ايران/ «امين اقدس هم دستگاه جداگانه داشت و صندوقخانه کوچک سلطنتي در پيش او بود. و او تقرب يافته بواسطه يک برادرزادهاي که داشت. و اين شخصي محترمه، کرد گروسي و ازطايفه دهاقين و صحرانشينان بوده است». جالب است که تاج السلطنه در خاطرات خود از همسران پدر تاجدارش که در واقع هووهاي مادرش بودند براحتي و به دور از هر کينهاي صحبت ميکند که از آن ميان به زني به نام «امين اقدس» اشاره ميکند که قدرتش تا جايي بوده است که صندوقخانه سلطنتي در دستان او بوده است!
زناني به دور از پچ پچ در حرمسرا
در حرمسراي ناصرالدين شاه به غير از زناني که تمام وقت خود را به پچ پچ و حرفهاي بيهوده ميگذراندند، زناني زندگي ميکردند که تمايل قابل توجهي به ورود به دنياي سياست داشتند و نسبتاً در اين امر هم موفق بودند. تا جايي که نزديک شدن به اين زنان راهي براي اجراي سياستهاي مردانه در حکومت ناصري بود.
«زبيده گروسي» و نفوذ در دربار
يکي از اين زنان همانطور که تاج السطنه از آن گفته است «امين اقدس» است. نام اصلي او «زبيده گروسي» بود يکي از همسران محبوب و با نفوذ دربار ناصرالدين شاه که گاه نقشهاي بسيار مؤثر در سياست و دربار داشته است. در نشريه الکترونيکي زنان (مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر) به شرح کاملي از زندگي اين زن پرداخته شده است و آن را زني بانفوذ و مدبر معرفي کرده است.
کنيزي به قيمت 6 تومان!
درباره اينکه اين زن از کجا به زندگي پدر تاجدار تاج السلطنه راه پيدا کرده است، داستاني است که «ميرزا علي خان امينالدوله»در خاطرات سياسي از آن روايت کرده است و زبيده گروسي را سوغات سفر ناصرالدين شاه در سال 1276 ه. ق به مناطق غربي کشور ميداند. در اين سفر زبيده که طفلي «زشت و يتيم» بيش نبوده در گروس از سوي شاه به روايتي شش تومان خريداري و به خدمتکاران حرم سپرده شد.
زبيده و رفت و آمد به خانه سوگلي شاه
«زعفران باجي» که در آن زمان مسئول صندوقخانه اندرون بوده است و خود مورد توجه شاه، تربيت زبيده را برعهده ميگيرد. بعد از يک سال زندگي در دربار و فراگيري امور و تربيت در اندرون، زبيده به عقد غير دائم ناصرالدين شاه درميآيد. جالب است بدانيم که زبيده تنها زني بوده که به همراه شاه به منزل «جيران» سوگلي ناصرالدين شاه در آن زمان ميرفته و مسئول جمعآوري رختخواب شاه بوده است!
«ننه حاجيه» و يادگيري شگردهاي دستيابي به شاه
رفت و آمد زبيده به منزل جيران باعث ميشود او با زني به نام «ننه حاجيه» که از زنان اندرون بود آشنا شود و به قولي، بسياري از شگردهاي دستيابي به منزلت، نزد شاه را از او بياموزد. تا اينکه اين زن به علت زرنگي و کارداني و نيز امانتداري ارج و قربي در دربار پيدا ميکند و برادرش محمدخان را نيز به گروه خدمتکاران حرم شاهي وارد ميکند. محمدخان نيز با دسايس خواهرش زبيده، پيش شاه عزيز ميگردد و به «امينالخاقاني» ملقب ميشود. البته علاوه بر اين او لقب رسمي طبق مرسوم، ناصرالدين شاه که لقبي مضحک يا خندهدار به هر کس ميداد لقبي جديد يافت؛ «مليجک». بعدها پسر اين مليجک نيز که به مليجک دوم معروف ميشود محبوبيتي چند برابر پدر در دل شاه ناصري براي خود باز ميکند!
