از خلاقیت تا همدلی؛ بازی چگونه کودک را میسازد؟

ایرنا/کودک هنگام بازی، جهان را لمس میکند؛ نه با واژهها، بلکه با حرکت، تخیل و احساس. بازی، نخستین زبانی است که کودک با آن خود را میشناسد و دیگری را درک میکند. هر پریدن، هر ساختن، هر نقشآفرینی کوچک، آجر به آجر شخصیت کودک را میسازد. جایی میان هیجان خندهها و سکوت تمرکز، مغز کودک در حال خلق آیندهای است که از دل همین تجربههای ساده زاده میشود. بازی، جدیترین کار کودک است؛ حتی اگر بزرگترها آن را صرفاً وقتگذرانی ببینند.
ایرنابازار، انسان از لحظه تولد، بهشکلی شهودی در جست وجوی کشف محیط اطراف خود است و بازی، نخستین ابزار یادگیری در این مسیر بهشمار میآید. بازی تنها سرگرمی کودک نیست، بلکه فرآیندی پیچیده و چندوجهی است که رشد ذهنی، عاطفی و فیزیکی را تسریع میبخشد. به همین دلیل، نهادهای علمی و پزشکی بازی را «کار کودک» مینامند، چرا که بیشترین میزان یادگیری و رشد در سالهای نخست زندگی، از خلال آن حاصل میشود.
اهمیت نقش بازی در محیط خانواده، جایی که نخستین الگوهای رفتاری، ارتباطی و ارزشی کودک شکل میگیرد، دوچندان میشود. بازی به والدین این فرصت را میدهد که از طریق زبان کودکانه به دنیای درونی فرزند خود راه یابند و با ایجاد پیوندهای عاطفی مؤثر، بنیان امنیت روانی را در وجود او نهادینه کنند.
از منظر علوم شناختی، بازی فضایی را فراهم میکند که در آن مغز کودک فعالانه درگیر حل مسئله، تحلیل اطلاعات، آزمون فرضیهها و تنظیم هیجانات میشود. این فعالیتهای ذهنی در قالب تجربههای شیرین و هدفمند شکل میگیرند و موجب تقویت مسیرهای عصبی مرتبط با تصمیمگیری، کنترل تکانه و تفکر انتزاعی میشوند.
در حوزه روانشناسی رشد، بازی فرصت بیبدیلی برای ارتقا مهارتهای اجتماعی کودک بهشمار میآید. بازیهای تعاملی نظیر نقشآفرینی، همکاری و بازیهای نوبتی، بنیانهای اولیه همدلی، درک تفاوتها و مذاکره را در کودک بنا مینهند. این مهارتها به طور مستقیم با تواناییهای فرد در بزرگسالی برای تعامل اجتماعی مؤثر مرتبط هستند.
اما در دنیای امروز، کودکان با موانع متعددی برای تجربه بازی مواجهاند؛ از جمله زندگیهای آپارتمانی، فشارهای آموزشی زودهنگام، وابستگی به صفحهنمایشها و نبود زمان کافی از طرف والدین. این عوامل میتوانند بازی را به حاشیه رانده و پیامدهای نامطلوبی برای رشد کودک بههمراه داشته باشند.
در این مطلب، نقش بازی در رشد همهجانبه کودک در محیط خانواده بررسی خواهد شد. نخست به ابعاد مختلف تأثیر بازی، سپس به چالشهای عصر حاضر و در نهایت به راهکارهای اجرایی برای والدین پرداخته خواهد شد.
بازی بهعنوان محرک رشد عصبی و شناختی
پژوهش های حوزه عصبروانشناسی حاکی از آن است که بازی در دوره کودکی بهطور مستقیم بر ساختار مغز تأثیر میگذارد. بازیهایی که شامل تصمیمگیری، خلاقیت، حل مسئله و کاوش هستند، موجب افزایش فعالیت در قشر پیشپیشانی مغز میشوند؛ بخشی که با خودتنظیمی، توجه پایدار و عملکرد اجرایی مرتبط است.
همچنین بازیهای ساختگی مانند خانهسازی، داستانپردازی یا نقشآفرینی، رشد تفکر انتزاعی را تسهیل و به کودک کمک میکنند تا رویدادهای پیچیده را بازسازی و معناگذاری کند. در این فرایند، کودک نهتنها دنیای واقعی را میآزماید، بلکه الگوهای رفتار اجتماعی را نیز تمرین میکند.
