زخم کاری 2؛ بازگشتی بی فروغ با چند ابهام و سوتی!
آخرین خبر/ افرادی که هنوز این سریال را ندیده اند، لازم است بدانند که خواندن این مطلب خطر اسپویل دارد.
اواخر سال 1399 بود که بنرها و عکس هایی از زخم کاری محمدحسین مهدویان منتشر شد. سریالی با ستاره های فراوان و گریم هایی جذاب.
تصاویر این سریال به همراه خوش نامی کارگردان از مخاطبان دلربایی می کرد. در نیمه دوم خرداد 1400 انتظارها به پایان رسید و اولین قسمت این سریال پخش شد. سریال در همان قسمت های نخست مخاطبان را میخکوب می کرد. دیالوگ های جذاب، موسیقی قوی متن، بازی های تماشایی، تابوشکنی در موضوع و البته سانسور و حواشی آن باعث شدند زخم کاری به سرعت به سریالی پربیننده در شبکه نمایش خانگی تبدیل شود. به طوری که این مجموعه با میانگین ۲۰ میلیون دقیقه تماشا، پربینندهترین مجموعه شبکه نمایش خانگی شد و در بیست و یکمین دوره جشن حافظ نامزد هفت و برنده چهار جایزه از جمله جایزه بهترین مجموعه تلویزیونی و جایزه بهترین بازیگر زن درام برای رعنا آزادیور شد.
پس از پایان زخم کاری در شهریور 1400 گمانه زنی ها در خصوص فصل دوم این سریال آغاز شد. در خرداد سال جاری اطلاعات دقیقی در خصوص فصل دوم این سریال منتشر شد. در این میان، اضافه شدن بازیگران جدیدی چون مهران غفوریان و بهره بردن از صدای جادویی محسن چاوشی در تیزر سریال، نفس ها را برای شروع فصل دوم به شماره انداخته انداخت. سرانجام در ۱۷ شهریور ۱۴۰۲ اولین قسمت زخم کاری 2 منتشر شد، اما با پخش قسمت اول ضربه ای محکم به اعتماد مخاطب زده شد!
نه خبری از بازی های جذاب ستاره ها بود، نه نشانی از فیلمنامه غنی و نه داستانی معمایی و گیرا!
در این مطلب قصد داریم نگاهی نقادانه به زخم کاری 2 داشته باشیم:
1. انتخاب عجولانه بازیگران اصلی
نام طلوعی را چندین بار در فصل اول سریال شنیده بودیم؛ مخاطب، کاراکتری مرموز، پا به سن گذاشته و خشن را در ذهن پرورانده بود. آیا این ویژگی ها با بازیگر انتخاب شده (کامبیز دیرباز) هم خوانی دارد؟ اگر نظرسنجی در همان انتهای فصل اول انجام می شد، بعید است کامبیز دیرباز جزو گزینه ها قرار می گرفت. نه سن و سال، نه صدا و نه بازی، هیچ کدام با تصویری که از طلوعی وجود داشت و نقشی که بازی می کند، همخوانی ندارد.
او بازیگری خوب اما در سطح دو سینما و تلویزیون است. معرفی این چهره در فصل اول به عنوان مغز متفکر و پدرخوانده تشکیلات ریزآبادی و چند شرکت دیگر، انتظارات را از او بسیار بالا برد اما با آغاز حضورش در فصل دوم و با بازی ساده و اکت های خنثی نتوانست نظر مخاطبان را جلب کند!
طلوعی دستیاری دارد که امین اوست و نامش شفاعت است. این نقش به مهران غفوریان سپرده شده است؛ بازیگری توانمند در ژانر کمدی. این توانمندی در ذهن مخاطب نهادینه شده و باعث می شود که غفوریان را در قامت یک دستیار بی چون و چرا و بدون خلاقیت نپذیرد.
علاوه بر این، شخصیت های جوان شاغل در هلدینگ به عنوان بازیگرانی که نقشی در فیلم ندارند و به راحتی قابل حذف بودند، بسیار به چشم می آید. بازیگران کم سن و سالی که فقط به واسطه پدرانشان در هیئت مدیره شرکت، یک شبه بزرگ شده اند و پست و مقام گرفتند و حالا برای اداره شرکت ریزآبادی ها به میثم مالکی کمک کرده و اتاق فکرش هستند! موضوعی که ابدا باورپذیر نبوده و به عنوان نقطه ضعف فیلمنامه بارها به چشم مخاطب می آید.
2. بازی ضعیف و تقلیدی میثم
مرتضی امینی تبار در نقش میثم پسر مالک، در فصل اول نوجوانی بود با دلخوشی های ساده و روزمرگی چون وقت گذرانی با دوستانش، لجاجت با بزرگترها و البته عشق و عاشقی با مائده دختر ناصر ریزآبادی، که در همان فصل اول هم درست به خورد مخاطب نرفته بود!
شخصیت میثم در فصل اول ضعیف، شکننده و قابل ترحم معرفی شده بود و کارگردان در اقدامی بسیار عجیب و ناموزون، او را در آغاز فصل دوم وارد بازی تجارت با کله گنده ها کرد!
مخاطب در فصل دوم ناگهان با سوپرمنی در کسب و کار روبرو شد که هیچ تناسبی با شخصیت او در فصل اول ندارد. علاوه بر این سعی در شبیه سازی حرکات جواد عزتی برای این نقش کمی آزاردهنده است. به طوری که میثم ژست هایی در اکثر صحنه ها می گیرد که هیچ تناسبی با آن سکانس ندارد، گویی صرفا قصد دارد حرکات پدرش را تداعی کند تا از این طریق مخاطب او را به عنوان پسر مالک بپذیرد که متاسفانه زیاد موفق نبوده است.
3. سرعت بی مورد و غیرواقعی حواشی سریال
میثم در فصل اول عاشق پیشه بود. بعد از خودکشی مائده دختر مورد علاقه اش مدتی افسرده و پریشان بود. اما در فصل دوم در یک لحظه دل می بازد. دست بر قضا به نقشی کلیدی هم دل می بازد، یعنی شیدا دختر شفاعت!
پذیرفتن عشق آنی میثم از طرف شیدا بعد از حواشی فراوان خانواده مالکی، هم این موضوع را عجیب تر جلوه داد و ضعف فیلمنامه و شتاب بی دلیل کارگردان را دوباره به مخاطب متذکر شد.
فصل دوم در هر قسمت تقریبا یک سوتی دارد!
اولین سوتی پیدا کردن مالک توسط دستمالچی در بیابانی بزرگ در نیمه های شب بود.
مالک لوکیشن محل دفنش را برای دستمالچی فرستاد و فقط چند ساعت بعد او را از زیر خاک بیرون کشیدند.
تا جایی که می دانیم لوکیشن محدوده چندین متری را نشان می دهد اما اینکه لوکیشن ارسالی مالک نقطه زن بوده است را دیگر آقای کارگردان و تیمش می دانند!
سوتی بزرگ دیگر مربوط به سکانسی بود که بازیگر نقش میثم با کشیدن ترمز دستی BMW سری ۵، لحظه عجیبی را رقم زد، در حالی که این خودرو ترمز دستی ندارد و از ترمز برقی برخوردار است!
حال باید دید مهدویان با پایان بندی سریالش چه می کند و آیا می تواند این کم و کاستی ها را برطرف کرده و دوباره نظر مخاطب را جلب کند؟!
خبرنگار: فاطمه معینی