نماد آخرین خبر

مردانی که از استقلال مالی همسران خود جلوگیری می کنند

منبع
روزنامه شهروند
بروزرسانی
مردانی که از استقلال مالی همسران خود جلوگیری می کنند
روزنامه شهروند/ خشونت مالي يکي از انواع خشونت‌هايي است که مي‌تواند عليه زنان اعمال شود اما تعريف آن هنوز براي بسياري از زنان تعريفي تازه است که تا به حال به گوش آنها نخورده و با آن بيگانه‌اند. در اين گزارش که بخشي از آن توسط «نيلوفر انسان» تهيه شده به روايت برخي از زنان که اين نوع خشونت در محيط خانه بر آنها اعمال شده است، مي‌پردازيم تا با مفهوم خشونت مالي بيشتر آشنا شويم: بي‌شک براي زينب هم که قصد دارم با او در اين‌باره صحبت کنم، خشونت مالي عبارتي تازه به‌نظر مي‌آيد. نگران است و مضطرب. اين را مي‌شود از جويدن ناخن و نگاه‌کردن مدامش به ساعت فهميد. خودش هم نمي‌داند که اضطراب دارد چون وقتي از او سوال مي‌کنم که چرا مضطرب هستي مي‌گويد که نه مضطرب نيستم. اما مي‌تواني خوب درکش کني اگر بداني که در ۲۵‌سال زندگي مشترکش، که تنها يک زن خانه‌دار بوده، لحظه‌اي نبوده که مجبور نباشد براي چند توماني که بيشتر خرج کرده، يک‌هفته به سوال‌هاي شوهرش فکر کند و جواب‌هاي ازپيش‌ساخته‌اي را تحويل او دهد تا مبادا آرامش خود و خانواده‌اش از هم بپاشد. روايت زينب حکايت نگفته پنهان در دل بسياري از زنان است. او ۵۲‌سال دارد، ۲۵‌سال است ازدواج کرده و دو فرزند پسر و يک‌فرزند دختر حاصل ۲۵‌سال زندگي مشترک او و شوهرش است. از او درباره خشونت‌مالي مي‌پرسم و اين‌که منظورم از خشونت‌مالي چيست و او مي‌گويد: «براي گرداندن خرج و مخارج خانه در اين ۲۵‌سال خيلي عذاب کشيدم اما شوهرم اوايل ازدواج اين‌طور نبود. يک مغازه با يکي از دوستانش داشت و هيچ ملالي در زندگي‌مان نبود اما دوستش درست در‌ سال سوم ازدواجمان سر شوهرم را کلاه مي‌گذارد و او هم مجبور مي‌شود با‌ هزار جان‌کندن خودرويي بخرد و مسافرکشي کند. درست از همان سال‌ها بود که دست ما تنگ‌تر شد و شوهرم بدخلق‌تر. ديگر حتي از يک ۲۰‌توماني اضافه هم که خرج مي‌شد، چشم‌پوشي نمي‌کرد و مدام براي پول دادن به من و بچه‌ها بدخلقي مي‌کرد. من هم که کاري بلد نبودم تا بروم دنبال کار اما به‌هرحال مجبور بودم با همان مقدار خرجي که به من مي‌دهد، هم زندگي را بچرخانم و هم پول توجيبي در حد نياز به بچه‌ها بدهم که مبادا جلوي دوستانشان سرافکنده باشند و از طرف ديگر هم مراقب باشم که پول اضافه‌اي در اين ميان خرج نشود.» او اين‌گونه به صحبت‌هايش ادامه مي‌دهد: «مدام هم بايد در ذهنم پاسخ‌هايي به پرسش‌هاي احتمالي او مي‌ساختم تا مبادا آشوبي در خانه بپا کند. از يک‌طرف هم وقتي پدرم فوت کرد، با وجود ٤برادر، از خانه‌نقلي پدرم چيز چنداني به من نمي‌رسيد تا بتوانيم با پول آن کمي ‌خودمان را جمع‌وجور کنيم و