آنچه در مورد فلفلی ترین روستای ایران نمیدانید
خراسان/ «بیزه»؛ قطب تند و تیز ایران
درباره روستایی که با داشتن مزرعههای فلفل و ۳۰ کارگاه فلفلکوبی فعال به یکی از قطبهای این گیاه تند در کشور تبدیل شده و این روزها مردم آنجا مشغول برداشت و فراوری فلفل هستندتا قبل از نوشتن این گزارش بارها فلفل خورده بودم اما اسم «بیزه» به گوشم نخورده بود، شاید شما هم نشنیده باشید. این روستا از توابع شهرستان داورزنِ سبزوار در غرب خراسانرضوی است. سالهای سال «بیزه» یکی از تولیدکنندگان اصلی فلفل قرمز در کشور بوده است و این روستا به واسطه داشتن کارگاههای فعال فلفلکوبی، به تامین فلفل مورد نیاز کشور کمک کرده. مردم روستا فلفلها را بعد از برداشت، خشک کردن، آسیاب و بستهبندی میکردند تا آماده ارسال به بازارهای هدف شود و حالا در بیزه اتفاقات دیگری هم افتاده. فلفل، یک محصول آبدوست است اما چندسالی میشود که قناتها در بیزه کم آبتر شدهاند و دیگر نمیشود مثل قبل در مزرعهها، فلفل کاشت ولی این باعث نشده است مردم بیزه، از تجارت تند و تیز خود دست بکشند. حالا کسبوکار خیلیها در این روستا به غیر از کاشت، خریدوفروش فلفل از نقاط مختلف کشور و تجارت آن به بیزه یا کارخانههاست. خلاصه این که محصول فلفل در گذشته و تجارت آن در دوره فعلی، روستای بیزه را در سطح استان خراسان رضوی و کشور شاخص کرده و خیلیها این روستا را به نام قطب فلفل میشناسند. اگر میخواهید درباره این روستای ۳۹۵ خانواری و کسبوکار جالبشان بخوانید، پرونده امروز میتواند یک سفرنامه کاغذی جمعوجور به سرزمین فلفل باشد. سرزمین کوچک و کهنی که مردمش هم در سفره و هم در کار عاشق فلفل هستند و هر ساله عکاسان زیادی در این فصل به بیزه می آیند تا با گشتوگذار در روستا بتوانند منظرههای منحصربهفردی از برداشت، خشککردن و فلفلکوبیهای این روستا را ثبت کنند. طوری که این روزها هر عکسی از بیزه بیرون میآید، فلفلها حضور پررنگی در قاب دارند و رنگ و لعاب خاصی به آن داده اند. درباره این روستا و کسبوکار مردمش با «سید تقی هاشمی اصل» رئیس شورای ۴۷ساله روستای بیزه گفتوگو کردیم و اطلاعاتی به دست آوردیم که حسابی خواندنی است.
فلفل، کسب و کار مردم بیزه است
«کسبوکار حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد مردم بیزه، کاشت فلفل و تجارت آن است. بقیه کشاورز هستند، بخشی از جمعیت روستا هم سالخورده اند و از دور کارکردن خارج شده اند. قبلا بیزه پر از چشمههای آب بود و فلفل قرمز در منطقه کشت میشد اما الان قناتها کمآب شدند و خشکسالی تعداد مزرعههای فلفل را کم کرده است.» هاشمی اصل با این مقدمه از رونق تجارت فلفل در بیزه میگوید: «فصل برداشت فلفلهای مختلف در کشور متفاوت است. بعضی اهالی روستا که در کار تجارت فلفل هستند، در فصلهای مختلف، فلفل مناطق گوناگون را میخرند و بنا به تقاضا یا به کارخانه میفرستند یا در کارگاههای سنتی بیزه خشک، آسیاب و بستهبندی میکنند. برای مثال در فصل بهار کسانی که دستاندرکار خرید فلفل هستند، به جنوب کشور و بندرعباس میروند و فلفلهایی که کشت و کار شده را از کشاورزان آن منطقه میخرند. اگر فلفلها را به بیزه بفرستند بعد از خشک شدن، در فلفلکوبیها آسیاب میشوند و بعد هم در کیسههای ۲۰ تا ۳۰کیلویی به بازار فرستاده میشوند. اما الان فصل فلفلهای کرج، اسلامشهر و ورامین است و بیزهایها بعد از آن به سراغ فلفلهای منطقه خودمان یعنی جوین، جغتای و داورزن میروند و بعد هم فلفل شاهرود. این فلفلها را در فصول مختلف سال میخرند و خشک میکنند. البته نوع فلفلها متفاوت است.»
