگوييد که بايد يک ماليات حداقلي يا معقولتري براي بدنه سينما در نظر گرفته شود؟
اين حرفه بايد در سيستم مالياتي تعريف شود و بر اساس تعريف حرفه و ضريبي که براي مشاغل در نظر ميگيرند و بررسي اينکه اگر مثلا من امسال يه کاري کردم و بهعنوان کارگردان ۲۰۰ ميليون تومان دستمزد گرفتم، آيا در سال گذشته هم کار کردهام يا نه، مالياتش مشخص شود. يعني بايد همه اينها لحاظ شود و بر اساس آن براي من ماليات تعيين شود. البته درست است که ما يک قانوني داريم که چند سال پيش مصوب شده که بر اساس بند ل ماده ۱۳۹ تمامي هنرمندان و نشر را از ماليات معاف کرده است، ولي عملا برخي افراد به اين موضوع هميشه معترض بودند و ميگويند چرا هنرمندان نبايد ماليات بدهند، در حاليکه وضعشان خوب است، اما اين وضعشان خوب است از کجا ميآيد؟ از همان تعداد اندک ميآيد، نه از بدنه سينما. بدنه سينما وضعش خوب نيست، بدنه سينما حالش خوب نيست، اينکه ما ببينيم بازيگري مثلا ماشين و خانه لاکچري دارد يا يک کارگرداني مثل آقاي فرهادي فيلمش در سطح جهاني اکران ميشود و ميتواند درآمد خوبي داشته باشد، به معناي تمام آن ۴۰۰ کارگردان عضو کانون کارگردانان نيست، اما دوستان آنها را ميبينند و ميگويند چرا نبايد به سينماگران و هنرمندان ماليات تعلق بگيرد؟
تعدادي از آدمها هم از بيرون به عنوان سرمايهگذار وارد پروژههاي سينمايي ميشوند و ميخواهند به واسطه حضور در يک کار فرهنگي از مالياتها فرار کنند، همانطور که در ورزش هم چنين اتفاقهايي ميافتد. آيا اين معافيت مالياتي راهي براي سوءاستفاده اين افراد نيست؟
اين موضوع چه در ورزش و چه در سينما هيچ وقت به صورت فردي صورت نگرفته است. طبق يک قانوني که ظاهرا وجود داشته موسسات، کارخانجات و شرکتها اگر به يک ميزان معيني در امور فرهنگي سرمايهگذاري ميکردند، از يک معافيت مالياتي بهرهمند ميشدند، اما در سينما شرکتها سرمايهگذاري نکردهاند، اين سرمايهگذاريها به صورت فردي بوده و بابت اين سرمايهگذاري که انجام دادهاند مثلا شرکت يا موسسه يا کارخانهشان از ماليات معاف نشده است. از طرف ديگر بحث ماليات تهيهکنندگان با ماليات بدنه سينما کاملا فرق دارد. يکي از دلايلي که ميگويم بايد مشاغل سينمايي در سيستم مالياتي تعريف شود، همين است، زيرا همه ما نميتوانيم در يک کاسه باشيم. ممکن است براي هر يک از مشاغلمان يک نگاه خاص وجود داشته باشد، اگر به يک تهيهکننده مثل همايون اسعديان و يک منشي صحنه يک نگاه مالياتي يکسان داشته باشيم، طبيعتا صدمه را آن منشي صحنه ميخورد نه اسعديان.
از آن دسته از بازيگرها و کارگردانها که دستمزدشان را به صورت بيتکوين يا دلار دريافت ميکنند، چطور بايد ماليات گرفت؟ آيا راهي هست که بتوان جلوي فرار مالياتي آنها را گرفت؟
در اين مورد که يک بازيگر ميآيد و پيشنهاد ميدهد که دستمزدش را به صورت بيتکوين دريافت کند يا ميگويد دستمزدم را به صورت دلار به حسابم در آمريکا واريز کنيد، من آن بازيگر را مقصر نميدانم، من آن تهيهکنندهاي را مقصر ميدانم که اين قرارداد را ميبندد. در واقع فکر ميکنم ما مقصريم. ممکن است بازيگر، فيلمبردار و ديگر عوامل توقعاتي از ما داشته باشند، اما اينکه ما به عنوان تهيهکننده بپذيريم يا نپذيريم تعيينکننده است.