همين بهانه بيشتري براي بدخلقي به‌دست شوهرم داد. نمي‌توانست بفهمد که من در تقسيم اين ارث تقصيري ندارم و مدام سرکوفت مي‌زد که به فکر زندگي نيستي. با گذشت هر‌سال و بالا رفتن تورم، وسواس او هم بيشتر شد. من هم دلم برايش مي‌سوزد. چرخاندن ٤ سر عائله ‌کار سختي است.» فروغ هم ۷۴ سالش است و به قول خودش ديگر ناي بحث‌کردن با شوهرش را ندارد اما هنوز هم گاهي بر سر کوچکترين مسائل مالي با يکديگر جروبحث دارند. او که ديگر غبار ۵۰‌سال زندگي‌مشترک بر چروک‌هاي صورتش نمايان شده مي‌گويد: «وقتي جوان بودم نمي‌فهميدم که زندگي چطور مي‌گذرد، گاهي که از لحاظ مالي در تنگنا قرار داشتم، بچه‌ها را مي‌فرستادم تا از قصابي آشنا مرغ و گوشت بخرند. هرطور بود زندگي مي‌گذشت. نمي‌فهميدم که دلهره‌ام براي گرداندن زندگي چطور اعصابم را تحت‌تأثير قرار مي‌دهد. به‌تدريج وسواس پيدا کردم و با هر پيله شوهرم به پول‌هايي که کم و زياد مي‌شد من هم به نظافتش پيله مي‌کردم و وسواس شديدي به تميزي پيدا کردم. حالا هم که در سنين پيري هستم، فشارخون بالا و استرس و اضطراب گاهي از پا مي‌اندازدم اما ديگر بچه‌ها رفته‌اند و من هم مجبورم با حقوق اندک يک بازنشسته کنار بيايم و با غرغر‌هاي هميشگي‌اش بسازم.» از او مي‌پرسم که آيا شوهرتان هنوز هم مثل گذشته براي خرج خانه از شما سوال و جواب مي‌کند؟ و او نفس عميقي مي‌کشد و مي‌گويد: «ديگر ۸۶ سالش شده. حوصله آن‌طوري برايش نمانده است. شايد اين‌روزها ديگر من بدخلق شده‌ام. گاهي فکر مي‌کنم بايد انتقام روزهاي جواني را از او بگيرم اما بعد دلم برايش مي‌سوزد.» خشونت مالي چيست نياز مالي زنان به مردان و فرصتي که در حاشيه اين نياز به برخي از مردان داده مي‌شود تا زنان را مورد آزار رواني قرار دهند، از مصاديق خشونت مالي است که در تعريف خشونت و انواع آن جاي گرفته و البته خود آن نيز مي‌تواند بخشي از خشونت رواني به‌حساب بيايد. در بخشي از کتاب پژوهشي درباره خشونت عليه زنان در ايران در تعريف خشونت مالي چنين آمده است: «در بسياري از نقاط جهان، زنان نيروي کار بي‌جيره و مواجب هستند و بايد تا آخر عمر از خانواده خود مراقبت کنند، بي‌آن‌که امنيت‌اقتصادي داشته باشند. آنان دسترسي به منابع اقتصادي ندارند و به همين دليل تا آخر عمر کاملا وابسته به مرد خانواده يا افراد ذکور باقي مي‌مانند.» در ادامه تعريف خشونت مالي در اين کتاب همچنين آمده است: «چنانچه مردان خانواده نخواهند از خود سخاوتي نشان دهند، ادامه زندگي زنان جدا به‌مخاطره مي‌افتد، گاهي دچار سوءتغذيه مي‌شوند و گاه حتي به ابتدايي‌ترين ضروريات زندگي دسترسي ندارند، به‌ويژه وقتي که مرد اولويت‌هاي ديگري خارج از قلمرو منزل و خانواده براي خود قايل است. همه اين موارد را مي‌توان تحت‌عنوان خشونت مالي تعريف کرد.» اما زهرا