شادی مختاری: چالش بازی در «قلب رقه» سخت اما هیجانانگیز بود
صبا/ شادی مختاری بازیگر «قلب رقه» گفت: در واقعیت زندگی خودم، هیچ وقت توان روبرویی با اخبار و ویدیوهای داعش را به آن شکل نداشتم. اما برای ارتباط بیشتر با فیلمنامه، مرتب درباره داعش و تاریخچه سوریه تحقیق کردم و در این باره فیلم دیدم.
شادی مختاری، متولد ۱۳۷۳ از تهران است. وی فارغ التحصیل رشته علوم ارتباطات اجتماعی است و دورههای بازیگری را به صورت آزاد گذرانده است. وی از سال ۱۳۹۴ فعالیت حرفهای خود را از تئاتر و بازی در فیلمکوتاه آغاز و سپس در آثاری همچون سایهبان، دلدار، هفتونیم، جزیره، پرونده باز است و… ایفای نقش کرده است.
خبرنگارسینماصبا، به بهانه حضور این فیلم در بخش سودای سیمرغ جشنواره فجر ۴۲ گفتوگویی با شادی مختاری بازیگر این فیلم داشته که در ادامه میخوانید:
چه شد که با گروه فیلم «قلب رقه» همکاری کردید؟
پیش از هرچیز فلیمنامه را که خواندم، نقش برایم بسیار جذاب بود؛ با نقش ارتباط گرفتم، در واقع بعد از خواندن فیلمنامه توانستم کاراکتر را درک و با آن همذاتپنداری کنم؛ هرچند من در زندگی شخصی خود طبیعتا هیچوقت چنین شرایطی را تجربه نکرده بودم اما درک کاراکتر ریما به لحاظ زن بودن و فقدانی که تجربه میکرد برایم بسیار قابل درک و ملموس بود. علاوه برآن، این نقش چالشهای زیادی برایم داشت؛ به طورکلی تمایل دارم در کارکترهایی بازی کنم که چالشهای زیادی برایم داشته باشد. شاید بتوان اینطور گفت که معمولا دوست دارم تجربه کنم، چیزهای زیادی در راستای درک کاراکتر و بهتر ایفا کردن آن، بیاموزم و تغییرات زیادی را در خود تجربه کنم، البته تا یکسال پیش اینطور نبودم اما جدیدا دغدغه و چالشهای نقش از همه چیز برایم مهمتر است. اما عجیبترین ویژگی این کاراکتر این بود که این دختر با وجود از دست دادنهای مکرر و تمام فقدانهایی که در شرایط نامساعد و رعبآور خلافت داعش در رقه تجربه میکرد، پا پس نمیکشد و کماکان پرقدرت، پویا و امیدوار در هولناکترین جغرافیای دنیا به صورت کنشگر به مسیر زندگی ادامه میداد.
از چالشهای بازی در این فیلم بگویید؟
اول از اینکه این دختر عرب است و البته عربِ سوری است و من به عنوان ایرانی نه تنها هیچ پیشینه و زیستی نسبت زندگی عربها نداشتم بلکه اصلا زبان عربی بلد نبودم؛ در حالیکه لهجه سوری(شامی) تفاوتهای بسیاری در کلمات، اعراب و نحوه تلفظ کلمات با زبان عربی معیار و زبان عربی کشورهای حاشیه خلیج فارس و آنچه به طور معمول در ذهن ما نسبت به زبان عربی است، دارد. خب پروسه آموختن زبان، هم برایم ترسناک و هم جذاب بود. به همینخاطر طی یک ماه به جز مواقعی که در جلسات دورخوانی بودیم، ارتباطم با نزدیکترین اطرافیانم برای آنکه مجبور به فارسی صحبت کردن و البته شنیدن نشوم، قطع کردم و به طور مستمر مشغول آموختن زبان عربی و لهجه سوری شدم. مدام یا مشغول خواندن کتابها، مجلههای عربی یا مشغول دیدن فیلمها و مستندات عربی بودم. خب خلق همین جغرافیا و فضای ویژه برایم سخت و البته جذاب بود. از طرفی ظاهر و پوشش متفاوت این کاراکتر نیز یکی از سختیهای کار بود. همچنین لوکیشن فیلمبرداری که بخش عمدهای از آن در کشور سوریه بود و با توجه به وضعیت جنگی این کشور، حضور در آن جغرافیا یک فرایند عجیب بود که تاکنون تجربه نکرده بودم. اما با این وجود تجربه حضور در این کشور و در یک موقعیت جنگی برایم جذاب بود و خرسند بودم که قرار هست در همچین موقعیتی چنین نقشی بازی کنم و جز کسانی بودم که برای حضور در سوریه و قرار گرفتن در اتمسفر آن بسیار مشتاق بودم. درصورتیکه ممکن است برای خیلی از افراد حضور در چنین موقعیتی بسیار ترسناک باشد؛ به طورمثال چندین مرتبه زمانی که در هتل بودیم یا زمانی که به شهر رفت و آمد داشتیم، شاهد انفجارها بودیم که گفتنش برای کسی قابل درک نیست. در نهایت بازی در چنین کارکترهایی که از نظر ملیت، زبان، پوشش، گریم، موقعیت مکانی خاص و… هستند و با شخصیت خودم تفاوتهای زیادی دارند، برایم جالب و هیجانانگیز است و راغبم که تجربه کنم.