همانطور که گفتم تعداد چنين افرادي بسيار بسيار اندک است، اما اگر من پذيرفتم که به يک بازيگر چنين سرويسي بدهم، من مقصرم. اگر با بازيگران صحبت کنيد متوجه ميشويد که تعداد بسيار زيادي از آنها اتفاقا شرايط اقتصادي خوبي ندارند. اينکه تعداد اندکي از بازيگران چنين حرفهايي ميزنند و چنين پيشنهادهايي ميدهند، پذيرفتنش از طرف ما تهيهکنندگان به معني ترويج اين کار و در واقع رشد دادن يک سيستم معيوب است؛ حال بر فرض اين توجيه را داشته باشم که کارم نياز به بازيگر داشت و مجبور بودم بپذيرم؛ من اين اجبار را به شخصه نميفهمم. بازهم تاکيد ميکنم حتي در اين مورد که بازيگري بيايد پيشنهاد بدهد که دستمزدش را به صورت بيتکوين دريافت کند، من همايون اسعديانِ تهيهکننده را مقصر ميدانم که اين را پذيرفته، نه آن بازيگري که چنين پيشنهادي داده است. اگر دوستان ما چنين پيشنهادي را نپذيرند، طبيعتا آنها هم ديگر چنين پيشنهادات غيرمعقولي نخواهند داد.
به شبکه نمايش خانگي اشاره کرديد، فکر نميکنيد که اين شبکهها موجب بالا رفتن دستمزدها شدند؟
اين اتفاق طي ۲۰ سال گذشته در چند مرحله افتاده است. در يک مقطعي تلويزيون براي اينکه مخاطب بيشتري جذب کند، به سراغ اين ايده رفت که بازيگران سينما را با هر دستمزدي وارد تلويزيون کند تا از اين طريق بتواند مخاطب جذب کند. نتيجهاش اين شد که دستمزدها بالا رفت، نه فقط دستمزد بازيگران، بلکه دستمزد ديگر عوامل هم بالا رفت. يک مقطعي در خود سينما وقتي يک بازيگري فيلمش ميفروشد، چنين اتفاقي ميافتد، حتي الان متاسفانه ميبينيم بازيگري که چند فيلمش فروش هم نداشته، باز هم دستمزدش را بالا ميبرد.
طبيعتا وقتي که وياوديها شروع به کار کردند، اين اتفاق افتاده است، مشکلي که وجود دارد اين است که يک عدم تناسب دستمزد بين عوامل به وجود آمده که اين عدم تناسب دستمزد بين عوامل پشت صحنه و عوامل مقابل دوربين تبعات بسيار بدي دارد که اگه لازم باشد من در يک مصاحبهاي اينها را توضيح ميدهم که چه تبعاتي دارد و چه بغض و کينهاي ميتواند ايجاد کند و چقدر ميتواند براي آيندهمان خطرناک باشد و من بيشتر نگران آن هستم، نه اينکه فقط يک فرد دستمزد زياد بگيرد يا کم.
يعني چه اتفاقي ممکن است بيفتد؟
با اين تفاوت دستمزدها ما داريم يک شکاف طبقاتي ايجاد ميکنيم. در واقع وقتي عواملي دارند سر يک کاري با هم کار ميکنند و نسبت دستمزدها با يکديگر همخواني ندارد، عملا و طبيعتا نگاه افراد به همديگر عوض خواهد شد.
مدتي پيش شاهد يکسري حواشي در ارتباط با کارگردان فيلم «رضا» بوديم و طرح اين موضوع که کارت تهيهکنندگي به افراد داده نميشود، الان هم شما از تهيهکنندههايي انتقاد داريد که با عدم حرفهايگري باعث ميشوند رقم قراردادها و دستمزدها بالا برود. آيا اين حقيقت دارد که ميخواهيد فضا را محدود کنيد تا کسي وارد عرصه تهيهکنندگي نشود يا قصدتان اين است که ضوابطي وجود داشته باشد؟
ما در حال حاضر تعداد خيلي زيادي تهيهکننده کارتدار داريم، يعني اين چهار تشکل تهيهکنندگي بيش از ۴۰۰ يا ۵۰۰ کارت براي افراد صادر کردهاند. من به شخصه باور ندارم که ما ۴۰۰ تهيهکننده حرفهاي در سينما داريم، اما اشکالي هم ندارد، ممکن است بگوييم که اينها آمدهاند، شرايطش را داشتهاند و تهيهکننده شدهاند.
