از خنگی تا موفقیت بهشیوه «پیمان قاسمخانی»

خراسان/ این فیلمنامهنویس سرشناس در اظهاراتی پربازدید از احساس بیاستعدادی و بهدرد نخوری که در جوانی همیشه همراهش بوده، میگوید اما چطور در ۲۷سالگی با یک تصمیم مسیر زندگیاش را تغییر میدهد؟
بسیاری از جوانان بعد از چندین سال که دنبال یک حرفه یا پرورش یکی از استعدادهایشان میروند، میگویند از ما گذشت و دیگر تلاشی برای موفقیت نمیکنند. به تازگی صحبتهای «پیمان قاسمخانی» نویسنده سریال های موفق و پربیننده شبهای برره، مرد هزار چهره، مسافران، ساختمان پزشکان و ...که گفته: «احساس بیاستعدادی و بهدرد نخور بودن در جوانی همیشه همراهم بود. در ۲۶ یا ۲۷ سالگی لیسانس آمار گرفتم و همه جا خنگ بودم. یک روز در سربازی، مجله فیلم را ورق زدم و دیدم که نوشته دوره فیلم نامهنویسی. البته من در زمان مدرسه شاگرد آخر کلاس انشا بودم و بدترین انشاها را مینوشتم. مستقیم با لباس سربازی رفتم برای ثبت نام در دوره». این صحبتها که نشان میدهد او با مدرک غیرمرتبط و باورهای منفی به توانمندیهایش باز هم در ۲۷ سالگی شروع کرده و احساس نکرده که به بن بست رسیده و دیگر نمیشود هیچ کاری کرد، یکی از راههای موفقیت محسوب میشود.
موفقیت فقط پول و شهرت نیست
همه افراد میخواهند موفق شوند اما موفقیت چیست؟ دقیقا تعریف موفقشدن کدام است؟ بسیاری از افراد تعریف دقیقی از موفقیت ندارند. به ما گفته شده که باید به یک جایی رسید! حال اینجا کجاست، هیچگاه تعریف نشده است. شاید موفقیت برای یک نفر تشکیل خانواده باشد، برای یکی کشف یک چیز تازه، برای بیشتر ما موفقیت به معنای پیشرفت نسبی شغلی است و امروز بیشتر تعریف موفقیت به پول و شهرت تقلیل پیدا کرده است. برای همین بسیاری از جوانان دنبال راههای درآمد سریع هستند و به تلاش و پرورش استعدادهای خود توجهی ندارند. آن دسته هم که به توسعه فردی توجه میکنند، معمولا میگویند که میخواهند خود واقعی و استعدادهای خود را کشف کنند! در حالی که خود، ساختنی است و چیزی نیست که جایی گم شده باشد و فرد به دنبال آن بگردد تا پیدایش کند! این خود در طول زندگی ساخته میشود و با تجارب زندگی تغییر و رشد میکند.
ترس از بد بودن نیمه کاره رها کردن کارها
تلاش برای ساختن یک خود بهتر و رشد یافتهتر یک وظیفه در تمام عمر است. با تلاش و امتحان کردن است که چیزهای جدید اتفاق میافتد. فکر کنیم که چقدر تجارب ما به نسبت جهان هستی کم و محدود است. چقدر فعالیت و حرفه هست که حتی اطلاعی از آن نداریم و هیچگاه امتحانش نکردهایم. برای همین استفاده از فرصتها برای کسب تجربه بیشتر، بسیار مهم است. احتمالا اگر تمام گزینههای شغلی و حرفهای خود را بنویسیم به ۱۰ عدد هم نرسد و فکر میکنیم که استعداد ما محدود به همین موارد است. اما تا به حال آشپزی، نویسندگی، فلسفه، نجاری و ... را امتحان کردهاید؟ چقدر حرفه هست که حتی یک بار هم آزمون نشده اند؟ چرا؟ چون فکر می کنیم نیمه کاره رها کردن کارها بد است! در حالی که میتوان کلاس های مختلف شرکت کرد و اگر مناسب ما و روحیات ما نبود، نیمه کاره رها کرد و چیزهای جدید دیگر را امتحان کرد. این آزمون و خطا هیچگاه تمام نمیشود و میتواند به یادگیری بهتر و بیشتر منجر شود.
برای برنامهریزی و یادگیری هیچگاه دیر نیست
تلاش برای یادگیری و ساختن خود جدید در این دوره که همه چیز بسیار سریع تغییر میکند، بسیار ضروری تر از قبل است. در نسل قبل فرد یک وظیفه شغلی را تا آخر عمر کاری خود انجام میداد و بازنشسته می شد اما امروز ماهیت مشاغل بسیار متغیر شده است. در قدیم مسیر زندگی انسان ها بسیار ساده بود، مدرسه، استخدام، ازدواج، بچهدار شدن، بازنشستگی، بزرگکردن نوهها. اما امروز مسیر زندگی افراد بسیار متفاوت است و هر چند سال با تغییر فناوری ، فرصتهای بسیار جدید ظهور می کنند که ممکن است در زمان نوجوانی بسیاری از ما از اساس وجود نداشته اند. برای همین هیچ گاه از ما نخواهد گذشت! و برای برنامهریزی و یادگیری هیچگاه دیر نیست چون بسیاری از مشاغل تازه به وجود می آیند و هیچ کسی در آنها متخصص نیست. این جمله که دیگر دیر شده، از ما گذشته، برای دوره قدیم است که با افزایش سن قوای جسمانی افراد کاهش پیدا میکرد و دیگر توان کشاورزی و انجام کارهای سنگین فیزیکی را نداشتند. اما امروز که حتی کشاورزی تبدیل به یک علم شده و کارهای فیزیکی به حداقل کاهش پیدا کرده، افزایش سن باعث درک بهتر و رشد فکری و ذهنی میشود، چون تجربه افراد بالاتر میرود، پس افزایش سن یک مزیت هم به ما اضافه میکند به شرط این که یادگیری را متوقف نکنیم و سعی کنیم همواره یک من بهتر و رشد یافته تر از خود بسازیم.
چرایی احساس خنگی توسط بعضی افراد
برخی از افراد فکر میکنند بیاستعداد هستند و هیچ توانی ندارند. علت این احساس شناخت کافی از خود نداشتن، محدود کردن خود به آنچه دم دست و در دید است، میباشد، یعنی فرد در آنچه که معمول و رایج است شاید استعدادی نداشته باشد، مثل درسهای معمول در مدرسه اما در هنر، فلسفه یا کارهای فنی که خیلی دیده نمیشوند، بتواند سرآمد باشد. افزایش بازه تجربهها برای پرورش استعدادها و خود بسیار مهم است. شما که خود را بیاستعداد میدانید تا به حال چند مهارت را امتحان کردهاید؟ چقدر فرصتهای جدید را پی گرفتهاید که به این نتیجه رسیدهاید؟ یک بار دیگر دوروبر خودتان را نگاه کنید، شاید یک آگهی کوچک سرنوشت شما را تغییر دهد؛ دقیقا مثل مسیری که پیمان قاسمخانی رفت.