اعتباري، روانشناس درباره خشونت مالي و تأثير آن بر روان فرد مي‌گويد: «متاسفانه در ايران به‌دليل عدم‌آگاهي زنان که گويا خود از ملزومات حفظ ساختار سنتي جامعه است، اين خشونت‌ها که از انواع خشونت‌هاي رواني هستند، پنهان مي‌مانند و زنان در طول سال‌هاي زندگي مشترک نمي‌دانند که چه ضربه‌اي از لحاظ رواني به آنها وارد مي‌شود و تنها در سنين ميانسالي و کهنسالي است که انواع وسواس‌ها و اضطراب‌ها و نگراني‌ها به‌سراغ آنها آمده و اعتماد به نفس و اتکا به خود را از آنها سلب مي‌کند.» او در ادامه چنين اضافه مي‌کند: «متاسفانه در ايران خشونت تنها ضربه سخت جسماني و فيزيکي به بدن در نظر گرفته مي‌شود اما چه‌بسا که حتي خشونت رواني به ميزاني مضاعف بر زنان اعمال شود.» اما آيا مردان خودشان نيز قرباني خشونت‌اند؟ جهانگير ادريسي، جامعه‌شناس دراين‌باره چنين مي‌گويد: «هيچ چرخه خشونتي بي‌دليل تکرار نمي‌شود مگر آن‌که خشونت‌کننده خود نيز خشونت ديده باشد. مرداني که به زنان خود خشونت مي‌ورزند، خواه از هرنوعي باشد، چه جسمي‌ و چه رواني، ممکن است در دوران کودکي شاهد خشونت اعمال شده پدرانشان عليه مادرانشان بوده يا مورد هرگونه کودک‌آزاري قرار گرفته يا درمورد خشونت مالي، خود آنها هم به‌نوعي تحت‌خشونت مالي قرار داشته باشند. مواردي مثل دستمزد بسيار اندک، عدم پرداخت به‌موقع دستمزد و ساعات کاري بالا بدون هرگونه پاداش يا مزايا، همگي مي‌توانند در اعمال فشار رواني به مردان تاثيرگذار باشند.» ادريسي در ادامه اضافه مي‌کند: «مردان هم متاسفانه اين انواع خشونتي را که از آن در رنجند در خانه عليه زنان اعمال مي‌کنند و زنان هم گاهي عليه کودکان و اين چرخه مدام ادامه مي‌يابد. در هر دو مورد هم عامل قدرت و دو‌گانه قوي/ ضعيف به شخصي که به هر نحوي قدرت را در دست دارد اين اجازه را مي‌دهد که به شخصي که حالا يا از لحاظ جنسيتي ضعيف انگاشته شده يا از لحاظ قرار گرفتن در قشر‌بندي اجتماعي جايگاه ضعيف را به خود اختصاص داده است، خشونت اعمال کند. به‌هرحال صحبت با يک روانشناس يا روانکاو براي چنين افرادي لازم است.» ادريسي همچنين به اين موضوع اشاره مي‌کند که فقط زنان شوهردار نيستند که تحت خشونت مالي قرار دارند. او به‌عنوان نمونه به زنان سرپرست خانوار اشاره کرده و مي‌گويد: «مثلا خانواده‌هايي که زنان در آن سرپرست خانواده هستند، براي ادامه زندگي به حمايت جدي نياز دارند. نداشتن تمکن مالي و نداشتن سرپناه مناسب ازجمله مشکلاتي است که در صورت بي‌توجهي مي‌تواند سرمنشأ بسياري از ناهنجاري‌هاي اجتماعي شود. بيشتر اين زنان به دلايل گوناگون نظير فوت همسرانشان يا طلاق به‌اجبار تنها معيشت مي‌کنند. نداشتن شغل مناسب نيز مهم‌ترين مشکل آنهاست و نداشتن تأمين مالي و شغل مناسب به‌عنوان سرپرست خانواده علاوه‌بر بالا بودن ضريب