نماد آخرین خبر

قصه کودکانه/ زندگی حضرت محمد به زبان ساده برای کودکان

منبع
بروزرسانی
قصه کودکانه/ زندگی حضرت محمد به زبان ساده برای کودکان
آسموني/ پدر و مادرها بايد بدانند که از همان ابتداي کودکي بايد زندگي پيامبران و امامان عليهم السلام به ويژه زندگينامه حضرت محمد (ص) را براي فرزندانشان توضيح دهند تا بتوانند الگوهاي مناسبي برايشان تعريف کنند. به همين بهانه آسموني در اين مقاله زندگينامه پيامبر (ص) به زبان ساده براي کودکان را براي شما عزيزان تهيه کرده است که در ادامه مي خوانيد. حضرت محمّد(ص)، فرزند عبداللّه بن عبدالمطّلب بن هاشم بن عبدمناف، در مکه به دنيا آمد. پدرش عبد الله پيش از ولادتش درگذشته بود. او شش سال بيشتر نداشت که مادرش آمنه را نيز از دست داد. تا هشت سالگى زير سرپرستى جدّش عبدالمطّلب بود و پس از مرگ جدّش در خانه عمويش ابوطالب سُکنا گزيد. رفتار و کردار او در خانه ابوطالب، نظر همگان را به سوى خود جلب کرد و ديرى نگذشت که مهرش در دلها جاى گرفت. او برخلافِ کودکانِ همسالش که موهايى ژوليده و چشمانى آلوده داشتند، مانند بزرگسالان موهايش را مرتّب ميکرد و سر و صورتِ خود را تميز نگه ميداشت. او به چيزهاى خوراکى هرگز حريص نبود، کودکان همسالش، چنان که رسم اطفال است، با دستپاچگى و شتابزدگى غذا مى خوردند و گاهى لقمه از دست يکديگر مى ربودند، ولى او به غذاى اندک اکتفا و از حرص ورزى در غذا خوددارى ميکرد.در همه احوال، متانت بيش از حدِّ سنّ و سالِ خويش از خود نشان مى داد. بعضى روزها همين که از خواب برميخواست، به سر چاه زمزم مىرفت و از آب آن جرعه اى چند مى نوشيد و چون به وقت چاشت به صرف غذا دعوتش مى نمودند، مى گفت: احساس گرسنگى نميکنم. او نه در کودکى و نه در بزرگسالى، هيچ گاه از گرسنگى و تشنگى سخن به زبان نمىآورد. عموى مهربانش ابوطالب او را هميشه در کنار بستر خود مى خوابانيد او گويد: من هرگز کلمه اى دروغ از او نشنيدم و کار ناشايسته و خنده بيجا از او نديدم. او به بازيچههاى کودکان رغبت نميکرد و گوشه گيرى و تنهايى را دوست ميداشت و در همه حال متواضع بود. آن حضرت در سيزده سالگى، ابوطالب را در سفر شام، همراهى کرد. در همين سفر بود که شخصيّت، عظمت، بزرگوارى و امانتدارى خود را نشان داد. بيست و پنج سال داشت که با خديجه دختر خويلد ازدواج کرد. محمّد(صلى الله عليه وآله) در ميان مردم مکّه به امانتدارى و صداقت مشهور گشت تا آنجا که همه، او را محمّد امين مىخواندند. در همين سنّ و سال بود که با نصب حجرالاسود و جلوگيرى از فتنه و آشوب قبايلى، کاردانى و تدبير خويش را ثابت کرد و با شرکت در انجمن جوانمردان مکّه (= حلف الفضول) انسان دوستى خود را به اثبات رساند. پاکى و درستکارى و پرهيز از شرک و بتپرستى و بى اعتنايى به مظاهر دنيوى و انديشيدن در نظام آفرينش، او را کاملاً از ديگران متمايز ساخته بود. آن حضرت در چهل سالگى به پيامبرى برانگيخته شد و دعوتش تا سه سال مخفيانه بود. پس از اين مدّت، به حکم آيه “وَ أَنـْذِرْ عَشيرَتَکَ الاَْقـْرَبينَ”; يعنى: “خويشاوندان نزديک خود را هشدار ده!”، رسالت خويش را آشکار ساخت و از بستگان خود آغاز کرد و سپس دعوت به توحيد و پرهيز از شرک و بتپرستى را به گوشِ مردم رساند. از همين جا بود که سران قريش، مخالفت با او را آغاز کردند و به آزار آن حضرت پرداختند. پيامبر در مدّت سيزده سال در مکّه، با همه آزارها و شکنجه هاى سرمايه داران مشرک مکّه و همدستان آنان، مقاومت کرد و از مواضع الهى خويش هرگز عقب نشينى ننمود. پس از سيزده سال تبليغ در مکّه، ناچار به هجرت شد. پس از هجرت به مدينه زمينه نسبتاً مناسبى براى تبليغ اسلام فراهم شد، هر چند که در طىّ اين ده سال نيز کفّار، مشرکان، منافقان و قبايل يهود، مزاحمت هاى بسيارى براى او ايجاد کردند. در سال دهم هجرت، پس از انجام مراسم حجّ و ترک مکّه و ابلاغ امامت على بن ابيطالب(عليه السلام) در غدير خم و اتمام رسالت بزرگ خويش، در بيست و هشت صفر سال يازدهم هجرى، رحلت فرمود.