نماد آخرین خبر

قصه کودکانه/ داستان زیبای «دست چپ و دست راست»

منبع
آخرين خبر
بروزرسانی
قصه کودکانه/ داستان زیبای «دست چپ و دست راست»
آخرين خبر/ يکي بود يکي نبود، غير از خدا هيچکس نبود. سارا دخترکوچولويي بود که هنوز نمي تونست فرق بين دست راست و دست چپ را متوجه بشه. مادرش به دست چپ او يک النگوي پلاستيکي قرمز رنگ انداخته بود تا به وسيله ي اون النگو يادش بده که چپ کدوم طرفه و به دست راستش هم يه النگوي سبز انداخته بود. وقتي مامانش مي گفت عزيزم برو توي آشَپزخونه، نمکدون را از کشوي سمت چپ بردار و بيار، به دستاش نگاه مي کرد و مي پرسيد: کدوم سمت؟ اين دستم يا اون دستم؟ مامانش مي خنديد و مي گفت: سمت النگو قرمزه سمت چپه. اونوقت سارا کوچولو مي رفت و از کشوي سمت چپ واسه مامانش نمکدون مي آورد. سارا کوچولو خيلي چيزهارو بلد نبود ولي مامان و باباش بهش ياد ميدادن. اونها يادش ميدادن که هردست 5 تا انگشت داره و دوتا دست روي هم ده تا انگشت دارند. يادش ميدادند که برف سفيده، آرد و ماست و شير هم سفيد هستند. برگ درختا سبزهستند، شبا همه جا تاريکه و روزها خورشيد همه جا را روشن مي کنه و با نور طلاييش به زمين مي تابه و زمين را گرم مي کنه. يادش ميدادند که گربه ميوميو مي کنه، کلاغ قارقار مي کنه، کبوتر بغ بغو مي کنه، سگ هاپ هاپ مي کنه، گنجشکه جيک جيک جيک صدا مي کنه، وقتي کتري آب رو روي گاز بذاريم آب جوش مياد و قل قل صدا مي کنه ودست زدن به کتري آب جوش خطرناکه و بچه ها نبايد با کبريت بازي کنن، يادش مي دادن که به بزرگترها سلام کنه و بهشون احترام بذاره، دست و روشو بشوره و تميز باشه. خلاصه بچه هاي گلم، سارا کوچولو خيلي چيزا بلد بود اما هميشه بين چپ و راست اشتباه مي کرد. مامان سارا يادش مي داد که پاي چپ کدومه و پاي راست کدومه مي گفت: دست راستت رو روي پايي بذار که سمت دست راستته همون پاي راسته. سارا دستي رو که النگوي سبز داشت روي پايي مي ذاشت که طرف دست راستش بود و مي فهميد که پاي راست کدومه. دستي رو هم که النگوي قرمز داشت روي پاي همون طرف مي ذاشت و مي فهميد که پاي چپ کدومه. اما بچه ها مي دونيد سارا کوچولو از کجا مي فهميد دست چپ و دست راست مامانش کدومه؟ اون مي دونست که مامانش ساعتش رو روي دست چپش مي بنده. براي همين وقتي به دست مامانش که ساعت داشت نگاه مي کرد مي فهميد که دست چپ ساعت داره و دست راستش ساعت نداره. يه روز مامان سارا داشت توي آشپزخونه غذا درست مي کرد که بخار آب به دست چپش خورد و مچ دستش کمي سوخت و پوستش تاول زد. مامان سارا کمي پماد روي جاي سوختگي ماليد و ساعتش رو هم روي مچ دست راستش بست. وقتي سارا کوچولو به دست هاي مامانش نگاه مي کرد، متوجه شد که مامانش ساعتش رو به دست راستش بسته اما شک داشت که درست فهميده باشه. اون مدتي به دستاي مامانش نگاه کرد و بعد با تعجب گفت: مامان جون، چرا دست چپت اومده اين طرف؟ مامان سارا تا اين حرفو شنيد زد زير خنده. سارا گفت: مامان چرا مي خندي؟ مامان گفت: آخه عزيز دلم، من امروز ساعتمو به دست راستم بستم ببين مچ دست چپم سوخته. سارا به دستاي مامانش نگاه کرد و اونم خنديد. حالا ديگه سارا بدون اينکه بخواد به ساعت مامان توجه کنه، مي دونه کدوم دست راسته و کدوم دست چپه. همين طور بدون توجه به النگوهاي قرمز و سبز هم مي دونه دست چپ کدومه و دست راست کدوم. راستي بچه ها شما تا حالا به چپ و راست توجه کرديد؟ مي دونيد کدوم دست راستتونه و کدوم دست چپ؟ 👐 آفرين به شما بچه هاي باهوشم... :) با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد