خودم را در آینـــه نگاه کردم
چشم هایم کاملا خالی بودند!.
عکاس خونه
بروزرسانی
عکاس خونه/ ارسالی از _shina_
ب روبرو نگاه کردم و چشمای خستهی دختری را دیدم ک بیش از توانش جنگیده بود!دلم خواست در آغوشش بگیرم و مراقبش باشم.دلم خواست دست رو شونه اش بزارم وسط چشاش زل بزنم و بگم:دمت گرم ک همیشه دویدی ک درجا نزنی و لبه تمام پرتگاه ها ایستادی و تلاش کردی پرواز کنی،هرچند نتونستی و دلگرم بودی ب اینکه ب هیچ نقطه امنی هم ک نرسی،دستکم هرکجا صحبت از ط شد خواهند گف:دمش گرم!جنگجوی خوبی بود! دلم خواست دخترک بهت زده و غمگین پناه گرفته در وجودش را بیرون بکشم،ببوسم ودر آغوش بگیرم و بگم:تمام شد!بعد ازین"خودم"مراقبتم🫂 "مخاطبان گرامی آخرین خبر؛ برای ارسال تصاویر؛ لطفا در صفحه عکاسخونه؛ آیکون دوربین در بالای صفحه را انتخاب نموده و تصویر خود را ارسال فرمایید."