عکاس خونه/ ارسالی از TaNINAnDaZ
به ساغر نقل کرد از خم، شراب آهسته آهسته😌😛🖕
برآمد از پس کوه آفتاب آهسته آهسته😌😛🖕
فریب روی آتشناک او خوردم، ندانستم
که خواهد خورد خونم چون کباب آهسته آهسته😌😛🖕
ز بس در پردهی افسانه با او حال خود گفتم
گران گشتم به چشمش همچو خواب آهسته آهسته😌😛🖕
سرایی را که صاحب نیست، ویرانی است معمارش
دل بیعشق، میگردد خراب آهسته آهسته😌😛🖕
به این خرسندم از نسیان روزافزون پیریها
که از دل میبرد یاد شباب آهسته آهسته😌😌🖕
دلی نگذاشت در من وعدههای پوچ او صائب
شکست! این کشتی از موج سراب آهسته آهسته😌😛🖕 "مخاطبان گرامی آخرین خبر؛ برای ارسال تصاویر؛ لطفا در صفحه عکاسخونه؛ آیکون دوربین در بالای صفحه را انتخاب نموده و تصویر خود را ارسال فرمایید."