آغاز افتخارات با نگهداري «ببري خان»
از افتخارات زبيده که نشان از نزديکي او به شاه را داشته است، نگهداري از گربههاي محبوب شاه مانند ببري خان و غيره... بوده است. ناصرالدين شاه در روزنامه سفر خود به عتبات در سال 1287ق به اين موضوع پرداخته است: «ببري خان را امروز به زبيده گفتم توي کالسکه بگذارد بياورد» يا «ببري خان آنجا در چادر زبيده بود قدري در صحرا راه رفت».
زبيده از نگاه تاج السلطنه
تاج السلطنه هم به اين موضوع در خاطراتش اشاره کرده است: «... و اين خدمتگزار (امين اقدس) بوده است در پيش جيران، که در چندي پيش خيلي محترم و عزيزه در پيش حضرت سلطان بوده است. پس از مرگ جيران، دده گربه ميشود. و پس از مرگ و مفقود شدن گربه، برادرزاده او که همبازي گربه، ملقب به ببري خان، بوده است، در پيش حضرت سلطان تقربي يافته، کم کم بواسطه آن برادرزاده، اين کنيز (امين اقدس) ترقي کرده به مقامات عاليه بزرگ ميرسد».
مرگ «زعفران باجي» و مشهور شدن به «امين اقدس»
اينکه از چه زماني زبيده ملقب به «امين اقدس» شده است در همان نشريه زنان مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران آمده است که زمان بازگشت از سفر شاه به عتبات بود که «زعفران باجي» فوت ميکند و بخت روي به آن دختر گروسي آورده و زبيده بر جاي آن پيرزن تکيه ميزند و ملقب به «امين اقدس» دربار ميشود.
مسئوليت صندوقخانه اندرون و جواهرات
با گرفتن اين لقب زبيده با نام جديد خود مسئوليت صندوقخانه اندرون و جواهرات شاه را بر عهده ميگيرد. مسئوليتي که آرزوي بسياري از زنان دربار بوده است. وظيفه او به اين صورت بوده است که در پايان هر سال مسکوکات و وجوه نقد را به خزانه حکومتي تحويل ميداده است.
رقباي نازاي دربار ناصري!
با توجه به نفوذ امين اقدس او در بين زنان شاه محبوب نبود و رقباي زيادي داشت. مهمترين رقيب او «انيسالدوله» از سوگليهاي شاه بود که از او سابقه بيشتري در حرم داشت. جالب است اين دو زن با اينکه هر دو از زنان نازاي شاه بودند اما هرگز روابط نزديکي با هم پيدا نکردند و رقابتي تنگاتنگ داشتند.
روايتي از دعواي بين «امين اقدس» و «انيسالدوله»
اعتمادالسلطنه (از نزديکان ناصرالدين شاه) در گزارشهاي روز به روز خود از اين درگيريها و رقابتها نوشته است: «امشب هم بواسطه منازعه (دعوا) ديروز با اهل حرم خانه(حرمسرا)، (شاه) بيرون شام خوردند. تفصيل اين منازعه اين است ديروز از راه راست که جاده معمول بود از «کاشيدار» الي «الپوش» شش فرسخ بود، بسيار بد با جمعيت و بنه، اما راهي که شاه تشريف آوردند سه فرسخ بود. بسيار خوب، هواي خوش با صفا. انيسالدوله و شاهزادهها و ساير اهل حرمخانه از راه معمول رفته بودند. امين اقدس را شاه فرموده بود که بواسطه مليجک بلافاصله از تعاقب (پشت سر) شاه حرکت کند اين امتياز اسباب کدورت ساير حرمخانه شد، در حضور شاه هم جسارت و بيادبي نموده بودند».
رقابت تا وقف موقوفات!
