۴ مقصر دورشدن از مسیر موفقیت
خراسان/ در تحقیقات روانشناسی به رفتارهای شاخصی اشاره شده است که میتوانند آدمهای موفق و ناموفق را از هم جدا کنند. به گزارش راهنماتو، در این بین، ۶رفتار وجود دارد که اتلافدهنده وقت است و آدمهای موفق هرگز این رفتارها را نشان نمیدهند. بیایید اگر دچارشان هستیم، کنارشان بگذاریم.
۱ پیمایش بیفکر رسانههای اجتماعی| روز سختی داشتهاید و بالاخره دو دقیقه وقت پیدا کردهاید که با خودتان خلوت کنید. گوشی را برمیدارید و شروع میکنید به پیمایش کردن رسانههای اجتماعی و ناگهان متوجه میشوید یک ساعت گذشته است. برایتان آشناست؟ در جهان امروز که به شدت دیجیتالی است، افتادن در تله پیمایشهای بیفکر رسانههای اجتماعی آسان است. اما نکته این جاست که بسیاری از مطالعات نشان میدهند که این رفتار به ظاهر بیخطر، به آرامی رفاه و بهزیستی شما را تحت تأثیر قرار میدهد.
۲ جنون چندکارگی| همه ما گاهی دچار چندکارگی شدهایم و احساس کردهایم ابرانسان هستیم اما نیستیم. دههها تحقیق در زمینه روانشناسی و علوم اعصاب نشان میدهند که چندکارگی افسانه است. وقتی داریم چندکارگی میکنیم، درحقیقت داریم خیلی سریع از یک وظیفه به وظیفه دیگر تغییر وضعیت میدهیم. این تغییر وضعیتها هزینههای شناختی دارد. ذهنمان نیاز به زمان دارد تا بتواند با هر تغییر وظیفه خودش را وفق بدهد که همین موضوع بهرهوری را کاهش و خطاها را افزایش میدهد. مطالعات برآورد میکنند که چندکارگی سنگین میتواند بهرهوری را تا ۴۰درصد کاهش دهد.
۳ تله اهمالکاری| اهمالکاری دزد زمان و بهرهوری است. افرادی که ذهنیت موفق دارند آموختهاند که بتوانند تلههای بهرهوری را مدیریت کنند. آنها میدانند که استرس بلندمدت و کاهش نتایج سریع بر باور کوتاه مدت ما در به تعویق انداختن وظایف اثر میگذارد. افراد موفق وظایف مهم را مستقیم انجام میدهند. ممکن است که کارهای بزرگ را به قطعات کوچک تقسیم کنند اما حتماً در اسرع وقت انجامشان میدهند.
۴تناقض کمالطلبی| تشنگی برای عالی بودن یک چیز است و گیر افتادن در تله کمالطلبی چیز دیگری است. آدمهای موفق تفاوت مهم این دو وضعیت را میدانند. شاید در نگاه اول، کمالطلبی یک ویژگی مثبت تلقی شود. هرچه باشد، آدم اگر درستترین و کاملترین چیزها را بخواهد که بد نیست! اما تحقیقات سویههای تاریک این ذهنیت را نشان میدهند. کمالطلبی اغلب با اهمالکاری، فرسودگی شغلی و حتی افسردگی مرتبط است. ترس از شکست در رسیدن به استانداردهای غیرواقعبینانه در میان کمالگرایان می تواند فلجکننده باشد. فردی که ذهنیت رشد و موفقیت دارد، میداند که «به قدر کافی خوب بودن» کفایت میکند. او انجام وظیفه و پیشرفت تدریجی را به کمال ترجیح میدهد. میداند که انجام شدن اغلب بهتر از کمال است. این فکر اجازه میدهد که فرد، با وجود همه عدم قطعیتها و موانع و شکستها، رو به جلو حرکت کند.