تبلیغ لباس شنای عفیفانه برای زنان آمریکایی و بحثهایی که برانگیخته است
بروزرسانی
مهرخانه/ چند ماه گذشته يک گروه از نويسندگان مسيحي در آمريکا بحث درباره ارزش و معناي پوشش عفيفانه و با حيا را آغاز کردند. بحثي که به اذعان نويسنده گزارش مجله آتلانتيک، نه تنها براي مسيحيان که براي افراد غير مذهبي نيز مهم است.
جسيکا ري، بازيگر و طراح قديمي، مأموريت جديدي براي خود تعريف کرده و آن ترغيب هر چه بيشتر زنان به خريد مايوهاي يک تکه و پوشيدهايست که شرکت خود وي طراحي و توليد کرده است.
وي آوريل گذشته در گردهمايي مسيحيان در لسآنجلس سخنراني کوتاهي در اين زمينه داشته که بحثهاي بسياري را برانگيخته است. ري، از تاريخچه تحول لباس شناي زنان آغاز ميکند. زماني که زنان در قرن 18 و 19 سوار اتاقکهاي مخصوصي ميشدند که با اسب کشيده ميشد و تا داخل آب پيش ميرفتند و آنجا با لباس شنايي که از لباسهاي معمولي امروزي پوشيدهتر است، وارد آب ميشدند. اين ماشينها براي آن بوده که مردان و زنان با لباس شنا بيرون از آب ديده نشوند. در انگلستان حتي قسمت شناي زنان و مردان از هم جدا بوده است.
بعدتر به تدريج اين ماشينها کنار گذاشته ميشود، اما لباسهاي شنا هنوز کاملاً پوشيده بوده تا اينکه يک مهندس فرانسوي در اوايل قرن بيستم بيکيني را طراحي ميکند و آن را از لحاظ تأثيرگذاري اجتماعي با بمب اتم مقايسه ميکند. در ابتدا حتي بازيگران فرانسوي حاضر نيستند اين لباس را بپوشند و او براي تبليغ بيکيني از رقاصان برهنه استفاده ميکند.
در آمريکا نيز اين لباس شنا ابتدا به هيچوجه مورد استقبال قرار نميگيرد. مجله دختران مدرن درباره بيکيني مينويسد: ارزش ندارد در اين باره گفتگو شود، زيرا مسلماً هيچ دختر بانزاکت و نجيبي حاضر نخواهد بود چنين لباسي را بپوشد. گارد ساحلي نيز لباس شناي زنان را اندازه ميگرفته و زنان بيکينيپوش بيترديد از ساحل بيرون انداخته ميشدند، اما در دهه 60 ميلادي همزمان با انقلاب جنسي و جنبش زنان، بيکيني نيز مرسوم ميشود تا حدي که سال 65 مجله تايم به نقل از يک زن جوان ميگويد نپوشيدنش نشانه از مدافتادگي است.
سال گذشته مردم 8 ميليارد دلار صرف خريد بيکيني کرده و اين موفقيت به قدرت زنان در اين لباس نسبت داده ميشود. ادعايي که به گفته جسيکا ري بايد مورد بررسي قرا گيرد.
او به تحقيقاتي اشاره ميکند که اخيراً در دانشگاه پرينستون انجام شده است. در يکي از اين تحقيقات، عکسهايي از زنان با لباسهاي مختلف از بيکيني گرفته تا لباسهاي پوشيده به دانشجويان پسر نشان داده ميشود تا کارکرد مغز آنها در هنگام ديدن عکسها بررسي شود. اسکنها نشان ميدهد هنگام ديدن زناني با لباسهاي بسيار باز، آن بخشي از مغز مردان درگير ميشود که هنگام کار با ابزارهايي مانند پيچگوشتي يا چکش نيز درگير است.
بعضي از مردان هنگام ديدن زنان تقريباً برهنه در اين تحقيق، در بخشي از مغزشان که درگير تفکر درباره انسانهاي ديگر و افکار و احساسات آنهاست، هيچگونه فعاليتي نشان ندادند و اين براي محققان شوکآور بود، زيرا تقريباً هرگز اين بخش از مغز را به اين شکل بيفعاليت و خاموش نديده بودند.
يکي از پروفسورهاي پرينستون در اين زمينه ميگويد: به نظر ميرسد مردان در مقابل زنان نيمهبرهنه چنان واکنش نشان ميدهند که گويا با يک انسان به تمامي، مواجه نيستند. اين نتيجه با نگاه ابزارانگارانه به دست آمده در تحقيق قبل هماهنگي دارد.
در تحقيق ديگري نيز در پرينستون، تصوير زنان با لباسهاي مختلف از بيکيني تا پوشيده و عفيفانه به مردان نشان داده شده و از آنها خواسته شد کلماتي که به ذهنشان ميرسد را بگويند. در مقابل تصوير زنان بيکينيپوش، جملاتي با فعل اول شخص به کار برده شده، مانند: "از پسش بر ميآيم"، اما در مقابل زنان پوشيده تر جملات با فعل سوم شخص و ناظر به زن درون تصوير بوده مثلاً " جذب ميکند".
ري، پس از ارائه اين تحقيقات ميگويد قدرتي که بيکيني به زنان داده مسلماً آن قدرتي نيست که زنان ميخواستهاند؛ قدرتي که به آن وسيله جدي گرفته شوند و با آنها به تساوي و برابري برخورد شود و به نظر ميرسد اين قدرت، بيشتر با لباس پوشيدن عفيفانه و با حيا حاصل ميشود.
اينجاست که مسئله حيا و عفت (modesty) مطرح ميشود. به گفته جسيکا، اين مفهوم در بين مردم به خصوص دختران جوان تحقير ميشود. به عنوان نمونه او مشغول سخنراني در باره پوشش با حيا براي گروهي از دختران دبيرستاني در نيويورک بوده که يکي ازآنها فرياد ميزند: "انتظار داريد من چگونه لباس بپوشم؟ مثل مادربزرگم؟!"
خود جسيکا نيز با چنين دغدغهاي در دوران جواني آشنا بوده که در صورت پيروي نکردن از مد روز تنها بماند و هيچوقت نتواند ازدواج کند. همچنين وقتي تصميم گرفته لباس شناي عفيفانهتري به جاي بيکيني استفاده کند، چيزي جز لباسهاي مخصوص مادربزرگها در بازار پيدا نکرده است، ولي در نهايت تصميم ميگيرد خود لباس موردنظرش را طراحي کند و وقتي اين لباس را براي اولين بار ميپوشد چندين نفر سراغ مرکز فروش او را ميگيرند و تعداد اين افراد روز به روز زيادتر ميشود تا جايي که جسيکا تصميم ميگيرد شرکت توليد لباس شناي خود را تأسيس کند و ثابت کند لباس شنا در عين عفيفانه بودن ميتواند شيک و مد روز هم باشد.
او معتقد است زنان در گذشته به خاطر حياي ذاتي از پوشيدن لباسهاي اينچنيني هراس داشته و معذب بودهاند، اما اين حيا در فرهنگ کنوني و با تلاش طراحان لباس، شرکتها، رسانهها و حتي مادرهايي که لباسهاي نيمهبرهنه و جنسي بر تن دختربچههايشان ميپوشانند، از بين رفته است و بايد سعي کنيم تا اين حيا بازگردد و به دخترانمان بفهمانيم که تنمان را به خاطر عيب و نقص يا زشتي آن نميپوشانيم، بلکه ميخواهيم شأن و مقام خودمان را نشان بدهيم.
چنان که اشاره شد، بحث درباره سخنان جسيکا و مفهوم حيا تمام تابستان ادامه داشته و نشان ميدهد بسياري از مسيحيان اگر چه دغدغه حيا دارند، اما هنوز در تلاشند تا اين مفهوم را متناسب با شرايط امروز يا حتي آموزههاي فمينيستي از نو تعريف کنند.
بعضي منتقدان جسيکا معتقدند او به غلط دارد بر "تأثير سبک لباس زنان بر نوع نگاه و تفکر مردان" تأکيد ميکند. يکي از بلاگرهاي مشهور مسيحي دراين باره مينويسد: "همانطور که فرهنگ عمومي دارد توان زنان را با اجبار آنان به پوشيدن لباسهايي که توجه مردان را جلب کند کاهش ميدهد، فرهنگ حيا و عفاف هم دارد توان زنان را با توصيه آنان به سبک پوششي که نگاه مردان را دور کند کاهش ميدهد، و در هر دو مورد، اجبار و فشار بر زنان است تا سبک پوشش خود را بر اساس انتظارات مردان- به نسبت فرهنگ مردان جامعه- تغيير دهند."
ليز بولتز يک فمينيست مسيحي ديگر نيز ري را نقد ميکند که جواب سادهانگارانهايي به مشکل فراگير شيانگاري زنان داده است و مشکل بسيار فراتر از آن است که با اضافه کردن اندکي پارچه به بيکينيهاي امروزي حل شود. نويسنده ديگري نيز در وبسايت "امروز، مسيحيت" به نوعي ديگر همين موضوع را مطرح ميکند که زنان در لباسهاي شناي پوشيدهتر جسيکا نيز همچنان جذابيت جنسي خواهند داشت و قانون سريع و محکمي براي حفاظت آدمهاي کنار ساحل از نگاههاي خيره مردان وجود ندارد.
پرسشهايي از اين دست درباره رابطه شيانگاري زنان و نوع نگاه مردان، از دغدغههاي اصلي فمينيسم است که بحث درباره حيا و عفت در فضاي مسيحيت را نيز تحتتأثير قرار داده است. بعضي غيرمذهبيون آمريکا حتي معتقدند فرهنگ حيا و عفت مسيحي منجر به رواج تجاوز شده است، چراکه زنان را در انحراف ذهني و عملي مردان مسئول ميداند. در حاليکه کليسا بايد در شرايطي که تجاوز آنقدر در سطح جامعه و مدارس و دانشگاه و ارتش فراگير شده، بر عليه هر آنچه اين عمل را توجيه ميکند، موضع بگيرد و به سنت قديميخود بازگردد که حيا، نه ليست لباسهاي مناسب براي زنان بلکه انتخاب زنان و مردان براي شرافت دروني بوده که در هر فرهنگ، سمبلهاي پوششي و رفتاري خودش را شکل ميداده است.
