یک روز می بارم کنارت رنج هایم رامن ابرهای بی شماری در گلو...
عکاس خونه
بروزرسانی
عکاس خونه/ ارسالی از Ti______AmO
من ابرهای بی شماری در گلو دارم▪
مغرورم آنقدری که بغضم را نمی بارم▪
گفتند دلگیری چرا، گفتم نمی دانم▪
آه ای نمی دانم ترینم! دوستت دارم▪
ناگفته ها در سینه روی هم تلنبارند▪
حرفش که می افتد به یک لبخند ناچارم▪
از هر چه می ترسیدم آخر بر سرم آمد▪
از عشق می ترسم تو را شاید به دست آرم▪
هر شب خدایم را به چشمان تو می بازم▪
باید خدایم را به چشمان تو بسپارم▪
چشم تو را وقتی که دیدم زیر لب گفتم▪
روزی به این دیوانه خانه می کشد کارم▪
تا چشم هایت اشتباه خوب من باشند▪
من دست از این اشتباهم برنمی دارم▪
"مخاطبان گرامی آخرین خبر؛ برای ارسال تصاویر؛ لطفا در صفحه عکاسخونه؛ آیکون دوربین در بالای صفحه را انتخاب نموده و تصویر خود را ارسال فرمایید."