جالب است بدانيم رقابت ميان اين دو زن ناصرالدين شاه تنها در ميان راه و سفر نبود، آنان حتي در ساخت بناهاي موقوفه که آن زمان در ميان زنان با قدرت رسم بود، نيز با هم در رقابت بودند. براي مثال پس از آنکه انيسالدوله (سوگلي شاه) در 1284ه. ق تصميم به ساخت دروازهاي در ميانه مسجد گوهر شاد به نام درالسياده گرفت که امين اقدس چند سال بعد از آن در همان مکان و راهرو سقاخانه، دروازهاي از نقره ساخت که بر آن نوشته شد:
چو به درگاه رضا در دولت شه ناصرالدين
کرد اين در را مهين بانوي عظمي نقرهآگين
بهر تاريخش يکي آمد فراز از عرش گفتا
از امين اقدس اين درب مقدس يافت آيين
بست نشيني رجال در خانه «امين اقدس»
فاطمه معزي نويسنده مقاله «زبيده امين اقدس» در همان سايت زنان آورده است از آنجايي که بستنشيني در منزل همسران محبوب شاه راهي مناسب براي دستيابي به خواستههاي رجال محسوب ميشد اما انتخاب اينکه در کدام منزل بست بنشينند به سياست آنها برميگشت. اعتمادالسلطنه براي بستنشيني و رسيدن به خواستههاي خود منزل انيسالدوله را انتخاب ميکرد و البته در جايي که لازم بود هم دست به دامان امين اقدس و خواجههاي مقتدر او ميشد.
نابينايي و آغاز روزهاي تلخ صندوقدار سلطنتي
ماجراي اين زن مقتدر و سياستمدار که در زندگي تاج السلطنه با وجود برادر زادهاش که بعدها به عنوان مليجک دوم عزيزکرده ناصرالدين شاه ميشود پايان خوشي نداشت. امين اقدس از سال 1302 به دليلي نامعلوم بينايي چشم خود را از دست ميدهد. البته شايع بوده است که شخصي به نام «ميرزا علياکبر خان معتمدالاطباء» به «واسطه ريختن جوهر بلادن» به چشم امين اقدس موجب نابينايي او شده است.
معالجه چشمان امين اقدس تا دروغ سفارت انگليس!
براي معالجه چشم صندوقدار سلطنتي تمام پزشکان خارجي و ايراني دربار دست به کار ميشوند. جالب است که معالجه چشم امين اقدس به دست پزشکان فرنگي به موضوعي سياسي تبديل ميشود و اين مسأله فرصتي مناسب براي جلب نظر شاه ميشود.
به اين صورت که هنوز چندي از خبر نابينايي اونگذشته بود که چنين شايع شد که «چشم امين اقدس بهتر است...» اعتمادالسلطنه آورده است: «... مشهور است که از سفارت انگليس دو سه هزار تومان به خواجه امين اقدس و خودش داده شده که به شاه عرض کند که ديکسون چشم مرا معالجه کرده است که ديکسون در اين مورد که ما طرف احتياج روس و انگليس هر دو هستيم براي افغان و هرات راهي به حرمخانه داشته باشد و کسب اطلاع کند...»
خوشحالي بيثمر مخالفان!
نابينايي امين اقدس او را نگران کم شدن اقتدار و محبوبيتش نزد ناصرالدين شاه کرده بود و به همين دليل خواهان آن بود که تمام اطبا او را معاينه کنند تا شايد معجزهاي از سوي يکي از آنها روي دهد. مخالفان امين اقدس هم از نابينايي او خوشحال بودند و بر اين گمان بودند که از محبوبيت و اقتدار او نزد شاه کم خواهد شد.
اما واقعيت اين بود که نابينايي امين اقدس از محبوبيتش نزد شاه نکاسته و به گفته اسناد «شاه را انس و وفاداري بيتاب کرده و راستي راحت و خواب نداشت».
ناصرالدين شاه: اوقات ما را تلخ کرد!
مشکلات چشم امين اقدس بعد از بازگشت شاه از سفري که به فرنگ داشت، شدت پيدا کرد که ناصرالدين شاه در نوشتههايش آورده است <... رفتيم به اتاق امين اقدس از درد چشم ناله ميکرد و چشمش درد ميکرد. اوقات ما را تلخ کرد> بااينکه امين اقدس چشم ديگرش هم نابينا شده بود و بيش از گذشته نگران بود اما درد خود را از شاه بلکه از طبيب هم پنهان ميکرد!
