مشاغل کاذب نوجوانان روی اعصاب «گواردیولا»
خراسان/ سرمربی منچسترسیتی بعد از مشاهده پسربچههایی که قصد داشتند با گرفتن امضا از او، اجناس و لباسهایشان را باقیمت گران تری بفروشند، عصبانی شد و گفت به جای این کار، درس بخون لعنتی؛ با علاقه نوجوانان به پول درآوردن چه کنیم؟
یکی از اتفاقهایی که ما به خصوص در این ۱۰ ساله اخیر بیشتر شاهد آن هستیم، علاقه نوجوانان برای ورود به بازار کار است. تقریبا تا قبل از آن، بیشتر شاهد این بود که نوجوانها صبر میکردند که دوره دانشآموزیشان تمام میشد حتی چه بسا دوره دانشجوییشان هم به پایان برسد و بعد سعی میکردند وارد بازار کار بشوند. اما تغییراتی که در این نسل اتفاق افتاده، ما الان داریم میبینیم که در سن پایینتر این ورود به بازار کار در گل فروشیها، کافهها، کتاب فروشیها، کارهای فنی و ... دارد، اتفاق می افتد. بهتازگی، ویدئویی از «پپ گواردیولا» در همین باره پربازدید شده است. سرمربی منچسترسیتی بعد از مشاهده پسر بچههایی که قصد داشتند با گرفتن امضا از او اجناس و لباسهایشان را باقیمت گرانتری بفروشند، عصبانی شد و خطاب به یکی از آنها گفت: «آیا میخواهید زندگیتان را با این کار بچرخانید؟ رویاهای تو چیه؟ بگو چه چیزی رو توی رویاهات میبینی، دوست من؟ درس بخون، لعنتی، درس بخون».هر چند رفتار این نوجوانان به معنای متداولش کار محسوب نمی شود و نوعی در آمدزایی از کاری کاذب است اما در ادامه چند نکته درباره این دیدگاه «پپ» مطرح خواهیم کرد.
سیاهوسفیدهای ورود به بازار کار در نوجوانی
این اتفاق یعنی ورود به بازار کار در نوجوانی از یک طرف خیلی خوب است، یعنی تجربههایی که بچهها در این سن پیدا میکنند، ارتباط با آدمهای مختلف، مدیریت مالی، بالا رفتن احساس مسئولیت و ... خیلی خوب است. اما از آن طرف، ممکن است به این نتیجه برسند تا همینجا که ما درس خواندیم، کافی است. همچنین تصور کنند از این مرحله به بعد زندگی، صرفا با ورود به دنیای کار به موفقیتی که مد نظرشان هست، دست پیدا میکنند و دیگر اصلا نیاز هم نیست که درس را ادامه بدهند و اینجاست که خانوادهها دچار چالش میشوند.
پول درآوردن از راههایی که مهارتمحور نیست
یک سری از شغلها هم هست که این وسط به وجود آمد، مثلا آنلاینشاپ داشتن یا یوتیوبر شدن. نوجوان عصر جدید دید که مثلاً در چنلهای یوتیوب اگر بتواند تعداد زیادی دنبالکننده جذب کند، از آن طریق میتواند به درآمدهای ارزی و دلاری برسد. این ایده برایش خیلی جذاب بود، یعنی شهرت و پول را همزمان به دست میآورد. بنابراین رغبت پیدا کرد به این داستان و ترجیح میدهد به جای اینکه درس بخواند و به مدرسه برود، یوتیوبر شود. یا مثلا همین امضا گرفتن از «پپ» برای این که بتواند لباس را با قیمت بیشتری بفروشد. واضح است که چنین کارهایی، ابدا شغل محسوب نمیشود.
ریشهیابی بیعلاقهشدن به مدرسه
حالا اگر چنین اتفاقی بیفتد، اول از همه باید ریشهیابی کرد که بچه چرا نمیخواهد به مدرسه برود. خیلی وقتها بچههایی که مشکلاتی مانند بیش فعالی و عدم تمرکز دارند، اختلالشان تشخیص داده نشده و اینها به نیمه رها کردن کارها عادت میکنند. همین اتفاق باعث شکست تحصیلیشان شده و از درس خواندن فاصله میگیرند. اینها نمیتوانند درس و مدرسه را ادامه بدهند چون هیچ دستاوردی در مدرسه برای خودشان متصور نیستند. گاهی وقتها پای مشکلات مالی در میان است، گاهی وقتها قلدریهایی هست که در مدرسه انجام میشود و بچهها را دل زده میکند. بعضی اوقات هم مشکل معلم یا محیط مدرسه یا کادر آموزشی است که برای کودک جذابیت ندارد. بنابراین اول از همه باید این بیعلاقگی را ریشهیابی کنیم.
به جای گارد گرفتن، برنامه نوجوان را بشنویم
اما زمانی که نوجوانی به والدینش میگوید که دیگر علاقهای به مدرسه نداشته و میخواهد وارد بازار کار شود، به جای این که سریع گارد بگیرند، عصبانی بشوند، مثل «پپ گواردیولا» بگویند که «درس بخون، لعنتی، درس بخون» و ... باید ببیند که حرف حساب بچه چیست و اگر نمیخواهد درس بخواند، چه طرح و برنامهای دیگری دارد. آیا میخواهد یک مهارتی را یاد بگیرد و با کمک آن مهارت پول در بیاورد یا هدف مشخصی ندارد. اگر میبینید که فرزندتان، برنامهای در نظر گرفته، میتوان امیدوار بود که حداقل یک نقشه راهی برای خودش در زندگی دارد. اما معمولا ما در محیطهای کلینیکی میبینیم که بچهها، ایدههای خیلی غیرمنطقی در سرشان هست و اصلا نمیدانند که به فرض مثلا یوتیوبر شدن یا ورود به بازار خرید و فروش ارزهای دیجیتال، چه سرانجامی خواهند داشت چون چنین چیزهایی یک مقطعی روی بورس است و آیندهاش مشخص نیست. به طور مثال، ممکن است در چند سال آینده این کارها از اعتبار ساقط شود و بچههایی که سالهای طلایی عمرشان را از دست دادهاند، زیان بزرگی خواهند دید که به راحتی قابل جبران نیست.
با کار پارهوقت اما مهارتمحور موافقت کنید
با این حال، ترجیح این است که وقتی بچهای چنین موضوعی را مطرح میکند و خیلی اشتیاق دارد، والدین تا حد امکان با انجام کارهای پارهوقت موافقت کنند. مثلا به او بگویند موافقند که کار را به صورت پاره وقت ادامه بدهد ولی تحت هر شرایطی درسش را هم باید بخواند. در این شرایط ما انتظار نداریم درسی که بچه میخواند حتما با تمرکز کامل باشد و نمرات بالایی بگیرد اما حتیالامکان بچه را باید در محیط آموزشی نگه داریم. در این حالت، بالاخره یک مدرک تحصیلی خواهد گرفت و در کنارش یک سری مهارت آموزیها را کسب خواهد کرد و آن اعتماد به نفسی که مد نظرش هست را به دست خواهد آورد. اما باز هم نباید با فعالیت نوجوانان در شغلهای کاذب که در نهایت به یادگیری مهارتی منجر نمیشود، موافقت کرد.
نویسنده: دکتر ساحل گرامی | روانشناس