10 دلیل برای اینکه «دارک» پیچیدهترین سریال تاریخ است

آخرین خبر/ ذهنهای خلاق و پرتکاپو از ایدههای پیچیده لذت میبرند. خیلی از ما دوست داریم سریالی را دنبال کنیم که مدام به ما رو دست بزند و در عینحال که تمام اطلاعات لازم را شفاف در اختیارمان قرار میدهد، نتوانیم قسمتهای بعدی یا پایانش را حدس بزنیم. اگر ذهن خلاق، پرحوصله و اهل چالشی داشته باشیم ترجیح میدهیم سریالی را ببینیم که باعث شود بیشتر فکر کنیم، به داستانش، بهمحتوایش و به روابط شخصیتهایش. سریال آلمانی «دارک» که محصولی از نتفلیکس است با یک داستان چند لایه که در چند خط زمانی مختلف میگذرد توانست چنین ذهنهایی را سرشار از لذت کند. در این مطلب 10 دلیل ارائه میکنیم برای اینکه «دارک» (برای تماشا با دوبله فارسی اختصاصی، کلیک کنید) پیچیدهترین سریال تاریخ است. قبل از آن خیلی خلاصه داستان سریال را توضیح میدهیم.
داستانش از چه قراره؟
بعد از کار در معدن و شاید حتی سختتر از آن، سختترین کار این است که خیلی کوتاه و خلاصه بخواهیم داستان سریال «دارک» را توضیح دهیم. سریالی که لوئیز هافمن بازیگر نقش اولش هم اعتراف کرده گاهی درک آن برایش سخت بوده. اما نگران نباشید، سریال پیچیده هست اما گُنگ نیست. گاهی یک سریال از بیان درست داستان عاجز است، اما سریال دارک با مفاهیم علمی و فلسفی سختی مثل زمان و سرنوشت سر و کار دارد. یعنی پیچیده است اما گُنگ و نامفهوم نیست. این سریال با خودکشی یک مرد مرموز شروع میشود و صحبتهای مرد دیگری که میگوید: «زمان یک خط ممتد نیست، گذشته و حال و آینده فرقی جز توهم ندارند، زمان مثل دایره است و...». یعنی سریال حتی مدعی است آینده هم میتواند روی گذشته تاثیرگذار باشد.
داستان در شهر کوچکی که کنار یک نیروگاه است میگذرد، شهری که هر 33 سال یک بار درست وقتی زمانها روی هم منطبق میشوند (بهطور مثال هر 33 سال یک بار سال تحویل درست در یک لحظه است) اتفاقات عجیبی در آن رخ میدهد؛ مثل گمشدن بچهها. این سریال موفق نتفلیکس که در آلمان تولید شده و توجه مخاطب جهانی و منتقدان را جلب کرد 5 خط زمانی با فاصله 33 ساله از هم دارد که از 1921 در گذشته شروع و در 2052 در آینده تمام میشود. شخصیتهای سریال که مجموعهای از درد و رنج را تحمل میکنند میخواهند چرخه اتفاقات تلخ را قطع کنند، اما کارشان راحت نیست. چون مفهوم زمان در سریال با آنچه ما درک میکنیم متفاوت است و بیشتر متمرکز روی الهام گرفتن از فیزیک ناممکنها و نسبیت اینیشتین با تهمایههای فلسفی است. در هر خط زمانی با آدمهایی سر و کار داریم که کوچکترین رفتارشان گذشته و آینده را تحت تاثیر قرار میدهد.
>> برای تماشای این سریال با دوبله اختصاصی کلیک کنید
حالا برویم سراغ اینکه چرا سریال پیچیده است؟ با هم برخی مفاهیم و نظریههای سریال را مرور میکنیم تا به ارزش داستان و تجربه نابی که از تماشایش میبریم پی ببریم.
1) درک مفاهیم مرتبط با زمان| تصور نکنید با یک سریال سرشار از تخیل و فانتزی طرف هستید. شاید در ابتدا سریال شبیه فیلمهای معمولی باشد، اما ماجرا فراتر از اینهاست، تمام ایدههای سریال بهخصوص در حوزه زمان کاملاً علمی است، البته با شاخ و برگ دراماتیک. تماشای سریال برابر است با ایجاد علاقه در شما برای مطالعه فیزیک و فلسفه و...