تبدیل فلفل به پودر، سوزناک است
از هاشمی اصل میپرسم چطور شد که مردم بیزه به کاشت و تجارت فلفل، علاقهمند شدند که میگوید :«اولین بار شاید حدود ۳۰، ۳۵سال قبل کسبوکار مردم، کاشت و برداشت و آسیاب فلفل شد اما این که چه کسی باعث شد این کار در بیزه به تجارت تبدیل شود، نمیدانیم.» همچنین او در ادامه مراحل آسیاب شدن فلفل و تفاوت محصول بیزه با دیگر شهرها را اینطور توضیح میدهد: «کارگاههای فلفلکوبی در بیزه هم سنگی است و هم چکشی. آسیاب چکشی فلفل قلم را با یک یا دو بار کوبیدن، نیمکوب میکند بعد همان فلفل را میگذارند در آسیابهای سنگی که قدیم با آن گندم را آسیاب میکردند تا فلفلها به حالت پودری که قابل مصرف است دربیایند. مرحله بعدی بستهبندی است که گاهی به صورت عمده صورت میگیرد و بعضیها هم خودشان کارگاه بستهبندی در ابعاد کوچکتر دارند. قبلا که قنات ها، آب کشاورزی بهدردبخوری داشت همه در بیزه مزرعه فلفل داشتند اما الان نه. البته باز هم بیشتر مردم، کسبوکارشان فلفل است. خشککردن فلفل زیاد دردسر ندارد چون آن را رو به آفتاب پهن میکنند و خشک میشود. اما وقتی فلفلهای خشکشده را انبار و بعد آسیاب میکنند، خیلی سخت است. پودر فلفل، چشم را میسوزاند، آدم را به سرفه میاندازد و آماده کردن آن به صورت پودر، چالشهای زیادی دارد. به نظر من واقعا جزو مشاغل سخت است.»
بیزهایها به غیر از فلفل، مرزه و زیره هم میکاشتند
«فلفل بیزه قرمز، درشت و تند است اما فلفلی که از بندرعباس میآید فلفل پاپریکا و شیرین است. البته این منطقه یک نوع فلفل تند هم دارد. فلفل اسلامشهر، ورامین و کرج هم دلمه است.» هاشمی اصل با این توضیح درباره کشت فلفل در بیزه میگوید: «در بیزه، کار کاشت در زمینهایی که زیر کشت فلفل هستند، از اسفند تا فروردین هر سال شروع میشود. بعد از آبیاری فلفلها در مرداد و شهریورماه وقتی بوتههای فلفل، بزرگ میشوند نوبت وجین کردن و جمعآوری آنهاست. بوتهها هر ۱۰، ۱۵روز یک بار شکوفه میدهد، فلفل سبز میشود و بعد از مدتی هم به فلفل قرمز تغییر رنگ میدهد. این روند تا قبل از فصل سرما ادامه دارد و بسته به شرایط آبوهوا فلفل سبزهایی را که قرمز میشوند، دورهای جمع و در بیابان خشک میکنند. بعد هم برای پودر کردن به فلفلکوبی میبرند. البته فلفل محصول و تجارت عمده بیزه است. قبلا این جا گندم و مرزه هم زیاد میکاشتند. اما الان به خاطر کمبود آب یک سری از اهالی روستا از هندوستان، زردچوبه نسابیده، زیره و ادویهجات دیگر را وارد کرده، در آسیابهای سنگی پودر و بستهبندی میکنند. اسپند هم یکی دیگر از محصولاتی است که در بیزه بستهبندی و روانه بازار میشود.»
