قدس آنلاين/
بنا به گزارشات و اسناد تاريخي برجاي مانده، دربار شاهان قاجار مکاني براي گردآمدن زنان متعدد بوده است، اما هرچه اين سلسله به پايان خود نزديک مي شد، از تعداد زنان شاهان نيز کاسته مي شد.
زنان فتحعلي شاه
اوژن فلاندن در سفرنامه خود مي نويسد: «منوچهرخان در گرجستان در عنفوان شباب به جنگ ايرانيان آمد و به دست ايشان زنداني گشت. او را نزد فتحعلي شاه آوردند. همين که از هوش و فعاليتش باخبر شد خواست در دربار کاري به دستش بدهد. به اندک زماني به حدي شاه از او مطمئن گشت که به حرم بي اجازه رفت و آمد مي کرد و در بين 600 زن سلطان آمد و شد مي نمود.»
«اعليحضرت فتحعلي شاه زوجات متعدده داشتند: 300 زن»
دکتر فووريه نيز مي نويسد: «مشهور است که اين پادشاه از ششصد زن خود ششصد فرزند داشت و پنجاه تن از آنان در يک سال به دنيا آمده بودند.»
ناسخ التواريخ مي نويسد که او حدود 1000 همسر داشت و از 158 تن آن ها نام مي برد.
در تاريخ عضدي نيز آمده است که «زوجات خاقان جنت مکان چند نمره بودند. نمره اول از خانواده سلطنت و ساير شعب قاجاريه و بزرگ زادگان معتبر ايران بودند که عدد آن ها قريب چهل بلکه زياده».
ليدي شيل نيز در خاطرات خود آورده است که «تعداد پسران فتحعلي شاه بيش از هشتاد نفر و عده دخترانش آن قدر زياد بود که به حساب نمي آمد. البته دليل کثرت دختر در اين فاميل قابل توجه نيست ولي در ميان ايرانيان عقيده اي رايج است که تعداد زن ها هميشه بيشتر از مردهاست و آن ها همين موضوع را دليلي بر اثبات نظريه خود دائر بر اين که يک مرد مي تواند چندين همسر داشته باشد مي دانند.»
لرد کرزن در کتاب ايران و مسئله ايران مي نويسد: «حرمسراي فتحعلي شاه دستگاه پر عرض و طول و تجمل آن در تاريخ شرق شهرت دارد. کلنل دارويل که در سال 1228/ 1813 م به ايران آمده عده زنان فتحعلي شاه را 700 و تعداد فرزندانش را 64 پسر و 125 دختر ضبط کرده است. کلنل استوارت که سه سال بعد از ايران ديدن نموده است مي گويد فتحعلي شاه 1000 زن و 150 پسر و دختر دارد. مستر پي نينگ مي گويد در سال 1250/ 1834 م که فتحعلي شاه درگذشت 179 دختر و 130 پسر و 500 نوه و 800 زن از خود به يادگار گذاشت. مادام ديولافوا تعداد زن ها را 700 و شماره فرزندان و نوادگان او را هنگام مرگ 5600 نفر نوشته است.»
پولاک درباره رواج تعدد زوجات مي نويسد: «فتحعلي شاه چندصد زن داشت و چون همه برايش فرزنداني آورده اند تعداد عقبه و اولاد او در زمان حال پس از هشتاد سال (در زمان ناصرالدين شاه) به پنج هزار تن بالغ شده است و به همين دليل هم به وي آدم ثاني لقب داده اند و البته فقط تعداد معدودي از اين شاهزادگان توانستند با پدر همچشمي کنند ولي به هر حال بسياري از آنان فقط حدود چهل زن داشتند. اين را هم بايد گفت که اين مورد در شمار مستثنيات است.»
تعلقات خانوادگي زنان فتحعلي شاه را تعداد زير گزارش کرده اند که در مجموع عدد 158 حاصل مي شود که اين ازدواج ها به علت جلوگيري از آشوب هاي نظامي و سياست سازش و آرامش يعني دلايل سياسي انجام گرفته اند.