2) درگیر شدن با مفاهیم فلسفی| سریال درباره رنج، جبر و اختیار، سرنوشت و خیلی چیزهای دیگر ایدههای جدی دارد که ناخواسته مخاطب را همراه میکند و نمیتوانید بهراحتی از کنار آنها رد شوید.
3) ایده جهانهای موازی| فیزیکدانان بزرگی مثل میچیو کاکو و بزرگان نظریه ابرریسمانها و... معتقدند دنیای ما یک واقعیت از بین تمام واقعیتهای ممکن جهان است. سریال دارک از فصل سومش وارد این فضا میشود که پیچیدگی داستان را مضاعف میکند. جاییکه علاوه بر زمان، تصمیمات و انتخابهای ما زندگی نسخههای دیگری از ما در جهانهای دیگر را هم تحت تاثیر قرار میدهد و حتی ممکن است باعث خلق جهانی تازه شود.
4) روابط پیچیده و ماتریسی آدمها| در سریال دارک با چند شخصیت جمعوجور و قابل پیشبینی طرف نیستیم. نسخههای مختلفی از آدمها در یک زنجیره پیچیده از حوادث اتفاقات متفاوتی را رقم میزنند، درک روابط همه شخصیتها با هم، توجه به اثر هر اتفاق کوچک روی بقیه شخصیتها و جهان داستانی آن، یک ذهن پویا و فعال و البته با حوصله میخواهد.
5) ترکیب ژانرهای مختلف| سریال دارک بهاندازه فیلم «بینستارهای» نولان علمی، بهاندازه آثار اروپای شرقی فلسفی و بهاندازه سریالهای موفقی مثل «کارآگاه حقیقی» در ژانر جنایی است. اینکه با اقتضای هر ژانر و ترکیب آن با هم کنار بیاییم و از یک کل واحد جذاب لذت ببریم شدنی است و حتی ذائقه ما را چنان ارتقاء میدهد که دیگر به سختی جذب سریال دیگری میشویم.
>> برای تماشای این سریال با دوبله اختصاصی کلیک کنید
6) خطوط چندگانه زمانی| غیر از تعدد شخصیتها و وجود نسخههای مختلف از هر شخصیت، خود خط داستانی در هر خط زمانی پیچیدگیهای منحصربهفردی را به سریال اضافه میکند که باعث تحسین آن میشود. اینکه خالقان سریال بدون ترس چنین ریسک بزرگی را کردهاند نشان میدهد چهقدر از ویژه بودن اثرشان مطمئن بودند.
7) تناقضهای فیزیکی| احتمالاً با تناقضهای معروف در علم فیزیک مثل تناقض «پدر بزرگ»، «تناقض خودساخته» و... آشنایی داشته باشید. تناقض پدربزرگ در رد احتمال سفر و اثرگذاری در زمان به این موضوع میپردازد که اگر بهگذشته برگردید و پدربزرگتان را بکشید هرگز به دنیا نخواهید آمد که او را بکشید. تناقض خودساخته هم میگوید اگر فناوری سفر در زمان را پیدا نکرده باشید، اما نسخه دیگری از شما از آینده بیاید و این فناوری را در اختیار شما قرار دهد شما هیچوقت آنرا نساختید که بتوانید به گذشته سفر کنید و طرز ساختنش را به خودتان یاد بدهید. سریال دارک در خلال داستانش به این تناقضها به زیباترین شکل ممکن میپردازد.
8) شناخت کوانتوم، میدان هیگز و...| سریال خیلی باحوصله شما را با مفاهیم مهم فیزیک آشنا میکند. بهعنوان مثال میدان هیگز یکی از آنهاست که میبینیم در خط زمانی 2052 سریال وجود دارد. میدانیم که 99 درصد داخل اتم خالی است، پس چهچیزی باعث جرمدار بودن تمام ذرات و حتی بدن ما میشود؟ خب سریال با جرقهای که در ذهن شما میزند کمک میکند مطالعه کنید، یاد بگیرید و بهسئوالهایتان پاسخ دهید.
