نماد آخرین خبر

حجاب ،ناقض مالکیت زن بر بدنش نیست

منبع
شفقنا
بروزرسانی
 حجاب ،ناقض مالکیت زن بر بدنش نیست
شفقنا/ بر حجاب (پوشش) زن ايراداتي گرفته‌اند. يکي از اين ايرادات، سلب حق آزادي زن است. اشکال کنندگان مي‌گويند بر طبق يکي از مواد اعلاميه‌ي جهاني حقوق بشر، آدمي اعم از زن يا مرد با هر مليت، مذهب و رنگ و نژادي، شريف و آزاد است. در نتيجه اجبار به پوشش، حق آزادي که يک حق طبيعي بشري است را سلب کرده و نوعي توهين به حيثيت انساني زن و ظلم به شمار مي‌رود. گاهي هم با تعبير حق «مالکيت زن بر بدنش» پوشش را ناقض اين مالکيت بر بدن به حساب مي‌آورند. در گام نخست بايستي بيان کرد که «اصل مالکيت بر بدن» به نحو حقيقي که به هيچ روي پذيرفته نيست؛ زيرا مالک حقيقي در عالم، خداوند قادرِ متعال است. موجودات اگر مالک چيزي هستند به نحو مالکيت اعتباري است. آيا کسي مي‌تواند يا مي‌پذيرد که عضوي از اعضايش را به عنوان مالکيت از بدن خود قطع نمايد؟! به راستي آيا مالکيت زن بر بدنش مجوز هر گونه عملي است؟! آن دسته از مدافعين پوشش نامناسب زن، که دفاعيه‌ي خود را مبتني بر چنين اصلي استوار مي‌سازند آيا فعل زني که قصد آسيب به بدن خود –به طور مثال خود سوزي که با کمال تاسف از سوي برخي بانوان صورت مي‌گيرد- را دارد تاييد و يا دفاع مي‌کنند؟! اينان اين حق را مختص به زن مي‌دانند و يا انسان منهاي جنس و جنسيت؟ به طور قطع پاسخ خواهند داد که اين حق هر انسان –اعم از زن و يا مرد- است؛ خوب اگر چنين است آيا براي مردان هر رفتار تجاوزکارانه‌ي پليدي که گاه منجر به آسيب‌هاي اخلاقي و ... مي‌شود را بر پايه‌ي همين اصل «حق مالکيت بر بدن» مي‌پذيرند؟! استاد مطهري بين زنداني کردن زن در خانه و موظف ساختن او به پوشيدگي در برابر بيگانه فرق نهاده و مي‌گويد: «در اسلام محبوس ساختن و اسير کردن زن وجود ندارد. حجاب در اسلام وظيفه‌ايست بر عهده‌ي زن، که در معاشرت و برخورد با مرد بيگانه، بايد کيفيت خاصي را در لباس پوشيدن مراعات کند. اين وظيفه نه از ناحيه‌ي مرد بر او تحميل شده است و نه چيزي است که با حيثيت و کرامت او منافات داشته باشد و يا تجاوز به حقوق طبيعي او که خداوند برايش خلق کرده است محسوب مي‌شود». از نظر استاد رعايت «پاره‌اي از مصالح اجتماعي» که زن يا مرد را مقيد به اتخاذ روش خاصي در معاشرت مي‌کند تا آرامش ديگران بر هم نخورده و تعادل اخلاقي از بين نرود را نمي‌توان «زنداني کردن» و «بردگي» ناميد. ايشان برخي از قوانين در کشورهاي «متمدن» جهان را هم مثال مي‌زنند که در عين محدود سازي انسان‌ها، بردگي و زنداني کردن‌شان نيست؛ قوانيني مانند: ممنوعيت خروج مرد از خانه به صورت برهنه يا در لباس خواب و يا «پيژامه». ظاهرا در جهان غرب هم که داعيه دار حقوق طبيعي و بشر هستند، زن و مرد مجاز به ظاهر شدن به هر شکلي در هر جا نيستند. به طور نمونه اگر يک زن لاابالي بخواهد با وضع سخيف و مستهجن به يک مدرسه وارد شود،قطعا اجازه نخواهند داد؛ در حالي‌که مدافعين اصالت حق مالکيت بر بدن اشکال نمي‌کنند. در امريکا عرف جامعه نشان دادن اندام‌هاي جنسي را نمي‌پذيرد و رسانه‌هاي تابع مقررات دولتي بايد اين قانون را رعايت کنند. اين از سويي و از سوي ديگر آن‌که اگر حق مالکيت بر تن يک اصل مسلم و پذيرفته شده است، اين حق بايستي براي زنان پوشيده‌اي که بر اساس مذهب و يا فرهنگ‌شان نقاب مي‌گذارند محفوظ باشد؛ چون آنان هم مالک بدن‌هاي‌شان هستند.