نماد آخرین خبر

پیامدهای خطرناک بالارفتن سن ازدواج دختران

منبع
خراسان
بروزرسانی
 پیامدهای خطرناک بالارفتن سن ازدواج دختران
خراسان/دکتر مجيد ابهري، آسيب شناس اجتماعي و متخصص علوم رفتاري در گفت و گو با زندگي سلام درباره پديده دختران مجرد پر سن و سال، معتقد است: «تغيير نگرش دختران به مقوله ازدواج، مهم ترين عامل افزايش تجرد بين دختران در سن ازدواج است.» ابهري مي گويد: «اين روزها بيشتر دخترانِ در سن ازدواج، تحصيل کرده و شاغلند و دستشان توي جيب خودشان است. آزادانه در محيط هاي علمي و حرفه اي و دوستانه حاضر مي شوند و به راحتي پول خرج مي کنند. در چنين شرايطي از خودشان مي پرسند: "من که راحت و خوشحال و تامينم؛ براي چه يک آقا بالاسر داشته باشم؟ اگر هم قرار است ازدواج کنم، بايد به يک آدمِ درجه يک و همه چي تمام، بله بگويم!" و خب به واسطه همين نگاه و تفکر، گاهي سال ها تنها مي مانند و در مواردي، هرگز ازدواج نمي کنند.» ادامه اظهارات دقيق و مفصل دکتر مجيد ابهري را در اين باره مطالعه کنيد. به هم خوردن تعادل جنسيتي؛ چرا و چگونه؟ ابهري، در توضيح چگونگي به هم خوردن تعادل جنسيتي جامعه که زمينه ساز مجرد ماندن تعداد زيادي از دختران مي شود، مي گويد: «سن استاندارد ازدواج دختران در کشور و فرهنگ ما از حدود شانزده-هفده سالگي شروع مي شود و در سنين 20 تا 25 سالگي، به اوج مي رسد. در سال هاي گذشته که دختران تمايل کمتري براي ادامه تحصيل و اشتغال و استقلال داشتند، سن پيردختري بعد از 25 سال بود؛ يعني اگر دختري از 25 سالگي فاصله مي گرفت و ازدواج نمي کرد، پيردختر به حساب مي آمد. اما در اين سال ها و با تغييرات فرهنگي و اجتماعي، سن پيردختري به 30 تا 35 سال رسيده است. ازدواج در دختران، چه به لحاظ سن تقويمي و چه به لحاظ تعريف هاي شرعي و قانوني، زودتر از پسرها شکل مي گيرد پسرها، هم ديرتر به فکر ازدواج مي افتند و هم يک سري موانع جدي مثل دو سال خدمت سربازي سرِ راهشان است و اين گونه نسبتِ دختران مجرد آماده ازدواج و پسرانِ مجرد مايل به ازدواج به هم مي خورد؛ چنان که در حال حاضر براساس آمار و اسناد ثبت شده سرشماري در سال 93، از جمعيت 12 ميليوني جوانان مجرد ايران، 6 ميليون نفرشان دختراني هستند که از مرز سن معمول ازدواج گذشته اند و هنوز ازدواج نکرده اند.» دلايل محيطي + دلايل رفتاري! دکتر ابهري، دلايل شکل گرفتن تجرد دختران پر سن و سال را اينگونه تحليل مي کند: «پديده پيردختري، دو دليل جدي دارد. يکي دلايل محيطي، ديگري دلايل رفتاري. دلايل محيطي، همان سختگيري هاي عجيب و غريب دختران و خانواده هايشان در برخورد با پسران و ازدواج است. مهريه هاي هزار و سيصد و چند سال تولدي، جهيزيه هاي صد ميليوني، جشن هاي عروسي 20 تا 50 ميليوني و... به اين ها اضافه کنيد پررنگ شدن روابط آزاد و لجام گسيخته و بي تعهد و بي دردسر جوانان را که تحت تاثير فرهنگ و سبک زندگي غربي است. همان تفکري که مي گويد: «براي يک ليوان شير که نبايد يک گاو خريد!»