نماد آخرین خبر

بازگشت به کودکی مان با مدرسه موش‌ها 2

منبع
برترين ها
بروزرسانی
برترين ها/ کپل، خوش‌خواب، نارنجي، سرمايي، دم باريک و … اين‌ها همه خاطرات نوستالژيک يک نسل هستند. بالاخره «شهر موش‌ها ۲» اکران شد. در اين فيلم کپل و نارنجي با يکديگر ازدواج کرده‌اند و کپلک و صورتي فرزندان آن‌ها هستند. فيلم «شهر موش‌ها ۲» به کارگرداني مرضيه برومند روز چهارشنبه ۵ شهريور ۱۳۹۳ در ايران اکران شد. اين فيلم يادآور مجموعه سريال تلويزيوني «مدرسه موش‌ها» و فيلم سينمايي «شهر موش‌ها» است که در سال‌هاي دور ساخته شدند. بسياري از متولدان دهه ۶۰ سريال «مدرسه موش‌ها» را به خاطر مي‌آوردند. زمان جنگ ايران و عراق بسياري از کودکان ايراني هر جمعه به اميد تماشاي سريال «مدرسه موش‌ها» پاي تلويزيون مي‌نشستند. سريالي که قرار بود بچه‌ها را تشويق کند که مدرسه بروند. در تيتراژ سريال، موش‌ها در کلاس درس دسته‌جمعي مي‌خواندند: «کِ مثل کپل، صحرا شده پُر ز گل». بعد کپل وارد کادر مي‌شد و در حالي که کمر خود را تکان مي‌داد مي‌گفت: «گ مثل گردو». موش‌ها دسته‌جمعي پاسخ مي‌دادند «بنگر به هر سو». در اين حين «سرمايي» وارد کادر مي‌شد و مي‌خواند «ب مثل بهار، هپچه، هپچه»، موش‌ها دسته‌جمعي پاسخ مي‌دادند: «فکر کن بسيار.» مدرسه موش‌ها در ابتدا بخشي از يک جُنگ ۱۱ قسمتي بود که در سال ۱۳۶۰ از تلويزيون ايران پخش مي‌شد. گروه کودک شبکه ۱، طرح ساخت آن را به مرضيه برومند سفارش داد. به دليل استقبال مخاطبان، سري دوم مدرسه موش‌ها در ۱۰۴ قسمت ساخته و پخش شد. آخرين قسمت در سال ۶۳ به نمايش گذاشته شد. سال ۶۳ در دوره اوج سريال «مدرسه موش‌ها»، فيلم سينمايي «شهر موش‌ها» نيز ساخته شد که در سال ۱۳۶۴ به اکران درآمد. مرضيه برومند با ذکر خاطره‌اي مي‌گويد: «سريال مدرسه موش‌ها کارگردان تلويزيوني داشت و عوامل فني آن دائمي نبودند و به شکل آفيش روزانه سر ضبط مي‌آمدند. براي اغلب‌شان مهم نبود چه چيزي و با چه کيفيتي ضبط مي‌شود. آنها فقط منتظر بودند ساعت ۱۱ شود و ساعت کارشان به پايان برسد. يکي از روزها، در آخرين روز و آخرين ساعت ضبط، قرار بود يکي از مهم‌ترين قسمت‌ها را که موزيکال هم بود، بگيريم.» مرضيه برومند: «وقت کم بود و من دلهره داشتم، ضبط آن سکانس شروع شد. همه چيز به خوبي پيش مي‌رفت که ناگهان کيف حصيري عروسک از دستش افتاد و عروسک‌گردان نتوانست آن را بردارد. من صبر کردم صحنه به پايان برسد که لااقل آن صحنه، تمرين شده باشد هنوز تا ساعت ۱۱ وقت داشتيم و مي‌توانستيم ضبط را تکرار کنيم اما پس از پايان ضبط تا آمدم به خودم بجنبم، خانم کارگردان تلويزيوني ميز را خاموش کرد و خسته نباشيد گفت.» مرضيه برومند: «به او گفتم ضبط تمام نشده و مي‌خواهم صحنه را تکرار کنم اما خانم کارگردان تلويزيوني کيفش را متفرعنانه روي دوشش انداخت و گفت «ضبط تمام است!» و از نظر او مشکلي وجود ندارد! خانم و آقاي تهيه‌کننده هم که مثل هميشه رفته بودند. عوامل استوديو هم مثل هميشه بدون اعتنا به ما چراغ‌ها را خاموش کردند و رفتند تا از سرويس جا نمانند.» مرضيه برومند: «ما هم مثل شب‌هاي گذشته کورمال کورمال عروسک‌ها و وسايلمان را جمع کرديم. آن شب تمام راه با چمدان عروسک‌ها در دستم، اشک ريختم. يک کوه غم و غصه روي دلم سنگيني مي‌کرد. خستگي به تنم مانده بود. رييس گروه کودک وقت را نمي‌شناختم.» مرضيه برومند: «صبح اول وقت زنگ زدم گروه کودک، خوشبختانه به آقاي رييس وصل شدم، تا آمدم حرف بزنم بعضم ترکيد، با گريه ماجرا را شرح دادم و گفتم «حلالتان نمي‌کنم اگر نگذاريد دوباره صحنه‌ي خراب شده را تکرار کنم» استوديو در اختيار گروه ديگري بود. دکور ما را جمع کرده بودند و دکور ديگري برپا شده بود آقاي رييس گروه کودک که فکر کنم اسمش يزدان‌پرست بود ـ واقعا دمش گرم! از من خواست با گروه به تلويزيون بيايم.» نمايي از فيلم فيلم "شهر موش‌ها ۲" مرضيه برومند: «وقتي به استوديوي ۱۱ رسيدم ديدم آقاي دستيار تهيه و خانمش مثل مار زخم خورده در حال علم کردن دکور مدرسه موش‌ها هستند. تا چشمشان به من افتاد، هر دو به من پريدند و هرچه دلشان خواست نثار من کردند. چهره‌ي آقاي دستيار تهيه را هيچ وقت فراموش نمي‌کنم که به تندي و با لحن تمسخرآميز به من گفت: «خانم اينجا تلويزيون است تو برو فيلم بساز!» من هم گفتم: «باشد! مي‌روم مي‌سازم!» و ساختم. در فيلم «شهر موش‌ها ۲» کپل و نارنجي با يکديگر ازدواج کرده‌اند و کپلک و صورتي فرزندان آن‌ها هستند.