میخواهیم فلفلکوبیها را از روستا خارج کنیم
رئیس شورای روستای بیزه با اشاره به این که قصد دارند کارگاههای فلفلکوبی را به خارج از روستا منتقل کنند، توضیحاتی درباره این طرح و دلایل آن ارائه میدهد: «ما برای این که کارگاههای فلفلکوبی را از حالت سنتی دربیاوریم، داریم روی تعریف ناحیه صنعتی کار میکنیم. آب و برق آن هم درست شده و الان ۵سال است پیگیر یک زمین هستیم تا دولت آن را با قیمت مناسب واگذار کند و کارگاهها را به خارج از روستا انتقال بدهیم. اینطور فرایند کاشت و برداشت و فراوری فلفل از مرحله جمعآوری تا آسیاب شدن، صفر تا صد به صورت صنعتی انجام و به روز میشود. الان کارگاهها طوری است که طبقه بالا حالت مسکونی دارد و طبقه پایین آسیاب و کارگاه است و بیشتر شبیه مشاغل خانگی است. حتی جزو این مشاغل هم به حساب نمیآید. این فلفلکوبیها نزدیک مناطق مسکونی هستند و چالشهایی را ایجاد میکنند به همین دلیل قصدمان این است کارگاهها را از روستا جدا کنیم. اگر دولت حمایت کند این سنت و تجارت در روستا پایدار باقی میماند و میتوانیم واقعا به قطب فلفل تبدیل شویم. اما اگر مسائلی مانند مالیات بر ارزش افزوده به همین منوالی که دارد انجام میشود، باشد فاتحه این تجارت خوانده است. سال گذشته مالیاتهای عجیبی برای بعضی جوانها که در تجارت فلفل بودند، بریدند و آن ها هم این کار را رها کردند و از روستا رفتند. اگر اراده دولت روی ماندن و زندگی در روستاست، باید از این کارگاهها حمایت کند.»
یک بار در بیزه از آسمان، گندم باریده است!
مردم بیزه چندسالی است به خاطر تجارت تند و تیزشان، جشنواره فلفل هم راهاندازی کردهاند و در این جشنواره از کشت فلفل و محصولاتشان میگویند. از هاشمی اصل درباره تاثیر کاشت و فراوری فلفل قرمز در سبک زندگی مردم بیزه میپرسم و او یک ماجرای بامزه را تعریف میکند: «از قدیم در بیزه فلفل قرمز میکاشتند و به همین خاطرغذاهای این روستا خیلی تند است. الان فصل درست کردن سس فلفل قرمز تند است. مردم با همین فلفلهایی که از بوته جدا میکنند، سس درست میکنند و آن را با اشکنه، آبگوشت و حتی ماکارونی میخورند. فلفل و سس آن چاشنی بیشتر غذاهای مردم بیزه است.» او در ادامه جاذبههای بیزه را این طور معرفی میکند: «بیزه مزرعههای فلفل و کارگاههای فلفلکوبی دارد که میتواند برای گشتوگذار جالب باشد. ما در روستا یک درخت سرو کهن سال (به گویش محلی گِلی) داریم که در شمال روستا قد کشیده و در میراث طبیعی کشور ثبت شده است. قدمت بیزه خیلی زیاد است و بیشتر اهالی روستا سید هستند. اصلا به بیزه دارالسادات بیزه میگفتهاند. یک روایت عجیب درباره روستا وجود دارد که در زمان عالم ربانی سید محمدحسن بیزهای سبزواری (قرن هفتم هجری) اتفاق افتاده است. مقبره او در روستای بیزه است. میگویند در دوره سید محمد حسن، مردم آنقدر درستکار بودند که یک بار به جای باران از آسمان، گندم باریده است. حتی بعضی اهالی تا چند وقت نمونههایی از گندم داشتند و آن را متبرک میدانستند.»
نویسنده: اکرم انتصاری | روزنامهنگار