قاجار قوانلو 6 تن
قاجار دولو 4 تن
حکام و شخصيت هاي بزرگ 13 تن
زنديه 10 تن
افشاريه 3 تن
ترکمن 11 تن
رمني 15 تن
گرجي 13 تن
يهودي 10 تن
زرتشتي 2 تن
سادات 3 تن
شقاقي 2 تن
طالشي 2 تن
بوزچلو 2 تن
صفويه 1 تن
بختياري 1 تن
کرد 1 تن
عرب 1 تن
عثماني 1 تن
ايلات پراکنده 10 تن
بازاريان و مالکان 47 تن.
زنان ناصرالدين شاه
تاج السلطنه مي نويسد: «تقريباً اعليحضرت پدر تاجدار من هشتاد زن و کنيز داشت. از ميان تمام اين خانم ها فقط هفت الي هشت نفر بودند که اولاد داشته و مابقي بدون اولاد بودند. کنيزهاي سلطنتي در تحت اختيار يک نفر رئيس در يک حياط جداگانه منزل مي نمودند و اين کنيزها تمام ترکمن و کرد بودند که در واقعه ترکمان اسير بودند. ليکن تمام خوش چهره و قشنگ بودند و به اضافه کنيزهاي صيغه هم بودند. رئيس اين ها هم ترکمان و اقل بگه خانم اسم داشت. خيلي زن کافي عالي تربيت شده خيرخواهي هم بود و خيلي خوب کنيزها را اداره نموده بود. مخارج اين کنيزها تمام در دست خود او و حقوقشان هم در دست خود او بود. هر نفري يک مقداري براي مخارج اضافه از دولت داشته است.»
همچنين در کتاب يادداشت هايي از زندگاني خصوصي ناصرالدين شاه آمده است که « ناصرالدين شاه تا روزي که کشته شد هشتاد و پنج زن داشت.»
ناظم الاسلام کرماني نيز بر اين باور است که آنچه محقق است ناصرالدين شاه از آغاز تا انجام يک صد و هشتاد و سه زن اختيار نمود.
زنان مظفرالدين شاه
کلنل کاساکوفسکي در مبحث کسر بودجه مظفرالدين شاه در سال هاي اول سلطنت مي نويسد: «در بادي امر واقعاً نمي شود فهميد که شاه جديد با وجود اين که شش تا و نصفي زن بيشتر ندارد مخارج اندرون را به حداقل تقليل داده و زندگاني درويشانه دارد از هزينه ها نه فقط آن طوري که همه جداً انتظار داشتند کاسته نشده بلکه افزايش يافته و خزانه تهي گشته است.»
اما گويا در اواخر دوره قاجار روند همسر گزيني تغيير يافته اس چنانکه ويشارد نيز مي نويسد: «تعدد زوجات که قبلاً امري عادي و عمومي بود تا حد قابل ملاحظه اي در ميان طبقات مرفه منسوخ شده است و زن ها و دختران از حرمت و آزادي بيشتري برخوردار هستند. اين وضع مخصوصاً در شهرهاي بزرگ کاملاً مشهود است و صاحب نظران معتقدند که رهايي زن از شرايط سخت زندگي در اندرون و حرمسرا به تدريج ايران را فرا خواهد گرفت. منتها سرعت آن بستگي به آمادگي و پذيرفتن خود زنان دارد. ابتدا بايد در زمينه تعليم و تربيت و بالا بردن سطح فرهنگ اجتماعي آنان، برنامه هاي فشرده، سنگين و وسيعي اجرا شود تا خود بتوانند فرق ميان آزادي و سوءاستفاده از آزادي و هرزگي را تشخيص بدهند. اخيراً يک زن با شهامت از آنان که طرفدار و مدعي حقوق زنان هستند مقاله تندي در يکي از روزنامه هاي ايران نوشته و در آن خواستار رسيدگي به وضع اسفبار زنان شده است. اين اقدام نشانه اميدبخشي است که زني با جرأت بسيار قدم به ميدان مي گذارد و مدعي معمولي ترين حقوقي در جامعه اش مي شود که سل ها از آن محرومش کرده اند.»