منتقدان جسيکا ري مفهومي از حيا پيشنهاد ميدهند که زنان را براي رفتارهاي غلط يا لغزشهاي مردان سرزنش نکند. در اين مفهوم زنان آزاد هستند تا حيا بورزند، اما نه به خاطر حفظ مردان از انحرافات جنسي؛ بلکه براي حفظ شرافت و شأن خودشان و براي آنکه در جامعه به ذهن آنها و قدرت رهبري و عاطفه و استعدادشان اهميت داده شود، نه تعداد سرهايي که به سمت خودشان بر ميگردانند و نگاههايي که جلب ميکند.
به نظر ميرسد فمينيستها و ديگراني که شيانگاري زنان را در جوامع خود نقد ميکنند، در بحث حيا در پوشش و رفتار دچار نوعي سردرگمي و تعارض هستند؛ از يک سو بر آزادي پوشش زنان اصرار دارند و تأکيد ميکنند که يک زن بيکيني بپوشد يا برقع، فرقي نميکند و به هر حال مردان رفتاري مشابه افراد تحقيق دانشگاه پرينستون خواهند داشت و نبايد زن مجبور باشد به خاطر نوع نگاه و تفکر مردها خودش را محدود کند. از سوي ديگر به صراحت اعتراف ميکنند که هر لباسي سيگنالهاي مخصوص به خود را دارد و زنان ميتوانند لباسهايي بپوشند که به مردان اعلام کند جنسيت آنان جزئي از حريم خصوصي آنهاست.
چنين تعارضي دامن بخشي از زنان و مردان جامعه ايراني را هم گرفته است. اين گروه معتقدند زنان بايد در انتخاب پوشش خود کاملاً آزاد باشند و هيچ نوع پوشش زنانهاي نبايد توجيهي براي لغزش يا تعرض مردان باشد. البته بخشي از اين گزاره کاملاً به حق است و خطاي اين گروه از مردان به هيچ ترتيب موجه نخواهد بود، اما کل گزاره نياز به واکاوي جدي دارد. آيا منظور اين است که نوع پوشش زنان در فرهنگ ايراني، از حجاب کامل شرعي گرفته تا لباسهاي نازک بدننما اساساً حاوي هيچ سيگنال و پيام خاصي نيست و مرداني که پيام خاصي دريافت ميکنند، اشتباه ميکنند يا بيماري در قلبشان هست؟ يا پيام خاص در پوشش هست، اما مخاطب خاص دارد و درست است که اعلام عمومي ميشود، اما خود زنان هستند که تصميم ميگيرند کدام يک از مردان مخاطب حق دارد عکسالعمل متناسب با پوشش آنها را از خود بروز دهد؟
آيا منظور اين است که فرهنگ يا عرف پوشش در جامعه ايراني مشکل دارد و منقبض و متصلب است و اگر شبيه به جوامع غربي شود، زنان چنين مشکلاتي در ارسال پيام پوشش يا نحوه دريافت آن از سوي ديگران نخواهند داشت؟ آيا معتقدان به اين گزاره، نتايج تحقيقات دانشگاه پرينستون و مطالعات مشابه آن را ناشي از تربيت غلط مردان جامعه ميدانند و آن را به عنوان خصوصيات ذاتي انسان نميپذيرند و تصور ميکنند ميشود جامعهاي داشت که در آن مردان ذهن و قلب و عملشان را در اختيار داشته باشند و فارغ از نوع عملکرد زنان، فرشتهوار با ايشان مواجه شوند؟
ظاهراً تجربه زيسته زنان در جوامعي که نيمهبرهنگي و آزادي در پوشش را تجربه کردهاند، حاوي آسيبهاي بسيار است و تلويحاً يا آشکارا نقدهاي جدي را متوجه اين فرهنگ کرده است. اگر چه بسياري از همين زنان منتقد، بر آزادي انتخاب پوشش تأکيد دارند، اما در عين حال ضمن چشمپوشي بر اين تعارض، به ساير زنان توصيه ميکنند لباسهاي عفيفانهتري بپوشند تا در امان باشند و با آنها به مثابه يک انسان و نه ابزار کامجويي برخورد شود.
البته به تصريح نويسنده گزارش مجله آتلانتيک، تغيير در فرهنگ فراگير شيانگاري و جنسيسازي زنان و دختران، نياز به تغيير در رويکرد قدرتهاي سياسي، رهبران شرکتهاي بزرگ تجاري و رسانهها دارد؛ اما زنان با انتخاب شخصيشان ميتوانند تعيين کنند که لااقل با آنان چگونه رفتار شود. توجه به چنين تجربهاي شايد بتواند جامعه ايراني را از تکرار راه رفته ديگران بينياز کند.