بيتوته/ دانشمندان کشف کردهاند که نوزاداني که به اندازه کافي از مهر و محبت مادري بهره نميبرند، در بزرگسالي ترسو، پرخاشگر و خشن، و آنهايي که مهر مادري بسياري را تجربه کردهاند، مهربانتر، شجاعتر و اجتماعيتر ميشوند.
مرحله پس از تولد، زمان بسيار مهم و حساس در زندگي نوزاد
مايکل ميني که پژوهشگر مغز و اعصاب است دليل اين تفاوت را ميداند: مادران بچههاي ترسو، در روز هاي اول پس از تولد کودکان خود، به آنها به اندازه کافي محبت نکردهاند. اما نوزادان شجاع، آنهايي هستند که مادرانشان به آنها بسيار رسيدگي کردهاند. در اينجا، اينکه آيا نوزاد، نوزاد واقعي يک مادر است، نقشي بازي نميکند. دانشمندان در آزمايشي نوزادان مادران را با هم عوض کردند. آن فرزنداني که مادرشان به آنها محبت نکرده بود، ترسو بودند – فرقي نميکرد که آن مادر، مادر واقعيشان بوده يا نه.
بدين ترتيب اين نه ژنها، بلکه اولين تجربيات نوزاد هستند که باعث تفاوتهاي شخصيتي ميشوند. بنابراين مرحله پس از تولد، زمان بسيار مهم و حساسي در زندگي نوزاد است.
تجربيات اوليه در سلولهاي مغزي تاثير ميگذارند
البته هنگامي که ميني و همکاران دانشمندش نتايج آزمايشهاي خود را منتشر کردند، يافته علمي جديدي را معرفي نميکردند. تحقيق آنان بيشتر به اين دليل محبوبيت يافت که براي اولين بار نشان ميداد که رفتار متضاد در تغييرات سلولي مغز نوزادان نيز منعکس ميشود.
هر چه کودکان بيشتر احساس امنيت کنند، با تهديدهايي که با آن در آينده روبرو ميشوند، راحتتر برخورد خواهند کرد.
دانشمندان اين محبت را بر اساس اينکه چندبار مادر فرزند خود را تميز يا نوازش ميکند، اندازهگيري ميکنند. مادر با تميز کردن و نوازش فرزندش به او پناه ميبخشد، چيزي که هر نوزادي به آن احتياج دارد. هر چه کودکان بيشتر احساس امنيت کنند، با تهديدهايي که با آن در آينده روبرو ميشوند، راحتتر برخورد خواهند کرد.
دانشمندان کشف کردهاند که اين اطلاعات وارد مغز ميشوند. تجربيات اوليه در بخش مهمي از سلولهاي مغزي روي نقش د.ان.ا. (DNA) و همچنين روي يک ژن مشخص تاثير ميگذارند. درست همين ژن ترشح هورمون استرس کورتيزول را تحت تاثير قرارميدهد. به اين صورت که حتي فشارهاي کوچک باعث ترشح اين هورمون استرسي ازغدهاي در مغز آنها ميشود. نتيجه آن است که رفتار آنها عوض ميشود، ترسو و خشن ميشوند و حتي در يادگيري آنان نيز اختلال ايجاد ميگردد، زيرا ترشح اين هورمون در مراکز يادگيري مغز خدشه وارد ميکند. به گفته ميني، اين نشان ميدهد که محبت مادري در برنامههاي مغزي نوزادان تاثير زيادي ميگذارد.
تأثيرات محيطي کودک از مادر بستگي به نگرش زن از مادر شدن نيز دارد چرا که هر زني از مادر شدن تصويري در ذهن دارد. براي عده اي مادر شدن تحميلي و براي عده اي سعادت و افتخار است. مادراني که ذهنيت مثبت به مادر شدن خود دارد. تأثيرات مثبتي بر فرزندان خود در رفتار و کردار خواهند داشت تا مادراني که اين ذهنيت را ندارند.
تأثيرات محيطي کودک از مادر بستگي به نگرش زن از مادر شدن نيز دارد چرا که هر زني از مادر شدن تصويري در ذهن دارد. براي عده اي مادر شدن تحميلي و براي عده اي سعادت و افتخار است
تولد کودک اولين مرحله قطع وابستگي او به مادر است زماني که بند ناف نوزاد را قطع مي کنند وابستگي فيزيکي او مادر قطع مي شود. به استقلال نسبي دست مي يابد. اما هنوز مراحل زيادي در پيش رو دارد تا بتواند به عنوان انساني مستقل روي پاي خود بايستد و نيازهاي خود را بر طرف کند. به همين دليل است که حضور دائمي مادر در سالهاي نخستين زندگي بويژه در سه سال اول از اهميتي ويژه برخوردار است .حضور هميشگي مادر به ويژه در مراحل ابتدايي همراه با مهرباني و مراقبت ها و مهر و عواطف ويژه او اين احساس را در طفل به وجود مي آورد که دراين جهان تنها و بي ياور نيست و در صورت لزوم از حمايت بي دريغ مادر بهره مند خواهد شد و اين در تأمين امنيت او موثر است. در اين مورد نيز نقش مادر منحصر به فرد است کودک بايد از سرچشمه عواطف سرشار و مهر و محبت مادر سيراب شود. اين امر در رشد عقلي او از تأثير بسزايي دارد. و مي تواند اين حس را در تمام طول زندگي به وجود آورد که داراي پشتوانه اي عظيم بوده و دلبستگي عميقي را نيز با خداي مهربان برقرار کند .