همچنين دالماني در اين باره مي نويسد: «اما حرم سلطنتي و اطرافيان او را نبايد اساس تعدد زوجات قرار داد. ايراني عموماً به يک زن قناعت مي کند و ان هم زني است که والدين براي او انتخاب مي نمايند و اگر داراي ثروتي شد و خواست زندگاني يکنواخت خود را تغيير دهد و تفريحي بکند زن جوان قشنگي را به عنوان کنيزي خريداري کرده به خانه مي آورد. ولي تازه وارد هرگز به مقام زن اولي نخواهد رسيد و مرد مجبور است که هميشه مطيع زن نخستين باشد. به هر حال ايراني خوب مي داند که تعدد زوجات باعث خصومت و مخصوصاً موجب پريشاني احوال او مي گردد و اولين کسي که در اين صحنه حزن انگيز حسادت و رقابت قرباني مي شود همان مردي است که مبادرت به چنين عملي کرده است و نزاع و نفاق دائمي را در کانون خانوادگي راه داده است.»
زنان رضاشاه
بلوشر مي نويسد: فتحعلي شاه دوهزار همسر براي خود اختيار کرد و از ناصرالدين شاه به ما خبر رسيده که در ييلاق ها حدود سي زن با خود همراه مي برده است. اما رضاشاه به دو زن بسنده کرد (البته بايد دانست که رضاشاه تاپايان زندگي خود سه زن به نام هاي: تاج الملوک، ملکه توران و ملکه عصت داشت). چون شايسته نبود که زنان بسياري را در يک حرمسرا در کنار هم نگاه دارند بلکه براي هر زني خانه اي جداگانه ترتيب مي دادند ناگزير به دلايل اقتصادي، تعداد زنان کاهش يافت. بر طبق آنچه از منابع موثق شنيدم در تهران با جمعيتي حدود دويست و پنجاه هزار نفر فقط هزار مرد بودند که دو زن داشتند و شمار مرداني که سه زنه بودند به کمي بيشتر از يکصد تن مي رسيد و البته تعداد مردان داراي چهار زن و بيشتر از اين هم کمتر بود حد نصاب با مردي بود که هجده زن داشت. مرداني که بيش از يک زن داشتند، دچار پيري زودرس مي شدند. راوي مورد اطمينان من نام مرد خوشبختي را که داراي هجده زن بود افشا نکرد اما غيرممکن هم نيست که اين مرد شاهزاده فرمانرواي هفتادساله باشد که در گذشته به دفعات رئيس الوزراء بوده است. همه کس مي دانست که وي زنان و فرزندان بسيار دارد وي با ثروت هنگفتي که فراهم آورده بود مي توانست به چنين تجملي دست بزند.»
منابع:
1-فلاندن، سفرنامه اوژن فلاندن، ترجمه حسين نورصادقي، تهران: بي نا، 1324.
2-فووريه، سه سال در دربار ايران، ترجمه عباس اقبال، تهران: دنياي کتاب، 1362.
3-ميرزاحسن حسيني فسايي، فارسنامه ناصري، تهران: اميرکبير، 1367.
4-ليدي شيل، خاطرات، ترجمه حسين ابوترابيان، تهران: نشرنو، 1362.
5-معيرالممالک، ياداشتهايي از زندگاني خصوصي ناصرالدين شاه، تهران: تاريخ ايران، 1361.
6- ميترا مهرآبادي، زن ايراني به روايت سفرنامه نويسان فرنگي، تهران: آفرينش، 1379.
*بنفشه حجازي، تاريخ خانمها، تهران: قصيده سرا، 1388.