؛ دلايل رفتاري هم همان ترس و هراسِ از دست دادن آزادي و راحتي دوران تجرد و به بيان بهتر «مسئوليت گريزي» است. متولدان دهه شصت کمتر، اما متولدين دهه هفتاد اينطور بزرگ شده اند که از پذيرفتن کوچک ترين مسئوليت ها و انجام ساده ترين کارها مثل نان گرفتن هم توسط پدر و مادرهاي حساس و وسواسي منع شده اند. پسر يا دختر بزرگ، در خانه پاي تلويزيون و لپ تاپ نشسته و پدر و مادر پيرِ بازنشسته مي رود خريد مي کند و مي پزد و سفره مي اندازد و جلوي آقا يا خانم مي گذارد. خب يک چنين شخصيتي، هيچ وقت به راحتي راضي به از دست دادن رهايي و آزادي دوران مجردي اش نمي شود.» سرگذشت عجيب شهرزاد ابهري از «وارونگي اجتماعي» به عنوان يکي از مهم ترين دلايل پيدايش پديده پيردختري ياد مي کند و مي گويد: «وارونگي اجتماعي يعني عوض شدن نقش ها در جامعه و عوض شدن جايگاه زن و مرد در خانواده. براي فهم بهتر اين موضوع، يک مثال واقعي مي زنم. مراجعي داشتم با نام فرضي «شهرزاد». 32 ساله، فوق العاده زيبا که براساس مستندات، علاوه بر ويلاي دماوند و خانه الهيه و يک سالن آرايش در تهرانپارس، 200 ميليون تومان پول نقد هم در حساب بانکي اش داشت. تمام اين دارايي ها را هم با کار و تلاش و زحمت و قناعت جمع کرده بود. اما تنها بود و مي گفت: "نمي دانم بايد با چه کسي ازدواج کنم؟ اگر به خواستگارم بگويم صاحب اين همه پولم، به خاطر دارايي هايم جلو مي آيد و لابد از فردا هم به پول و درآمد من دل خوش مي کند و پا روي پا مي اندازد و توي خانه مي نشيند. مردي هم که بيکار باشد، هي مي خواهد گير بدهد و از رفت و آمد و ظاهر و اخلاق من بهانه بگيرد و اگر هم گله اي کنم، مي گويد منت گذاشتي! از طرفي اگر نگويم پول دارم هم که ديگر کسي مايل به ازدواج با من نيست." شهرزاد حق داشت و درست مي گفت. او قرباني جابه جايي نقش ها شده بود. شهرزاد دخترِ پدري بيکار و بي پول بود و از نوجواني در آرايشگاه مجبور به کار و تامين مخارج خانواده شده بود. مثل خيلي از دختران کشور ما که از روي انتخاب يا اجبار، به کار بيرون از منزل مشغولند و همين حضور، باعث به هم خوردن تعادل جنسيتي در دانشگاه ها و مشاغل شده است. ديروز پدرِ شهرزاد، نقش يک پدر واقعي را براي شهرزاد نداشت و امروز او نمي تواند يک زن سادۀ معموليِ قانع براي شوهرش باشد و فردا همسرش هم نخواهد توانست يک مرد و تکيه گاه واقعي باشد.» تفاوت فضاي ذهني دکتر ابهري، آسيب شناس اجتماعي، درباره يکي ديگر از دلايل مهم شکل گرفتن آمار رو به افزايش پيردختري، معتقد است: «يکي ديگر از دلايل اين پديده، موضوع «عدم اشتراک» يا «عدم هم احساسي» است. دختراني که از مرز سن معمول ازدواج عبور مي کنند، معمولا بيش از نيازهاي جسمي و جنسي با چالش هاي روحي و رواني دست به گريبانند. به اين معني که بيش از آن که به ارتباط فيزيکي با يک مرد نياز داشته