عکاس خونه/ ارسالی از Mehran__D
عطار در دکان خود مشغول به معامله بود درویشی از آنجا گذر کرد. با گفتن «چیزی برای خدا بدهید» از عطار کمک خواست اما عطار درویش را نادیده گرفت.
دل درویش از این رویداد چرکین شد و به عطار گفت: تو که تا این حد به دنیا وابستهای، چگونه میخواهی روزی جان بدهی؟ عطار گفت: همانگونه که تو از دنیا میروی. درویش گفت: تو مانند من می توانی بمیری؟ عطار گفت: بله. درویش کاسه چوبی خود را زیر سر نهاد و با گفتن کلمه الله از دنیا رفت
این رویداد باعث شد که عطار دگرگون شده و کار خود را رها کند و راه حق در پیش گرفت. "مخاطبان گرامی آخرین خبر؛ برای ارسال تصاویر؛ لطفا در صفحه عکاسخونه؛ آیکون دوربین در بالای صفحه را انتخاب نموده و تصویر خود را ارسال فرمایید."