عکاس خونه/ ارسالی از Behrouz1218
دلتنگی ات امشب مرا سمت خیابان می کشد
بی چتر و بی شال و کلاهم، زیر باران می کشد
مثل غریبی گوشه ای از شهر سرگردان شدم
بویت مرا تا انتهای درد و حرمان می کشد
همراه من دیوانه ای ، در من صدایم می زند
هر جا نگاهم می رود او نیز پنهان می کشد
دیوانهِ همراه من با من رفیقست و شریک
زیر بغل می گیردَم ، جورم فراوان می کشد
باری شدم سنگین به روی دوشِ این دیوانه جان
من گریه و او خنده روی دردِ هجران می کشد
دیوانه ی در من به تو ! وابسته تر از من شده
گاهی مرا سمت تو و گاهی به دامان می کشد
باید ببینی از نبودت "مخاطبان گرامی آخرین خبر؛ برای ارسال تصاویر؛ لطفا در صفحه عکاسخونه؛ آیکون دوربین در بالای صفحه را انتخاب نموده و تصویر خود را ارسال فرمایید."