9) کرمچالهها| کرمچالهها یک میانبُر فضا و زمان هستند که به بهترین شکل ممکن با ماهیت و کارکرد آنها در فیلم «بینستارهای» (برای دانلود کلیک کنید) کریستوفر نولان آشنا شدیم. در سریال دارک هم با یک کرمچاله در حوالی نیروگاه هستهای مرموز شهر مواجهیم. مخاطبان معمولی تصورشان از سفر در زمان بهکمک درگاه کرمچاله چیزی در حد فیلمهای تخیلی هالیوودی است و برای همین دارک را هم یک اثر فانتزی میدانند. در حالیکه دارک رنگ داستانی به موضوع کرمچالهها زده، کاملاً به مبانی علمی موضوع وفادار است.
10) ارائه تازهای از مفهوم سفر در زمان| در سری فیلمهای اکشن و پرطرفدار «نابودگر» شخصیتهای اصلی با سفر در گذشته، در صدد تغییر در آینده هستند. اما دارک بیان علمیتر و دقیقتری از ماجرا دارد. طبق داستان دارک میشود تحت شرایط خاصی بهگذشته سفر کرد اما اگر بتوانیم کارهایی را انجام دهیم در نهایت ماهیت سرنوشت را تغییر نمیدهیم و حتی اگر کاری انجام دهیم، در اصل چون به گذشته آمدهایم سرنوشت اینطور رقم خورده. در سریال میبینم که یک شخصیت به گذشته سفر میکند تا جلوی اتفاقی را بگیرد ولی همان اتفاقی میافتد که قرار بوده. در واقع این سریال بیان میکند تلاش ما برای تغییر لزوما ملموس نیست چون اگر به گذشته سفر کنیم و چیزی را تغییر دهیم، دو دنیا را نمیبینیم که بتوانیم مقایسه کنیم بلکه دنیا از اول همان بوده که ما تغییر دادهایم. شاید هم تلاش ما برای تغییر واقعیت تازهای را مثل یک جهان خلق کند، یعنی آینده ما تغییر نمیکند، بلکه آینده در خط واقعیت تازه تغییر کرده است.
>> برای تماشای این سریال با دوبله اختصاصی کلیک کنید
حالا چرا با اینهمه پیچیدگی «دارک» را تماشا کنیم؟
هدف شما از تماشای یک سریال چیست؟ سرگرم شوید؟ چیزهای تازه یاد بگیرید؟ از مسیر همذاتپنداری با شخصیتها، تجربههایی را لمس کنید که شاید در زندگی واقعی، هیچکدام از آنها برای شما محقق نمیشود؟ به اندازه شخصیتهای سریال و چالشهای شان زندگی کنید و درکتان را از مفهوم زندگی ارتقا دهید؟ میتوان هدفهای مختلفی از تماشای یک سریال داشت اما درباره «دارک» بدانید که نباید با هدف سرگرمی، به سراغ این سریال پیچیده بروید. دارک شما را درگیر میکند، سرگرم میشوید اما این تمام کارکرد اثر در ذهن شما نیست. همانطور که در این مطلب گفتیم بعد از تماشای هر قسمت دوست دارید به سراغ نظریهها و فرضیههای علمی مطرح شده در داستان بروید. به مطالعه فیزیک علاقهمند میشوید. درک تازهتری از دنیا پیدا میکنید. دارک یک سریال فانتزی نیست. برای هر چیزی که در سریال میبینید یک ایده علمی وجود دارد و هنر عوامل سریال این بوده که آن موضوع علمی را دراماتیزه کردهاند تا کارکردی در داستان پیچیده سریال داشته باشد. یک سریال خوب، مثل دارک افق دید مخاطب را عوض میکند؛ حتی اگر خیلی از ایدههای فلسفی و علمی دارک را نپسندید یا قبول نداشته باشید، باز هم نمیتوانید اصل موفقیت سریال در درگیر کردن ذهن مخاطب را نادیده بگیرید، بهخصوص اگر منطق سریال را بپذیرید و خودتان را به دست خلاقیت بدون مرز فیلمنامه نویس و اجرای پر قدرت کارگردان بسپارید.
سید مصطفی صابری
>> برای تماشای این سریال با دوبله اختصاصی کلیک کنید
.
.
.
.
.