عکاس خونه/ ارسالی از OMIDARAB
ازعطش تب داشت اماتاب نالیدن نداشت بی رمق بود ابرچشمش
نای باریدن نداشت بچه که بی شیرشد ازحال کم کم میرودشیرخوار تشنه حتی حال خوابیدن نداشت ازشتاب تیر فوراً سمت بابا چرخ خورد ساقهی نیلوفری که نای چرخیدن نداشت تیر اصلاً باچه رویی سوی حلقومش دوید؟بادهم روی گلش را اذن بوسیدن نداشت آه از آن بابا که طفلش روی دست ازدست رفت گریه اش الحق الانصاف خندیدن نداشت.استخوان گردن شش ماهه نرم است و لطیف باسه شعبه دیگر این حلقوم پاشیدن نداشت یک زنِ نوزاد مُرده تا ابد افسرده است پیش مادر ذبح طفلش جشن و رقصیدن نداشت "مخاطبان گرامی آخرین خبر؛ برای ارسال تصاویر؛ لطفا در صفحه عکاسخونه؛ آیکون دوربین در بالای صفحه را انتخاب نموده و تصویر خود را ارسال فرمایید."