تصميم به فرستادن «امين اقدس» به فرنگ
سرانجام پس از آنکه نابينايي هر دو چشم امين اقدس تأييد شد مجلسي از سوي تمام پزشکان معالج تشکيل شد و قرار شد تا او را جهت معالجه به فرنگ ببرند با اينکه فايدهاي ندارد. پزشک مخصوص اين زن در خصوص معالجه و سفر او راويت خواندني دارد: «امينه اقدس تقريباً به کلي نابينا شده است من از دو ماه پيش ميخواستم چشم او را عمل کنم و نگذارم که کار به اينجا بکشد ولي به من اجازه اين عمل داده نشد و شاه که نميخواست برخلاف رضاي محبوبه خود رفتار کند او را کاملاً آزاد گذاشت و توطئهسازان درباري اين زن بدبخت را دچار ترديد کردند که بموقع دست به کاري نزد تا مرضش روزبه روز شدت يافت ابتدا او به نهايت درجه ترساندند و بعد از آن او را به تعقيب دستور من در باب عمل کردن مصمم ديدند گفتند بايد در خارجه عمل کند تا افتخار معالجه او نصيب من نشود و لطمهاي به مقام و نفوذ ايشان وارد نيايد.»
شهري که عبور زنهاي ايراني از آنجا غريب نيست
اين نخستين بار بود که يکي از همسران شاه به فرنگ (وين) ميرفت و انتقاداتي را هم چه به دليل هزينه و سفر زني از اندرون شاهي در پي داشت. امينالدوله به ناصرالدين شاه پيشنهاد داده بود که امين اقدس به جاي سفر به اروپا به عثماني برود «شهر اسلام است و عبور زنهاي ايراني از آنجا غريب نيست» و پزشک مورد نظر براي معالجه وي به عثماني بيايد اما شاه اين پيشنهاد را رد کرد و با وجود دلتنگي امين اقدس را راهي وين کرد. او در روزنامه خاطرات خود مينويسد: «رفتن امين اقدس به فرنگ حواس ما را پريشان کرده و کسل بوديم...»
معالجه از وين تا خراسان: اقتدار «امين اقدس»
همسر نابيناي شاه در دهم شعبان 1268 ه. ش يعني در 126 سال پيش راهي سفر فرنگ ميشود. او پيش از سفر تمام صندوق و جواهراتي که در نزد خود داشت به خزانه تحويل ميدهد. پس از رسيدن امين اقدس به وين عمل جراحي او انجام ميشود و هر روز گزارشهايي از روند معالجه او به شاه ميرسيد. اما تمامي اخبارخوبي که به شاه ميدادند دروغ بود و امين اقدس پس از صرف هزينههاي بسيار، «کور محض» به تهران وارد شد. تنها حاصل اين سفر ياس و اندوه بود. او بلافاصله به قصد گرفتن شفاي خود از حضرت امام رضا(ع) راهي خراسان شد و شاه دستور تشکيل اردويي مفصل براي اين سفر داد که براي اثبات اقتدار و عزت امين اقدس بود.
حضور همچنان فعال در دربار!
امين اقدس پس از اقامتي چند ماهه در مشهد با شايعاتي در خصوص بهبود چشمانش و استقبال چاپلوسانه رجال به تهران بازگشت. اما هنوز راهي براي درمان چشمان خود پيدا نکرده بود که دچار سکته ميشود وبه علاوه بر نابينايي کامل از يک طرف به کلي فلج ميشود. اما هيچ يک از اين مشکلات جسمي براي اين زن مانع از حضور فعال او در دربار يا کم رنگ شدن تأثيرش نبود.
کنار شاهقاجار تا آخرين لحظات زندگي
نمونه اين تأثير شگفت آور اين زن را ميتوان در سال 1309 ه. ق در جريان «امتياز رژي»ديد، در پي حکم تحريم تنباکو از سوي آيتالله ميرزا حسن شيرازي، تمام اهل اندرون به پيروي از اين حکم دست از کشيدن قليان برداشتند به غير از شاه و امينالسلطان و امين اقدس! بالاخره اين زن مقتدر در 27 ذيالحجه 1311ه. ق که همچنان اميد به معالجه چشمان خود داشت سکته کرد و يک روز بعد فوت کرد.
با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد