تبيان/ تو خونه ي گربه ها هيچي سر جاش نيست. مثلا اگه ناخنگير لازم باشه معلوم نيست بايد تو يخچال دنبالش گشت يا تو جعبه ي داروها يا ...
مثلا همين ديروز همه ي وسايل خونه با نخ به هم بسته شده بودند. اگه بابا گربه ها مي خواست شلوارشو برداره ميز هم باهاش بلند مي شد. تلويزيون هم تکون مي خورد. آخه بچه گربه شون مي خواسته با کلاف نخ بازي کنه. انقدر اين نخ ها رو باز کرده و به هم ريخته بود که ديگه سر و تهش معلوم نبود. فقط دور همه چيز نخ بسته شده بود.
همين ظهري دُم مامان گربه به يکي از نخ ها گير کرد. بابا گربه هر چي سعي کرد نمي تونست دُم مامان گربه رو باز کنه. نزديک بود دمش کنده بشه.
به خاطر همين تو خونه ي گربه ها همه اش اعصاب همه خورده. مامان گربه از صبح تا شب هي جيغ مي زنه . بچه گربه ها هم هي با هم جيغ و داد مي کنن. بابا گربه هم اعصابش خورد مي شه از خونه مي ره بيرون. آخه اين که نمي شه خونه. اَه ... اَه ... اَه...
بايد همه با هم نظم و انضباط داشته باشن. بچه گربه ها بايد تو اتاق خودشون بازي کنن. وقتي مي خوان با يه اسباب بازي بازي کنن اول بايد اسباب بازي هاي قبلي رو سر جاش بذارن. تازه بايد تو تميز کردن خونه هم به مامان گربه کمک کنن.
مامان گربه هم بايد براي همه چيز يه جاي مشخص درست کنه.
بابا گربه هم بايد براي تميز کردن خونه کمک کنه.
حالا که فعلا اول همه بايد يه فکري براي اين نخ هاي گوريده به هم بکنن.
بچه گربه ها مشغول جمع کردن نخ ها شدن. اما هنوز همه ي نخ ها جمع نشده بودن که دوباره همه چي يادشون رفت و تو همون اوضاع دعواشون شد و پريدن به هم. الان ديگه بعيد نيست دٌمها شون هم به هم گره بخوره . اصلا ولشون کن ... خونه ي گربه ها هيچ وقت تميز و مرتب نمي شه. بذار هميشه با هم دعوا کنن و جيغ بزنن. هر وقت گربه هاي خوبي شدن يه سري به خونه شون مي زنيم.