ويکي نبشته/ صبح است ساقيا قدحي پرشراب کن دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
زان پيشتر که عالم فاني شود خراب ما را ز جام بادهٔ گلگون خراب کن
خورشيد مي ز مشرق ساغر طلوع کرد گر برگ عيش ميطلبي ترک خواب کن
روزي که چرخ از گِل ما کوزهها کند زنهار کاسهٔ سر ما پرشراب کن
ما مرد زهد و توبه و طامات نيستيم با ما به جام بادهٔ صافي خطاب کن
کار صواب، بادهپرستيست حافظا برخيز و عزم جزم به کار صواب کن