نماد آخرین خبر
  1. جذاب ترین ها
دخترونه زنونه

دخترم شوهرش را بیشتر از من دوست دارد

منبع
خراسان
بروزرسانی
دخترم شوهرش را بیشتر از من دوست دارد

خراسان/45 ساله ام و یک فرزند دختر و یک پسر 12 ساله دارم. دخترم حدود 10 ماه است عقد کرده است. من و همسرم با ازدواجش از ته دل موافق نبودیم اما به خاطر دخترم رضایت دادیم و عقد انجام شد. دخترم وابستگی به ما ندارد و متاسفانه گاهی فکر می کنم دلبستگی هم در کار نیست. به نظرتان ممکن است دخترم واقعا شوهرش را از ما بیشتر دوست داشته باشد؟ کمکم کنید تا از فکر دخترم رها شوم چون او واقعا خوش و خوشحال است و این منم که دارم از درون داغان می شوم.

پاسخ مشاوره

با عرض سلام و ادب خدمت تمام مادران سرزمین مان و مخاطبان عزیز. در پاسخ به سوال پیش آمده برای شما مادر گرامی، باید به چند نکته اشاره کنم تا با دانستن آن ها درباره مسئله پیش آمده، دقیق تر فکر کنید و برای حل آن قدم هایی بردارید.

تفاوت دلبستگی و وابستگی را بدانید

نکته اول این که ما در علم روان شناسی دو کلمه به معنای دلبستگی و وابستگی داریم که هرکدام برای خود تعریف مشخصی دارند. وابستگی به این معناست که من طرف مقابلم را دوست دارم و او هم مرا دوست دارد و این تنها زمانی مصداق پیدا می کند که هر دوی ما در کنار همدیگر باشیم ولی معنای دلبستگی یعنی این که من می دانم طرف مقابلم من را دوست دارد و به یاد من است حتی اگر هم اکنون در کنارم نباشد چراکه می دانم بین ما یک دلبستگی شکل گرفته که همیشه به یاد هم هستیم. با توجه به تعریف فوق، شما دچار وابستگی شده اید و فکر می کنید تنها زمانی که دخترتان درکنار شما و با شما شاد باشد، احساس خوبی دارید و با این طرز تفکر اشتباه، فکر می کنید او اصلا شما را دوست ندارد و هیچ گونه دلبستگی به خانواده اش ندارد.

در دام تله های فکری نیفتید

نکته دوم این که افکار ما، شکل دهنده احساسات ما هستند. ممکن است بعضی افکار نادرست باشند و شما را دچار مشکل کنند یا مانع از آن شوند که مشکلات خود را حل کنید. اگر این افکار تبدیل به عادت های فکری شوند، آن وقت ممکن است مشکلات بزرگی را برای شما ایجاد کنند. به این عادت های فکری، خطاهای شناختی یا تله های فکری می گویند چون واقعا شما را به تله می اندازند و باعث می شوند هیچ کاری برای بهبود اوضاع و شرایط خود انجام ندهید.

از شایع ترین آن ها:

قربانی بودن، سرزنش کردن، درماندگی، فاجعه سازی، من نمی توانم تحمل کنم و ... است. در صحبت های شما این جمله که ما از ته دل راضی به این ازدواج نبودیم، یکی از انواع همین تله های فکری است که در پی همین جمله در دام تله های فکری از جمله: فاجعه سازی، سرزنش و ... افتادید. همین موضوع باعث شده تا هم اکنون به علت درماندگی خود و اطلاع نداشتن از این که دخترتان می تواند زندگی خوبی هم داشته باشد و از طرفی به خاطر وابستگی تان که فکر می کنید از شما دور شده و دوست تان ندارد یا به فکر شما نیست، به این تله های فکری دامن بزنید و هر روز بیشتر از قبل با تکرار مکررات آشفته تر شوید.

نکاتی درباره آشفتگی تان

نکته آخر این که هر فردی در دوره های سنی متفاوت از لحاظ رشد روانی-اجتماعی به یک رشته تعارضاتی می رسد که به صورت بحران آن دوره تعریف می شود و اگر فرد نتواند آن بحران را با موفقیت پشت سر بگذارد، دچار یک نوع سرخوردگی می شود و توانمندی حل مشکلات پیش آمده را ندارد و کمتر احتمال دارد بتواند با مشکلات بعدی سازگار شود.

سن 45 سالگی که شما در آن قرار دارید، از دیدگاه روان شناسی در دوران رشدی، تولید در برابر رکود است به این معنی که نگرانی اصلی والد، یاری کردن نسل جوانش برای ایجاد یک زندگی مفید و موفقیت وی است. با توجه به مسائل بالا، شاید شما در بحران این مرحله چون نتوانستید این موفقیت را برای وی ایجاد کنید، دچار تعارض و سرگشتگی شده اید و باید بر این احساس غلبه کنید. با این حال و اگر باز هم نتوانستید با توجه به راه حل های بالا بر آشفتگی خود غلبه کنید، به یک روان شناس مراجعه و با وی صحبت کنید.

نویسنده : مهسا جعفری نسب | روان شناس بالینی 

به پیج اینستاگرامی «آخرین خبر» بپیوندید
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره