عکاس خونه/ ارسالی از Meyghani
بابام خیلی دوستم داشت، ته تغاریش بودم.
همش بهم میگفت " اُقلوم جان" یعنی پسرم، تا روزی که سیگارو تو دستم دید.
میدونستم سیگار خط قرمزشه.
هیچی نگفت و رفت.
از عصبانیت و خجالت، سیگارو رو دستم خاموش کردم.
منو بخشید.
بعدِ اون هم باز بهم میگفت "اقلوم جان" ولی دیگه هیچوقت اون لحن قبلی رو نداشت.
یه وقتی یه اشتباهی که فکر میکنی کوچیکه، باعث میشه هیچی مثل قبل نشه،
تاوانش سنگینتر از تصورته. "مخاطبان گرامی آخرین خبر؛ برای ارسال تصاویر؛ لطفا در صفحه عکاسخونه؛ آیکون دوربین در بالای صفحه را انتخاب نموده و تصویر خود را ارسال فرمایید."