باشند، به حمايت روحي و رواني از سوي يک مرد نياز دارند اما در اين سن با هر مردي برخورد مي کنند، نيازهاي جنسي فرد را در اولويت مي بينند و کم کم سرخورده و دلزده مي شوند.» آسيب هاي افزايش پيردختري ابهري، آسيب شناس اجتماعي، تاثيرات افزايش تجرد دختران بر جامعه را گسترده و عميق مي داند و مي گويد: «همان طور که گفته شد، پيردختري پديده اي است که با کنارِ هم قرار گرفتن عواملِ مختلف فردي، خانوادگي، اجتماعي و فرهنگي شکل مي گيرد، اما مثل هر پديده ديگري، تاثيرات و آسيب هاي خاص خودش را هم دارد. متاسفانه شکل گرفتن روابط از هم گسيخته يکي از پيامدهاي افزايش سن ازدواج در دختران و پسران و فرارشان از تعهد و روابط سالم است. غير از آن، بد نيست بدانيد براساس مطالعات و مصاحبه هايي که انجام شده، درصد زيادي از دختران مجرد سن بالا اعلام کرده اند حاضرند همسر دوم مردان متاهل شوند و در اصطلاح «زندگي در سايه» را بپذيرند؛ حالا برخي با مقاصد مادي و برخي براي به دست آوردن آزادي عمل و عده اي هم به خاطر نيازهاي غريزي. نکته بعد، متاسفانه وقيح شدنِ برخي مردان متاهلِ جامعه است؛ مردي را تصور کنيد که از صبح تا شب در کوچه و خيابان و شبکه هاي اجتماعي، مدام دختران تنها و شيک و آرايش کرده را مي بيند که برخي حاضرند با کمترين هزينه مادي و معنوي با يک مرد در ارتباط باشند و اين ها را مقايسه مي کند با همسرِ ساده معمولي اش که اتفاقا هزار و يک توقع دارد؛ خب احتمال دارد که به هرزگي بيفتد. از آن طرف مجرد ماندن دختران يک جامعه، تاثير مستقيم بر ميزان آمار باروري و ولادت و شکل گرفتن نسل بعد دارد و...» چه کنيم؟ دکتر ابهري درباره راه حل باز کردن کلاف پيچيده و سردرگم افزايش تجرد دختران معتقد است: «تا به حال قدم هاي زيادي براي کنترل آمار پيردختري در کشور برداشته شده است. از وام ازدواج و کلاس مشاوره بگير تا راه اندازي سايت هاي همسريابي و حتي ايجاد طرح واگذاري فرزندخوانده به اينگونه دختران که در پرانتز بگويم به شدت مخالفم و سپردنِ يک کودک به دختري که به شکل خدادادي طعم مادري را نچشيده ، صحيح نمي دانم. منتها بنده به پشتوانه 30 سال تجربه عرض مي کنم که شايد تنها راهِ نجات از اين بن بست، «پايين کشيدنِ فتيله توقعات» باشد. به اين معني که تا وقتي دخترها در سن مناسب ازدواج قرار دارند، سخت گيريِ بي جا که با شرع و اخلاق هم در تضاد است نداشته باشيم. ثانيا وقتي دختري از سن ازدواج گذشت، واقع بين باشد. واقع بيني به اين معني نيست که به هر کس و ناکسي بله بگويد و از چاله به چاه بيفتد، بلکه حواسش باشد که در طول سال ها، در ازاي به دست آوردن يک سري امتيازات مثل مدرک تحصيلي بالا يا موقعيت اجتماعي خوب و امکانات مادي، يک سري امتيازات را هم از دست داده است و اگر بيش از اين تعلل کند، وارد مسيرهاي غيرطبيعيِ ازدواج مثلِ همسر دوم يا همسر موقت مي شود؛ بنابراين دست از سخت گيري بي مورد بردارد.»