نماد آخرین خبر

داستان چلّه های زمستان

منبع
عکاس خونه
بروزرسانی
داستان چلّه های زمستان
عکاس خونه/ ارسالی از rrrrrrraaaaa آورده‌اند در روزهای پایانی چله بزرگ، برادر کوچک‌تر که مغرور است، نزد برادر بزرگ‌تر می‌آید و می‌گوید: در این مدت چه کرده‌ای؟ چله بزرگ می‌گوید: «دستان زنان را در داخل کوزه‌های آب منجمد کردم». برادر کوچک‌تر می‌گوید: «تو که کاری نکرده‌ای. ببین من چه می‌کنم؛ کاری می‌کنم که نوزادان در گهواره‌هایشان و پیرزن‌ها زیر لحاف یخ بزنند، آب در رودخانه‌ها و جوی‌ها یخ بزند». برادر بزرگ‌تر ، به طعنه به او می‌گوید: «این‌قدر به خودت نناز که بهار همسایه‌ات و عمرت کوتاه است و به دنبالت بهار می‌آید».
"مخاطبان گرامی آخرین خبر؛ برای ارسال تصاویر؛ لطفا در صفحه عکاسخونه؛ آیکون دوربین در بالای صفحه را انتخاب نموده و تصویر خود را ارسال فرمایید."