مسئله اينجاست که دوستان تهيهکننده ما که من يکي از آنها هستم، بايستي در يک اصولي با هم توافق کنند. اين اصول، اصولي است که حافظ منافع کل سينماست، نه اينکه من فقط به يک پروژه نگاه کنم. اينگونه به اين قضيه نگاه کنند که اگر من در پروژهاي ميپذيرم که سرويسي را به بازيگر يا عوامل بدهم، اين فقط محدود به پروژه من نخواهد شد و تبعاتش به پروژههاي ديگر هم سرايت ميکند. اگر اين اتحاد و تفاهم و پايبندي به اصول حرفهاي بين تهيهکنندگان وجود نداشته باشد، مشکلات بعدي دامنگير همه خواهد شد.
اين اصلا به اين معنا نيست که ما اجازه نميدهيم تهيهکننده جديد وارد سينما شود، اتفاقا هر کس توان و امکانش را دارد، بايد وارد شود. نه تنها تهيهکننده، بلکه کارگردان هم بايد وارد شود. در هر حرفهاي بايد افراد جديد وارد شوند، اما طبيعتا وقتي شما به عنوان يک کارگردان وارد ميشويد، کانون کارگردانان يک ضوابطي را براي شما در نظر ميگيرد که بايد آن ضوابط را رعايت کنيد تا بتوانيد عضو آن صنف باشيد. نيروهاي جديد در همه صنوف بايد وارد شوند اما اصول حرفهاي هم بايد درباره همه آنها رعايت شود، اما متاسفانه از آنجا که ما اساسا در ايران در تمامي حرفهها منافع فرديمان را نگاه ميکنيم و تبعاتي را که بعدا ميتواند براي کل حرفه داشته باشد، در نظر نميگيريم، وقتي وارد يک پروژه ميشويم ميگوييم مهم نيست، بگذار من فعلا اين پروژه را بگذرانم، اين دستمزد را بدهم، اين کار را انجام دهم و… غافل از اينکه اين روند موجب ميشود سال بعد خودم هم دچار مشکل شوم.
هميشه از گروه و دستهاي در سينما سخن گفته ميشود مثل شما، آقاي شاهسواري، آقاي موسوي و زندهياد خانم طائرپور که همه امور را در دست داريد، گويا شما نميخواهيد يک عده وارد سينما شوند، چه سرمايهگذار، چه تهيهکننده و… آيا واقعا اينطور است که شما علاقه نداريد به اينکه سينما گسترش پيدا کند؟
اوضاع سينما در اين دو سال اخير به اندازه کافي آشفته است و نيازي نيست که ما بخواهيم جلوي کسي را بگيريم يا نگيريم. اين حرفها جديد نيست، هميشه بوده است. وقتي شما کليگويي ميکنيد خيلي خوب است زيرا کليگويي مثل حرفهاي متافيزيکي نه قابل اثبات است و نه قابل رد. تا به حال کسي نديده که من بگويم پول کسي کثيف است و وارد سينما شده است. من ميتوانم بگويم پولهاي مشکوک، ميتوانم بگويم پولهايي که نميدانم منبعش کجاست ولي هيچ وقت عبارت پول کثيف را به کار نبردم، دليلش هم اين است که معتقدم ما بايد اتفاقا بر خلاف فحاشيها و توهينهايي که به سرمايهگذاران ميشود که اينها پولشان کثيف است، شرايطي را فراهم کنيم که سرمايههاي سرگردان وارد عرصه سينما شوند، نه اينکه با اين نوع توهينها و فحاشيها اين سرمايهها را فراري دهيم.
اگر يک آدمي به هر دليلي علاقهمند است سرمايهاش را وارد اين عرصه کند، به جاي اينکه فضايي ايجاد کنيم که پشيمان شود و بگويد پولم را ميبرم آپارتمان ميخرم و سود بيشتري هم ميبرم، بايد او را تشويق کنيم که وارد اين حرفه شود. يادم نميآيد که تاکنون مانع ورود سرمايه يا مانع ورود فردي به عنوان تهيهکننده يا کارگردان شده باشم. اگر دوستاني چنين ادعايي دارند، حداقل بايد نمونههايش را درباره شخص من بيان کنند. درباره ديگران هم صحبت نميکنم و فکر ميکنم هر کسي ميتواند پاسخگوي عملکرد خودش باشد.
