نماد آخرین خبر

از تهمینه تا سودابه؛ سیر پاکان تا ناپاکان در شاهنامه

منبع
باحجاب
بروزرسانی
 از تهمینه تا سودابه؛ سیر پاکان تا ناپاکان در شاهنامه
باحجاب/ با اوصافي که فردوسي از اين زنان دارد ، در هيچ کتابي اينقدر مقام زن بالا گرفته نشده و در هيچ کتابي زن اينقدر از جهات مختلف قابل احترام نيست. پيش از اين در قسمت قبل به ديدگاه فردوسي نسبت به جايگاه زن و اخلاقيات در شاهنامه پرداختيم حال مي خواهيم تعدادي از اين زنان را معرفي کنيم. ◄ تهمينه دختر پادشاه سمنگان و همسر رستم و مادر سهراب بود که خود به رستم پيشنهاد ازدواج داد. در پس زمينه ازدواج تهمينه و رستم و برخي ازدواج هاي ديگر شاهنامه مساله بسيار مهمي وجود دارد و آن انتخابي بودن ازدواج از جانب دختران است. فرهنگي که از آزادي دختران در انتخاب همسر سخن مي گويد. رضايت زنان براي ازدواج از ارکان اصلي پيوند زناشويي است. از سوي ديگر مي بينيم که هيچ مانعي براي ازدواج با مردان يا زنان خارج از قوم و مليت وجود ندارد. در واقع هدف ازدواج، پيوندي است از روي محبت و صميميت و تشکيل خانواده اي براساس دوستي و عشق که مي تواند فرزنداني صالح و پرهيزگار پرورش دهد. ◄ رودابه رودابه دختر مهراب کابلي و سيندخت و همسر زال و مادر رستم، پهلوان بزرگ ايران است. رودابه از زنان پاکدامن و پرآوازه شاهنامه است. اين زن نماد عشق به همسر و فرزند است. عشق رودابه به زال سپيد موي و وفاداري او به همسرش داستاني دلکش و پراحساس است. نکته مهمي که در داستان زندگي رودابه بايد مورد توجه قرار گيرد اين است که او اولين زن تاريخ است که از طريق عمل سزارين فرزند خود را به دنيا مي آورد. (البته روميان قرن ها بعد اين نوع زايمان را به مادر سزار امپراتور روم نسبت دادند) رودابه که رستم را باردار است، قادر به وضع حمل عادي فرزند خود نيست و چون در حال مرگ قرار مي گيرد، سيمرغ به زال مي آموزد که چگونه با شکافتن پهلوي همسرش، جان او و فرزندش را نجات دهد. با تولد رستم، زال با کشيدن پر سيمرغ به محل جراحات آن را التيام مي دهد. اين زن بنا بر روايت شاهنامه زماني طولاني مي زيد ولي پس از مرگ رستم به حال ديوانگي مي افتد و از آن پس راه تسليم را در پيش مي گيرد. ◄ گردآفريد گردآفريد در شاهنامه دختر جنگاور گژدَهَم از پهلوانان دژ سپيد است که در زمان لشکرکشي سهراب به ايران در لباس مردانه به جنگ با سهراب رفت. در ميان نبرد چون سهراب به زن بودن او آگاه شد، گردآفريد تدبيري کرد و توانست با انديشه از دست سهراب برهد. گردآفريد نماينده همان زنان دلير و جنگاور ايراني است که نمونه آنان را در سپاهيان هخامنشي و اشکاني و حتي ساساني مي بينيم. او به عنوان يک زن چند صفت برجسته را همزمان به نمايش مي گذارد. او پاکدامن است و اسير وسوسه نمي شود. از سوي ديگر او دلاوري و شجاعت و بي باکي و وقار يک سردار بزرگ را دارد. همچنين او با تدبير و با خرد است. عقل او بر احساسش غلبه دارد. ◄ هماي چهره آزاد هماي دختر بهمن، پسر اسفنديار و معروف به چهرآزاد است که زني