پایتخت و روایت یک شکاف نسلی
تبیان/🔹 شب گذشته، در سریال «پایتخت» سکانسی از درگیری نقی و بهتاش پخش شد که به سرعت در شبکههای اجتماعی سروصدا کرد. در فضای مجازی، کاربران واکنشهای متفاوتی نشان دادند؛ از «چرا همیشه حتی اگه حق با کوچکتر باشه، باز هم اون باید مقصر شناخته بشه؟» تا اینکه «چرا بهتاش میخواست ناکامیهاش رو روی دوش یکی دیگه بندازه؟»
ولی ماجرا فقط یک دعوای ساده نیست. بلکه بازتابی از تنشهای عمیق اجتماعی و بین نسلی است که بسیاری از خانوادههای ایرانی تجربهاش کردهاند.
🔸بالاخره منطق یا احساس؟
🔹 در این سکانس، بهتاش با عصبانیت و هیجان از برخی اتفاقات گذشته گلایه میکند. این واکنش او، اگرچه برای برخی از مخاطبان قابل درک است و حتی ممکن است بازتابی از زخمهای قدیمی و تلنبار شده باشد، اما نباید نادیده گرفت که خشم کنترلنشده، گفتوگو را از مسیر سازنده خارج میکند. از سوی دیگر، واکنش نقی و اعضای خانواده هم چندان منطقی نیست؛ آنها بهجای شنیدن دقیق و همدلانه، وارد فضای احساسی و تدافعی میشوند. خاطرات کهنه زنده میشود، بغضها سرباز میکند و در نهایت، فضای گفتوگو بهجای رسیدن به فهم متقابل، به چالش کشیده میشود. در روانشناسی، این وضعیت را «واکنش هیجانی» مینامند؛ زمانی که بهجای مواجهه عاقلانه با انتقاد یا دردهای بیانشده، احساسات مدیریتنشده مسیر تعامل را به انحراف میکشانند.
🔸سکوت پدرانه
🔹 نقی، اگرچه به لحاظ داستانی دایی بهتاش است، اما در بسیاری از جنبهها نقش یک پدر یا بزرگتر را ایفا میکند. در شبکههای اجتماعی بخشی از واکنشها با همدلی نسبت به بهتاش همراه بود، اما نادیده گرفتن موقعیت نقی در این قصه، اجحاف در حق نسل اوست؛ نسلی که شاید بلد نبوده احساساتش را بیان کند، اما با تمام وجود بار زندگی را به دوش کشیده است.
در دیالوگی نقی رو به بهتاش میگوید: "ما وسعمون بیشتر از این نمیرسید. تهش همون کتونی سه خطی بوده که دادیم به شما..." از منظر جامعهشناختی، این رفتار ریشه در فرهنگی دارد که از مردان، بهویژه در نقشهای پدرانه، انتظار دارد همیشه قوی، بینیاز و فداکار باشند. نقی در این سکانس، با وجود خستگی و ناکامیهایش، همچنان خود را مسئول میداند و از زحماتش دفاع میکند، اما این دفاع بیشتر به شکل سکوت و پذیرش است تا بیان آشکار. رفتاری که میتوان آن را «سکوت پدرانه» دانست؛ سکوتی از شرم پدرانه برای به رو آوردن کارهایی که کرده، حس مسئولیت و فرهنگی که بیان احساسات را ضعف میداند.
🔸 بهتاش و زبان نسل معترض
🔹 از سوی دیگر، بهتاش نماد نسل جوان و معترض است. نسلی که بیپرده حرف میزنند و مثل بزرگترها سکوت نمیکنند؛ اما آیا یاد گرفتهاند که همیشه این اعتراض را به یک گفتوگو سازنده تبدیل کنند؟ نه همیشه. گاهی فقط خشمشان را خالی میکنند، بی آنکه فکر کنند فرد مقابل چقدر گوش شنوا دارد. یک جوان که سالها حرفش را نگه داشته، ممکن است بیمقدمه همهچیز را با تندی مطرح کند. آیا این روش رابطه را درست میکند یا فقط زخم را عمیقتر؟در واقع، این درگیری بین درست و نادرست نیست؛ بلکه سخن از شکافهای عمیقی است که میان نسلها وجود دارد و گفتوگویی که به دلیل عدم تفاهم، مدتهاست گم شده است.
🔸تعارض نقشها
🔹 از نظر روانشناسی، پدران مثل نقی اغلب درگیر «تعارض نقش» هستند؛ آنها میخواهند هم مرشد باشند و هم درک کنند، اما ابزار و تجربه لازم برای این درک را ندارند. از سوی دیگر، جوانانی مثل بهتاش درگیر «بحران هویت» هستند و میخواهند از سایه پدران یا مرشدان پدرانهشان خارج شوند، حتی اگر این خروج با تنش همراه باشد. این تقابل، از نظر روانشناختی، نمونهای از «تعارض بیننسلی» است و زمانی رخ میدهد که ارزشها و تجربیات دو نسل با هم ناسازگار شوند. بهتاش، با وجود احترام به نقی، احساس میکند که این احترام نباید به معنای پذیرش کامل محدودیتهای نسل قبلی باشد.
🔸 وقتی هیچکس کاملاً مقصر نیست
🔹 در این میان اصلا مقصری وجود ندارد؛ ماجرا یک خلأ عمیق است؛ خلأ آموزش عاطفی و زخمهایی که از نسلی به نسل دیگر منتقل شده. همانطور که یکی از کاربران نوشته بود: «دلم برای جفتشون سوخت، دو تا آدم بودن با دنیای متفاوت، اما با رنجهای خیلی شبیه.»
شاید این یکی از معدود دفعاتیست که یک سریال توانسته چنین جریان گستردهای را در شبکههای اجتماعی راه بیندازد؛ نه فقط درباره یک سکانس بلکه گفتوگویی که مشابه آن را در خانههای ایرانی دیدهایم.