چقدر طول کشید تا به زبان سوری مسلط شوید؟
بیشتر سعی کردم که فیلمنامه را محور قرار دهم، دایره لغات و مکالمات سوری را نیز باتوجه به دیالوگها مسلط شوم. در این میان، تیم فیلم «قلب رقه»، آقای عبدالرضا نصاری، بازیگر نقش ابوعصام که خود عرب زبان بود، به عنوان مشاور لهجه برایم در نظر گرفتند و پروسه تمرین زبان، حدودا سه ماه طول کشید. البته ناگفته نماند که بزرگترین نگرانیم نسبت به بازی در این نقش، تسلط به زبان سوری بود که خوشبختانه با وجود تمرینهای متعدد و بررسی لهجه در تکتک پلانها به صورت همزمان، توانستم بر آن مسلط شوم. بعد از اتمام کار نیز برای تایید لهجهام فیلم را به تعدادی از افراد سوری متخصص در این حوزه نمایش دادهاند و خدارو شکر که آنها تایید و تشویق کردند.
این فیلم مربوط به اتفاقات تروریستی در سوریه است، برای نزدیکی با کارکتر چقدر به مستندات و وقایع این کشور مراجعه کردید؟
خیلی زیاد. طوریکه کار هر روزم دیدن مستندات حتی بدون زیرنویس بود و مدام به خواندن اخبار داعش مشغول بودم. از طرفی در واقعیت زندگی خودم، هیچ وقت توان روبرویی با اخبار و ویدیوهای داعش را به آن شکل نداشتم. اما برای ارتباط بیشتر با فیلمنامه، مرتب درباره داعش و تاریخچه سوریه تحقیق کردم و در این باره فیلم دیدم. به طور مثال کتاب آخرین دختر، مستند کلاه سفیدها، مستند زنانی با گوشوارههای باروتی و… از جمله آثاری بودند که در این مدت تجزیه و تحلیل کردم و سعی کردم مستندات و منابعی با نقطه نظرات متفاوت را بررسی کنم که دید جامعتری به دست بیارم. از طرفی، زمانی که در سوریه بودیم، ارتباط، برخورد و چگونگی زیست سوریها پس از جنگ برایم خیلی تاثیرگذار بود. به نظرم بعضی اوقات، برای اینکه یکسری از احساسات درک شود حتی نیازی نیست با طرف مقابل صحبت کنیم، چراکه بعضی اوقات زبان مانع درک بسیاری از احساسات است.
کار با تیم «قلب رقه» و کارگردان اثر چطور بود؟
گروه فیلم «قلب رقه» بیش از یک کار به ساخت این فیلم توجه میکردند و تولید این اثر برایشان بسیار ارزشمند بود. طوریکه من به عنوان تک بازیگر زن در آن موقعیت جغرافیایی خاص، احساس میکردم که این گروه مانند خانوادهام هستند. به همینخاطر کار کردن با آنها برایم خیلی راحت، بی استرس و لذتبخش بود. آقای تقیانی پور، کارگردان فیلم نیز، تک تک پلانها برایشان مهم بود و از هیچ موقعیتی بیهوده گذر نمیکردند. از طرفی تیم بازیگری کار نیز همگی بسیار همراه بودند و قطعا همراهی آنها در خروجی کارم بسیار تاثیرگذار بود.
سخن پایانی؟
ساخت این فیلم بسیار سخت و پرزحمت بود، به جز تیم بازیگری و کارگردانی و تهیه، افراد بسیار زیادی که همگی در کار خود متخصص هستند با وجود سختیهای اینکار و موقعیت مکانی خاصی که در آن قرار داشتیم واقعا فداکارانه و عاشقانه در پشت صحنه کار میکردند؛ امیدوارم که بازخورد این کار در جشنواره فیلم فجر مثبت باشد و برای تمام همکارانم در این فیلم آرزوی موفقیت میکنم.