نماد آخرین خبر

«لینکلن» و شانسی که اسکاربه آن داد

منبع
خراسان
بروزرسانی
«لینکلن» و شانسی که اسکاربه آن داد
خراسان/شايد هيچ فيلمي بيشتر از «لينکلن» از موفقيت «آرگو» سود نبرد! شايد اگر پاي فيلمي به نام آرگو در ميان نبود، شاهکار جديد «اسپيلبرگ» بيش از آنچه الان اتفاق افتاده مورد نقد هاي محتوايي قرار مي گرفت. شايد اگر آرگويي نبود رسانه ها اين قدر آرام از کنار يکي از مهم ترين فيلم هاي سياسي- تاريخي چند وقت اخير نمي گذشتند و در نهايت شايد اگر آرگو نبود، هيچ وقت از لينکلن دفاع نمي شد. آقاي رئيس جمهور «لينکلن» همان طور که از نامش پيداست به روايت بخشي از زندگي آبراهام لينکلن، رئيس جمهور ايالات متحده آمريکا مي پردازد. فردي که به سبب ايجاد اتحاد در آمريکا دليل اصلي تصويب قانون الغاي بردگي بود و اين يک مورد کافي است تا روشنفکران آمريکايي، همان هايي که معتقد برابري انسان ها هستند از او يک بت بسازند. بتي که در اين فيلم به زيبايي هر چه تمام تر ساخته شده است. فيلم نامه نسبتا قوي و بازي هاي خوب توانسته است از لينکلن رهبري مقتدر بسازد که به هيچ عنوان از ديدن وي روي پرده نقره اي خسته نخواهيد شد. اگر چه زمان فيلم نسبتاً طولاني است، اما مخاطب لحظه شماري مي کند براي سکانس هايي که در آن دانيل دي لوئيس به بازي مي پردازد. او به خوبي در نقش خود جا افتاده و استيون اسپيلبرگ در اين خصوص نقشي حياتي داشته است. خالق لينکلن اسپيلبرگ در طول سه ماه و نيم فيلم برداري اين اثر دي لوئيس را "آقاي رئيس جمهور" صدا مي‌زده و «سالي فيلد» را "مالي" يا "خانم لينکلن"! وي حتي در فضا سازي براي بازيگرانش پا را فراتر گذاشت و در تمام مدت با کت و شلوار سر صحنه حاضر شد. اسپيلبرگ دليل اين کار را اين طور توضيح مي دهد: مي‌خواستم بازيگرانم به خوبي در نقش جا بيفتند و نمي خواستم با تفاوت در لباس اين مورد را به هم بزنم. نمي خواستم با پوشيدن يک کلاه لبه دار بيس بال شبيه يک انسان قرن بيست و يکمي شوم!(به نقل از IMDB) اسپيلبرگ ۱۲ سال را صرف تحقيق براي نگارش اين فيلم نامه کرده است. بنابراين حالات ۱۲ سال گذشته اسپيلبرگ در ساخت اين فيلم دخالت داشته است. در ابتداي فيلم با سکانسي مواجهيم که در آن لينکلن خوابي را براي همسرش تعريف مي کند: او خواب ديده در يک کشتي بدون مسافر، در حال رسيدن به يک خشکي است. در انتهاي فيلم، ديالوگ هاي ابتدايي به اين ترتيب رمزگشايي مي شوند: مدينه فاضله اي که در آن برده داري وجود ندارد؛ سرزمين مقدس! جايي که داوود و سليمان (عليهم السلام) دست در دست هم قدم مي زدند؛ اورشليم جايي که داوود و سليمان در آن قدم گذاشتند. من خواب ديدم که در آن شهر باستاني قدم مي زنم. شايد فقط فضاي انتخاب بهترين فيلم اسکار امسال مي توانست رسانه هاي ضد صهيونيستي را تا اين اندازه به تعريف از يک فيلم صهيونيستي در مقابل آرگو وا دارد. قضيه وقتي جدي تر مي شود که رئيس جمهور محبوب آمريکايي ها از هيچ کاري براي تصويب متمم سيزدهم قانون اساسي آمريکا دريغ نمي کند. از رشوه دادن بگيريد تا خريدن افراد با استفاده از ثروت و مقام. خلاصه اين که هدف وسيله را کاملا توجيه مي کند. داستان يک جنگ شايد مخاطب خاص اين فيلم که به طور شفاف طرفدار خط مشي "رويايي آمريکايي" است خود مردم آمريکا باشند. دليل اول همان مسئله اسطوره پردازي از شخصيتي مثل آبراهام لينکلن است و دليل دوم هم اشاره دارد به فيلم نامه: همان طور که بيان شد اگر چه فيلم، فيلم نامه نسبتاً خوبي دارد، اما با توجه به اطلاعات کمي که در رابطه با جنگ هاي داخلي به مخاطبانش مي دهد گويا بيشتر براي کساني طراحي شده که حداقل اطلاعاتي در اين زمينه دارند. البته مي توان اين موضوع را نتيجه ضعف فيلم نامه دانست و در کنار شخصيت پردازي هاي نه چندان قوي، آن را از دلايل نبود موفقيت آن در مراسم آکادمي عنوان کرد. در هر حال با در نظر گرفتن هرکدام از دو حالت گفته شده پيش بيني اقبال هاي فوق العاده اي در آينده از اين فيلم(در پخش ويدئويي و ...) نمي شود. لينکلن، نامزد ۱۲ جايزه اسکار شد که فقط در دو مورد نصيبش شد اما تعداد نامزدي هايش به مراتب بيشتر از آرگو بود. اگر لينکلن بهترين فيلم سال مي شد هم حتما بحث هايي بر سر سياسي بودن اسکار انجام مي گرفت اما حداقل با فيلمي با ارزش هنري طرف بوديم که در بسياري از زمينه ها قابل دفاع بود! شايد هيچ فيلمي بيشتر از لينکلن از موفقيت آرگو سود نبرد!