خانم طائرپور هم مثل شما هميشه پيگير امور صنفي سينماگران بودند، به نظر شما عدم حضورشان چقدر ميتواند در امور صنفي اهالي سينما تاثيرگذار باشد؟
من يک نکتهاي درباره خانم طائرپور بگويم؛ ما آدمهاي خوب، آدمهاي زحمتکش و آدمهاي دوستداشتني زياد داريم، اما آدمهاي خاص کم داريم. خانم طائرپور آدم خاصي بود و من فکر ميکنم حتي دوستاني که از لحاظ فکري با خانم طائرپور اختلاف نظر شديد داشتند هم امروز نبود و کمبود او را به خوبي احساس ميکنند. خانم طائرپور يک نگاه مادرانه و يک نگاه انساني به سينما و اين مناسبات داشت و در فعاليتهاي صنفي هم از اين زاويه به قضايا نگاه ميکرد. براي من به شخصه يک تهيهکننده يا يک دوست از بين نرفته، بلکه يک انسان ويژه از بين رفت و فکر ميکنم که براي بسياري از اهالي سينما هم همينطور است.
در پايان درباره تغيير دولت و نگاهش به سينما چه نظري داريد؟ فکر ميکنيد اوضاع سينما رو به بهبود ميرود؟
البته الان ديگر شرايط به گونهاي شده که توليد صد فيلم در سال را نداريم، اما اتفاق کرونا که صرفا مربوط به ما هم نيست و يک اتفاق جهاني است، طبيعتا مناسبات جديدي را در جهان به وجود آورده است، يعني بهعنوان مثال اگر شرکتهاي بزرگ تجاري قبلا در سمينارها، کنفرانسها و ديدارهايي که با هم داشتند کارشان را پيش ميبردند، الان به دليل اينکه طي دو سال کرونا مجبور شدند جلساتشان را به صورت وبينار و آنلاين برگزار کنند، شايد بعدها هم آن سيمنارها به همين شکل برگزار شود. به هرحال اين اتفاق ما را با يک فضاي جديدي روبهرو کرده است.
باور من اين است که نسل آينده تصوير به سمت پلتفرمها و وياوديها خواهد بود. شايد در شرايط عادي اين اتفاق طي ۱۰ سال ميافتاد، اما کرونا باعث شد که يک جهش به وجود بيايد و اين اتفاق طي دو سال بيفتد. به هر حال اينکه بعد از پايان کرونا ما به نقطه دو سال پيش برگرديم قدري بعيد است.
من باور ندارم که سينما نابود ميشود، سينما به عنوان يک مراسم، يک ضيافت و يک آدابي که ما دوست داريم از خانهمان بيرون برويم و انتخاب کنيم که چند ساعتي را در يک فضاي خوب فرهنگي بگذرانيم، پابرجا خواهد ماند، اما طبيعتا ديگر شکل سابقش را نخواهد داشت. ما بايد براي همه اين شکل جديدي که در آينده و در جهان پس از کرونا در زندگي همه ما هست، بنشينيم، فکر کنيم، برنامهريزي کنيم و طراحي کنيم، اما قطعا در بخش زيادي از جهان تصوير آينده، پلتفرمها تعيينکننده خواهند بود.
در مورد دولت هم به شخصه اعتقادم بر اين است که اتفاق عجيبي نخواهد افتاد. واقعيت اين است که عرصه هنر عرصه دستور و فرمايش نيست. عرصهاي که بگوييم بايد اينطور بشود يا نبايد آنطور بشود، نيست. ما طي ۴۰ سال گذشته در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي دولتهاي مختلفي را گذراندهايم، از نگاه اصولگرايي تا اصلاحطلبي، همه بودهاند اما سينما و هنر مسير خودش را ميرود. آنها هم شايد با اين نگاه آمده بودند که به قول خودشان ريلگذاري کنند و تغيير مسير ايجاد کنند، اما هنر خودش ريلگذاري ميکند و کسي نميتواند برايش ريلگذاري کند.
اين تعابيري که ما مرتبا ميشنويم که هنر بايد اينگونه باشد، بايد آنگونه باشد، ناشي از تفکر کساني است که اساسا نه تعريفي از هنر و نه تعريفي از فرهنگ دارند. براي هنر نميتوان بايد تعيين کرد، اين خود هنر است که بايدها را تعيين ميکند، ولي عدهاي ميتوانند با چنين تفکراتي بيايند و در عمل ببينيد که هيچ اتفاقي نميافتد. در واقع مسير هنر يک جريان سيالي است که نميتوان جلوي آن را سد کرد، مسيرش را ميرود و آنها هستند که در نهايت تابع اين فضا ميشوند نه هنر و هنرمندان.