آسيب‌پذيري فرهنگي و اجتماعي موجب بروز فشارهاي رواني در زنان سرپرست خانوار نيز مي‌شود.» بهاي خشونت مالي عليه زنان يکي از بزرگترين و مهم‌ترين پژوهش‌ها درباره خشونت عليه زنان در ايران، طرحي ملي است که در سال‌هاي ٨٣ و ٨٤ اجرا شد. پژوهشي که تعدادي از جامعه‌شناسان ايراني ازجمله محمود قاضي‌طباطبايي، عليرضا محسني‌تبريزي و سيد‌هادي مرجايي مجري آن بودند. صدها پژوهشگر و پرسشگر درقالب اين طرح در ۲۸ استان کشور به بررسي پديده خشونت خانگي عليه زنان پرداختند: پژوهشي که انجام فاز مطالعاتي آن، تهيه پرسشنامه‌ها، اجراي مرحله ميداني، جمع‌آوري اطلاعات و تنظيم گزارش نهايي‌اش بيش از ٣سال زمان گرفت. گزارش نهايي اين طرح که شامل يافته‌هاي تکان‌دهنده‌اي درباره خشونت خانگي عليه زنان در شهرهاي مختلف ايران بود، بالاخره در اواسط‌ سال ۱۳۸۳ آماده شد. در نتايج حاصل از اين تحقيق که درباره انواع خشونت‌ها بود درباره خشونت مالي در ايران چنين آمده است: «تعدادي از مردان ايراني با استفاده از عوامل اقتصادي و مالي زنان را مورد خشونت قرار مي‌دهند. اين مردان از استقلال مالي همسران خود جلوگيري و در اموال شخصي آنها دخل و تصرف مي‌کنند و با ندادن خرجي خانه و پول کافي براي زنان مضيقه‌هاي مالي ايجاد مي‌کنند. اگرچه زنان زاهداني و بوشهري از اول زندگي مشترک‌شان تاکنون بيشترين خشونت‌هاي اقتصادي و مالي را تجربه کرده‌اند، اما درميان زناني که قرباني اين نوع خشونت هستند، زنان اصفهاني در طول يک‌سال به دفعات بيشتري تحت اين خشونت همسران قرار گرفته‌اند البته چنانچه در اين تحقيق نشان داده شده است زنان سمنان و ياسوج کمتر از سوي شوهران خود تحت مضيقه‌هاي مالي و اقتصادي قرار مي‌گيرند.» خشونت مالي نيز همچون ساير انواع خشونت‌ها زندگي زنان را به شکل‌هاي مختلفي تحت‌الشعاع قرار مي‌دهد. افراد ذکور خانواده گاهي حتي زنان را از درآمد يا ارث خود محروم مي‌کنند. برخي نيز به‌خاطر بعضي مسائل فرهنگي پس از ازدواج اجازه اشتغال از جانب همسر خود ندارند. درصورتي‌که زنان سواد مناسب يا تجربه سرمايه‌گذاري نداشته باشند، محروميت اينچنيني آنها ابزاري مي‌شود براي تشديد وابستگي‌شان به مردي که با او زندگي مي‌کنند و اغلب نيز قرباني خواسته‌هاي فزاينده همان مرد مي‌شوند. همان‌طور که گفته شد، خشونت مالي به شکل‌هاي مختلفي زندگي زنان را تحت‌تأثير قرار مي‌دهد که از آن جمله مي‌توان به محروميت زنان از سواد و حرفه‌آموزي، عدم دسترسي به فرصت‌هاي برابر از حيث حرفه‌آموزي، موانع قانوني ناظر بر ارث بري زنان، شريک نبودن زن در اموال به‌دست آمده پس از ازدواج در صورت بروز طلاق، دستمزد کمتر زنان در محيط کار، منع اشتغال زنان توسط شوهر، بخشيدن تنها حق مالي و قانوني زنان يعني مهريه در صورت تمايل به جدايي و موارد ديگري اشاره کرد.