خردمند و عفيف است. در کتب باستاني از او به عنوان هفتمين پادشاه سلسله کيانيان ياد شده است. آمده است که هماي بعد از بهمن مدت 30 سال پادشاهي کرد و داراب پسرش را وليعهد خود کرد. او را سازنده شهر جزفادقان يا گلپايگان مي دانند. ◄ سودابه سودابه يا سودآوه دختر پادشاه هاماوران و همسر کيکاوس است. سودابه در شاهنامه نماد زني است که اسير کج انديشي و وسوسه هاي اهريمن مي شود. نقش سودابه در شاهنامه آن هنگام برجسته مي شود که تبديل به عامل اصلي در جاودانه شدن سياوش مي شود. نقشي که زليخا در داستان يوسف بازي مي کند و نقشي که ملکه چيني دا چي در داستان شاهزاده بو يي گائو ايفا مي کند: بدنام کردن ناپسر و عبور پسر از آتش و مراسم سوگند و سربلند بيرون آمدن پسر از اين آتش. سياوش هر چند از اين آزمون با نيکنامي بيرون مي آيد؛ اما بدگماني هاي اهريمني پدر و دسيسه هاي نامادري، او را از وطن و خانه آواره کرده و موجبات مرگي جانسوز را در تنهايي براي او رقم مي زند. اهريمن به خواسته خود رسيده؛ ولي پيروزي اهريمن ديري نمي پايد و رستم به خونخواهي سياوش، سودابه را با شمشير به دو نيم مي کند. سودابه در شاهنامه نماد زني اغواگر است که نه تنها خودش بلکه تمامي خانواده را به ورطه نابودي مي کشاند. داستان سودابه يکي از داستان هايي است که باعث اختلاف در بين منتقدين نسبت به نگاه فردوسي در مورد زنان شده است. بزرگترين سوء تفاهمي که در حق شاهنامه صورت گرفته، درباره‌ي زن است، و آن اين است که برخي منتقدين نوشته اند که شاهنامه يک (کتاب ضد زن) است و فردوسي هم ميانه ي خوشي با زن نداشته، در حالي که سرتاسر شاهنامه درست عکس اين را مي نمايد. اين يک تلقي عوامانه است. به اين علت مي گويم عوامانه چون يک بيت مجعول را دليل آورده اند که از فردوسي نيست و الحاقي است. مي‌گويد: زن و اژدها هر دو در خاک به جهان پاک از اين هر دو ناپاک به اين مربوط به داستان سودابه است ، به علت خيانتي که اين زن به سياوش مي کند. فردي که دل پري از زن داشته ، بنا به تفنن اين را ساخته و به فردوسي نسبت داده است ؛ در حالي که در شاهنامه هاي اصلي تر، اثري از آن ديده نمي شود. سه چهار بيت ديگر هم نظير آن هست که باز يا جنبه ي الحاقي دارند و يا مناسبت هايي در پشت آنهاست. شما وقتي براي کسي داستان مي گوييد مناسبت هايش را از زبان قهرمان داستان رعايت مي کنيد. در آن لحظه ي خاص اقتضا داشته که آن حرف از زبان آن قهرمان زده شود. قهرمانان شاهنامه کساني هستند که غليان احساسي دارند. هميشه با استدلال منطقي و حسابگرانه حرف نمي زنند . اما واقعيت آن است که زنان شاهنامه با شخصيت ترين و آراسته ترين زنان را در کل ادبيات فارسي تشکيل مي دهند. شما کتاب ديگري را پيدا نمي کنيد که اينقدر از زنان برجسته از جهات مختلف، نظير رودابه، سيندخت، تهمينه، فرنگيس و منيژه و ديگران نشان داشته باشد. با اوصافي که فردوسي از اين زنان دارد، در هيچ کتابي اينقدر مقام زن بالا گرفته نشده و در هيچ کتابي زن اينقدر از جهات مختلف قابل احترام نيست.