عکاس خونه/ ارسالی از Behrouz1218
**بِسم ࢪَب چِشآش 👁🫀
جانِ من بسته به جانت، تو دلت با دگری
شادمان؛ خنده زنان می روی و می گذری
مات و مبهوت، به جا مانده و می اندیشم
این تویی ؟ تو ؟ که زِ حالِ دلِ من بی خبری
سهمِ تو یارِ نو و عشق و تمنای جدید
بختِ من لیک جدایی ست، غم و در به دری
آنچه می شد بکنم تا که به دستت آرم
کردم ! افسوس ندیدم اثری و ثمری
عهد بستیم که هر دو سرِ پیمان باشیم
مانده ام من ولی افسوس که با خون جگری
کاش می شد که دل از تو بکَنَم بگریزم
ازنگاهت چو چنین سرد به من می نگری
روزگاری من و تو لیلی و مجنون بودیم
حیف ! "مخاطبان گرامی آخرین خبر؛ برای ارسال تصاویر؛ لطفا در صفحه عکاسخونه؛ آیکون دوربین در بالای صفحه را انتخاب نموده و تصویر خود را ارسال فرمایید."