بازی بهعنوان سازوکار تنظیم عاطفی
بازی به کودک کمک میکند تا احساسات خود را در قالبی ایمن و پذیرفتهشده بروز دهد. بازیهایی که هیجانات را بازنمایی میکنند یا بازیهای حسی باعث میشوند که کودک اضطراب، ترس، خشم یا شوق را تجربه و مدیریت کند، بدون آنکه دچار سرکوب یا انکار هیجانی شود.
کودکانی که فرصت کافی برای بازیهای آزادانه دارند، از سطح اضطراب پایینتری برخوردارند و بهطور مؤثرتری قادر به مواجهه با موقعیتهای تنشزا هستند. بازی بهنوعی ابزار دفاعی غیرمستقیم و تقویتکننده تابآوری روانی تبدیل میشود.
بازی، بستر تعامل اجتماعی و شکلگیری همدلی
مهارتهای ارتباطی پایه مانند نوبتگیری، گوشدادن، مذاکره و درک احساسات دیگران در بازیهای گروهی شکل میگیرد. کودک در تعامل با همسالان یا والدین در هنگام بازی، میآموزد که محدودیتها را بپذیرد، حقوق دیگران را رعایت کند و خود را جای دیگری بگذارد. فرآیندی که مقدمهای برای شکلگیری همدلی است.
در خانوادههایی که والدین بهطور منظم در بازی فرزندان شرکت میکنند، روابط گرمتری شکل میگیرد، رفتارهای پرخاشگرانه کاهش و مهارتهای اجتماعی ارتقا مییابد.
چالشهای معاصر در مسیر بازی کودکانه
زندگی دیجیتال و سبک زندگیهای پرمشغله فرصتهای بازی را محدود کرده است. کودکان امروز بهطور میانگین چندین برابر بیش از زمانی که در بازی آزاد صرف میکنند، در برابر صفحهنمایشها هستند. این الگو با کاهش تعاملات چهرهبهچهره به بروز مشکلاتی مانند تأخیر گفتاری، ضعف در خودتنظیمی و چاقی کودکان منجر شده است.
فشارهای والدین برای موفقیت تحصیلی زودهنگام، زمان بازی آزاد را به کلاسهای گوناگون تخصیص دادهاند. این در حالی است که نهادهایی مانند سازمان جهانی بهداشت هشدار دادهاند که حذف بازی، مغایر با سلامت روانی و جسمی کودکان است.
نقش خانواده در تسهیل بازی معنادار
خانواده نخستین محیطی است که کیفیت بازی کودک را شکل میدهد. خانوادههایی که بازی را اولویت قرار می دهند و با آگاهی در آن مشارکت میکنند، کودکان انعطافپذیرتر، خلاقتر و با هوش هیجانی بالاتری پرورش میدهند.
والدین میتوانند با اختصاص زمان روزانه به بازی (حداقل ۳۰ دقیقه)، انتخاب اسباببازیهای مناسب سن و جنسیت و درگیرشدن فعال در بازی کودک، این فرآیند را تقویت کنند. همچنین حمایت از بازی بدون ساختار و عدم مداخله مستقیم در جریان بازی، استقلال کودک را رشد میدهد.
سخن پایانی
بازی، نیرویی بنیادین در فرآیند پرورش کودک است؛ ابزاری برای یادگیری، تمرین زندگی و ابراز احساسات. این کنش ساده و غریزی در واقع بستری پیچیده برای شکلگیری مهارتهای شناختی، اجتماعی و عاطفی فراهم میآورد.
در عصری که کودکان از طرفی با کمبود زمان بازی و از طرف دیگر با بمباران دیجیتال مواجهاند، وظیفه والدین بیش از پیش سنگین است. حمایت از بازی، نه تجمل، بلکه ضرورتی تربیتی است؛ ضرورتی که آینده روانی و رفتاری کودک را شکل میدهد.
بنابراین، والدینی که بازی را جدی میگیرند، نهتنها فرزندی شاد و سالم، بلکه انسانی توانمند، با قدرت تصمیمگیری، خودآگاهی و تعامل اجتماعی بار میآورند. آیندهای سالم از بازیهای امروز شکل میگیرد.