نماد آخرین خبر

زندگی زنان در ژاپن، سرزمین نظم و قانون

منبع
برترين ها
بروزرسانی
زندگی زنان در ژاپن، سرزمین نظم و قانون
برترين ها/ زناني در کيمونوهاي افسانه اي يا زناني در زندگي هاي ماشيني بدون انعطاف؟ تصور ما و شايد بسياري از مردم دنيا از ژاپن ميان اين تصويرهاي ضد و نقيض در رفت و آمد است. براي شناخت بيشتر از ملتي که در لطيفه ها از هر چيز به دردنخوري برق توليد مي کنند، با زني ايراني که زندگي کاري اش را در اين کشور مي گذراند، صحبت کرده ايم. در اين گزارش «مينا اميني»، از زنان ايراني ساکن ژاپن، زندگي روزمره زنان و جوانان را روايت کرده که هر چند ساعت يک بار تا کمر خم نمي شوند و تعظيم نمي کنند و همان طور که روش هاي خودشان را براي نشان دادن احترام پيدا کرده اند، تصويري کاملا مدرن و امروزي از کشورشان نشان مي دهند. آنها آنچه را که از اجدادشان به ارث برده اند با مقتضيات زمان پيوند زده اند و نتيجه اش تلفيقي است از آزادي و زندگي ماشيني. من مينا هستم. 34 ساله ام، فوق ليسانس معماري منظر دارم و در حال حاضر در کشور ژاپن در يک شرکت بازرگاني کار مي کنم. قبل از آن هم در يک شرکت معماري کار مي کردم. مجردم و با در نظر گرفتن رفت و آمدهايي که براي بستن قراردادهاي تجاري با شرکت هاي ايراني دارم يک سال و نيم است به اقتضاي کار در ژاپن زندگي مي کنم. همسر خواهرم ژاپني است. آنها بيست سال پيش در ايران ازدواج کردند و براي زندگي به ژاپن رفتند. خواهرم حتي قبل از ازدواجش به کشور ژاپن بسيار علاقه داشت و به طور کامل با زبان، فرهنگ و اطلاعات مربوط به اين کشور آشنا بود؛ آنقدر که بعد از ورود به ژاپن هيچ چيز باعث تعجب يا شگفتي اش نشد. اما ژاپن براي من يک انتخاب از ميان گزينه هاي متعدد براي کار بود. زنان در ژاپن، سرزمين نظم و قانون، چگونه زندگي مي کنند اولين مواجهه عيني و واقعي ام با ژاپن، به ده سال پيش باز مي گردد، زماني که به بهانه ديدار با خواهرم در قالب سفري کاملا تفريحي به اين کشور آمدم. آن روزها در مالزي – جايي که مدرک تحصيلي ام را گرفتم – مشغول به کار بودم و تصميم گرفتم در کشوري مثل ژاپن هم تجربه کار داشته باشم. آن روزها تصورم اين بود که اين کشور از نظر فرهنگي تا حدودي به ما نزديک است. نخستين بار به عنوان کسي که قصد کسب تجربه در ژاپن را دارد، با ضمانت شوهر خواهرم بدون ويزاي کار، در يک شرکت معماري ژاپني کارم را شروع کردم و بعد از پنج ماه از طرف يک شرکت مشاور بازرگاني دعوت به کار شدم. تا زماني که ويزاي کارم صادر شود به ايران آمدم و بعد از اينکه ويزا آماده شد به موقع به ژاپن برگشتم و کارم را شروع کردم. چرا ژاپن؟ فکر کنم همه مردم دنيا ژاپني ها را با سختکوشي شان مي شناسند. هميشه مشتاق بودم از نزديک واقعيت اين تصوير را درک کنم و بالاخره اين شانس را به دست آوردم که به اين اشتياق پاسخ دهم. فرصتي بود تا خودم را در ژاپن محک بزنم و ببينم مي توانم در ميان مردمي خو گرفته به نظم و کشوري سخت قانونمدار دوام بياورم و کار کنم يا نه؟ پس با تکيه بر تجربه کار در مالزي و با اعتماد به شناخت نسبي ام از کشورهاي آسياي شرقي، پا به ژاپن گذاشتم. سرزمين تعظيم و لبخند سال ها خواندن درباره فرهنگ و شرايط کار در ژاپن ذهن آدم را آماده مي کند که با هيچ پديده غير منتظره اي در اين سرزمين مواجه نشويد اما وقتي پاي تان به سرزمين آفتاب تابان – ژاپن را مي گويم – باز مي شود، خيلي زود به اين نتيجه مي رسيد که ادب و احترام ذاتي مردم ژاپن و احساس حمايتي را که مي توانند به يک خارجي در کشور خودشان بدهند، در کشور ديگري نديده ايد. وقتي به عنوان يک خارجي وارد ژاپن مي شويد، از اولين لحظه هاي وردتان در فرودگاه تا وقتي که مطمئن شوند مسيرتان را پيدا کرده ايد و هيچ شک و شبهه اي در مورد اتفاقات پيش رو نداريد، ترک تان نمي کنند. آنقدر راهنمايي و حمايت مي کنند تا مطمئن شويد خودتان به تنهايي مي توانيد گليم تان را از آب بيرون بکشيد. لبخند، چاشني همه پاسخ ها همه چيز در اين کشور با لبخند همراه است. هيچ گاه سوالي نپرسيدم که پاسخش بدون همراهي لبخند باشد. حتي زماني که با مشکلي مواجه مي شوم. نمي گويم اين ويژگي مرا شگفت زده مي کند؛ اما به عنوان يک خارجي انتظارش را ندارم که همواره تا اين حد مهربانانه با من برخورد شود. در واقع احترام بسيار زياد، چيزي است که شايد هر خارجي در بدو ورود به اين کشور با آن به عنوان يک نکته متمايز مواجه مي شود. از هوس ايراني تا ميتينگ ملال آور ژاپني با اينکه تصور مي کردم در موارد زيادي فرهنگ ما و ژاپني ها به هم شباهت داشته باشد اما اگر بخواهيم جزييات را در نظر بگيريم بايد بگويم تفاوت هاي فرهنگي مان بيشتر از شباهت هاي مان است. فکر مي کنم آنچه در کشور و فرهنگ ما درباره ارتباطات خانوادگي وجود دارد، در اين کشور کمرنگ تر است. تفاوت هاي عمده ديگر در مسائل آموزشي کودکان و نوجوانان و روابط کاري است. اساسا ژاپني ها و کشورهاي آسياي شرقي، ايران را بيشتر کشوري غربي مي دانند و به همين دليل تفاوت هاي زيادي بين خودشان و ما قائل هستند. يکي از سخت ترين مراحل زندگي در اين کشور تطبيق نحوه ارتباطات کاري ايران و ژاپن در روزهاي اول ورودم بود. اينجا يکسري رسم و رسوم بين کارمندها و رييس وجود دارد که بايد رعايت شود. به همين دليل هم اغلب در روابط کاري با چالش هاي زيادي روبرو بودم. به عنوان مثال در عرف اداري اينجا اگر بعد از زمان کاري از طرف شرکت جلسه اي در يک رستوران يا کافي شاپ برگزار شود، بايد در آن حضور پيدا کنيد؛ با وجود اينکه اغلب گفتگوهاي چنين جلساتي مربوط به مسائل کاري نيست و حتي ممکن است صحبت کاري هم رد و بدل نشود، باز حضور شما در اين جلسات الزامي است. چنين جلساتي گاهي از 7 بعدازظهر تا 1 و 2 نيمه شب طول مي کشد. هماهنگ شدن با اين الزام که بخشي از فرهنگ و چارچوب کاري ژاپني هاست بيش از آنچه به نظر مي رسد دشوار است. من يکي از کساني هستم که از نزديک زندگي ماشيني مردم ژاپن را لمس مي کنم. در اينجا هرگز هيچ چيزي برنامه آنها را مختل نمي کند. يعني نمي تواند مختل کند. شايد همين هم رمز موفقيت شان است. خستگي براي شان معني ندارد. نوع کار کردن ژاپني ها براي خارجي ها خيلي ساده نيست. اين تفاوت فقط مربوط به ساعت هاي کاري نيست بلکه در نوع کار هم هست. اگر بخواهيد آنها را يک مقدار از چارچوب برنامه روزانه شان خارج کنيد با مشکل مواجه مي شوند و دقيقا به همين دليل است که به نوع زندگي شان ماشيني مي گويند. فکر مي کنم بيشتر از اينکه شيوه کار و زندگي ژاپني ها ما را شگفت زده کند، کارهاي به اصطلاح بدون حساب و کتاب ما آنها را غافلگير مي کند. مثلا وقتي اينجا شروع به کار کردم، طبق عادت کاملا طبيعي خودمان در ايران وسط روز از سر ميز بلند مي شدم و براي خودم چاي مي ريختم. همکاران ژاپني ام با تعجب به اين حرکت من نگاه مي کردند و مي پرسيدند: اين چه وقت چاي خوردن است؟ ضمن اينکه شخصي به نام آبدارچي در محيط هاي کاري ژاپن وجود ندارد. براي همين يک روز در هفته همه شروع مي کنند به تميز کردن محل کار. هر کس يک کار انجام مي دهد. از دستشويي تا جارو کردن و ... و اگر مراجعه کننده اي بيايد يکي از افراد خود شرکت چاي مي ريزد و پذيرايي مي کند. احترام به سبک ژاپني احترام به قانون براي ژاپني ها يک اصل است. به ندرت يک ژاپني را مي بينيد که از قانون سرپيچي کند، مگر اين که خلافکار باشد. تطبيق پيدا کردن در چنين جايي و با چنين فرهنگي براي ما که در کشوري زندگي کرده ايم که خيلي عادت به احترام به قانون نداريم، شايد کمي ساخت باشد. در محيط هاي کاري اگر کسي را براي تخصصي انتخاب کنند، حتي اگر تخصص ديگري هم داشته باشد تحت هيچ شرايطي از او براي تخصص دوم استفاده نمي کنند. علاوه بر اين، آزمون و خطا آنقدري که براي ما کارکرد دارد براي ژاپني ها معنا ندارد. آنها فقط قبل از مرحله شروع و انجام کار، آزمون و خطا کرده و قبل از اجراي هر پروژه اي مشکلاتش را شناسايي و حل مي کنند. کيمونويي براي تمام فصول کيمونو هنوز هم لباس رسمي زنان و مردان ژاپني است. در سطح شهر اغلب زن هاي مسن (و به ندرت مردان) را مي بينيد که کيمونو به تن دارند و به مهماني يا خريد مي روند جوان ترها هنوز هم در مراسم هاي رسمي کيمونو مي پوشند و خيلي هم آن را خوب مي دانند هر چند به خاطر اين که کيمونو لباس سختي است، جوان هاي امروزي کمتر سراغ آن مي روند. با اين حال در جشن هاي سنتي مثل آتش بازي يا جشن دروي گندم و ... مردم و حتي جوان ها از تن کردن کيمونوهاي تابستاني که راحت ترند استقبال مي کنند. جشن بيست سالگي بلوغ در ژاپن آيين خاصي براي بيست سالگي دختران و پسران که به بلوغ قانوني مي رسند وجود دارد. به اين ترتيب که روز مشخصي را در سال براي افرادي که در آن سال به بيست سالگي مي رسند تعيين مي کنند و در آن روز دختران و پسران بيست ساله به صورت رسمي کيمونو مي پوشند. شکل کيمونوي دختران مجرد هم با خانم هايي که ازدواج کرده اند متفاوت است. کيمونوي دختران آستين هاي بلندي دارد و کيمونوي زنان متاهل آستين هايش کوتاه است. آزادي در انتخاب پوشش با وجود اهميتي که کيمونو در فرهنگ ژاپن دارد اما در مورد آزادي پوشش هيچ محدوديتي در اين کشور ديده نمي شود؛ چه در مورد لباس و چه مدل مو و نوع آرايش. گاهي يک نفر را مي بينيد که پنج، شش رنگ متفاوت به موهايش زده يا لباس هايي را پوشيده که به چشم همه عجيب است. برخي لباس هايي را انتخاب مي کنند که يا با فصل مطابقت ندارد يا فاقد هرگونه هماهنگي است. عده اي حتي از لباس ها و آرايش هاي خاصي استفاده مي کنند تا خودشان را شبيه شخصيت هاي کارتوني کنند. در واقع همه جور ظاهري را در ژاپن مي بينيد؛ نه ممنوعيت قانوني در اين زمينه وجود دارد و نه اينکه مردم درباره زشت بودن بعضي از لباس ها در عرف شان حرف مي زنند. در سطح شهر از کيمونوپوش ها تا نوجوان هايي را که اصلا اهميتي به نوع پوشش شان نمي دهند، کنار هم خواهيد ديد. سه سه تا، نه تا رسم و رسومات ازدواج در ژاپن هم مثل خيلي چيزهاي ديگر متناسب با زمان تغيير مي کند. هنوز هم بعضي از خطبه هاي عقد در معابد ژاپني خوانده مي شود. از طرفي عده اي هم مراسم ازدواج شان را در کليسا مي گيرند؛ اما اين انتخاب ربطي به مذهب ندارد چون ژاپني ها کلا به مذهب خيلي اهميت نمي دهند و حتي اگر از آنها سوال کنيد دين شان چيست نمي توانند پاسخ مشخصي بدهند چون مي گويند جه فرقي مي کند؟ به همين دليل به ميل خودشان معبد يا کليسا و ... را براي ازدواج انتخاب مي کنند. خواستگاري، يکي از رسوم رايج ازدواج هاي سنتي ژاپن است و تقريبا شبيه ايران انجام مي شود؛ به اين ترتيب که کسي که معرف است چند عکس از مرداني که مي شناسد براي خانواده عروس مي برد. بعد از آن که دختر يک نفر را انتخاب کرد، يک اتاق را در هتل رزرو مي کنند و پسر و دختر، پدر و مادرشان يا کسي را که قبول دارند همراه خود مي برند. در صورتي که به توافق برسند و همديگر را به عنوان همسر انتخاب کنند، يکسري کادو از طرف خانواده عروس به داماد و برعکس داده مي شود . مراسم ازدواج در معابد ژاپني کمي متفاوت است. معبد ژاپني با معبد بودايي فرق دارد، مجسمه بودا ندارد و حتي راهب شان هم متفاوت است. مراسم ازدواج در معبد ژاپني بر اساس رسمي قديمي که «سه سه تا نه تا» نام دارد برگزار مي شود. دو دختر نابالغ براي عروس و داماد نوشيدني سرو مي کنند. يعني دخترها سه بار با قوري در نعلبکي ها نوشيدني مي ريزند و عروس و داماد سه نوبت مي نوشند. براي شان آرزوي خوشبختي مي شود و ارواح خبيثه را از آنها دور مي کنند. همه اينها در لباس هاي عروسي سنتي ژاپني صورت مي گيرد. بعد از آن، مراسم سنتي به مراسم مدرن تغيير مي يابد. عروس لباس هاي ژاپني را در مي آورد و لباس عروسي مدرن به تن مي کند. بعضي ها مراسم را به ناهار ختم مي کنند و بعضي ها به شام. وقتي شما به معبدي برويد که در آن خطبه عقد خوانده شود هر دو نوع مراسم را مي بينيد. طلاق در شهرداري در ژاپن چيزي به اسم شناسنامه وجود ندارد. ثبت ازدواج در شهرداري انجام مي شود و کسي که مي خواهد جدا شود در شهرداري اعلام مي کند و ضربدري روي اسمش زده مي شود به اسم «باتس». مثلا کسي که دو بار جدا شده باشد را دو باتسه مي گويند! و البته اين چيزي نيست که باعث شود ديگران ديد خاصي نسبت به زن مطلقه داشته باشند. پس از گفتگو با خانم هاي مجرد يا کساني که از همسرشان جدا شده اند، متوجه شدم که طي ساليان گذشته نگاه آنها به تجرد خيلي فرق کرده است و حالا فکر مي کنند اصلا نيازي نيست وقتي يک شخص دارد اذيت مي شود به زندگي مشترکش ادامه دهد. از اين نظر مشکلي در جامعه ژاپن وجود ندارد. مردم چنين چيزي را بد نمي دانند و دولت هم که اساسا مشکلي ندارد بالاخره دو نفر با هم زندگي مي کنند يا نمي کنند. مرخصي بي بازگشت اختلاف دستمزد زن و مرد در ژاپن يک موضوع جدي است. اگرچه توجيه اين اختلاف اين است که زنان به خاطر مسئله بارداري ممکن است خيلي زود کارشان را رها کنند و چون هيچ ضمانت کاري از طرف آنها وجود ندارد، دستمزدشان را هم کمتر در نظر مي گيرند. متاسفانه قانون هم تضميني نمي دهد که زن پس از بازگشت از مرخصي زايمان بتواند موقعيت کاري گذشته را داشته باشد. تغيير سبک زندگي زنان ژاپني قبل يا بعد از ازدواج هم مثل بسياري از کشورها به اين بستگي دارد که او با چه مردي ازدواج مي کند. من همکاري دارم که مي گويد هيچ محدوديتي بعد از ازدواج برايش به وجود نيامده و تمام کارهايي را که قبل از ازدواج انجام مي داد، بعد از ازدواج هم انجام مي دهد. آن سوي ماجرا هم مرداني هستند که بعد از ازدواج خيلي کارها از جمله کار خارج از خانه، رفت و آمد آزاد به خانه پدري، مراوده با دوستان و حتي نحوه خورد و خوراک را براي همسرشان ممنوع مي کنند. همه براي يکي، يکي براي همه تا جايي که من مي دانم در سيستم آموزشي ژاپن هرگز تفاوتي ميان تربيت دختران و پسران وجود نداشته و ندارد. در ايران کودکان و نوجوانان مان را آموزش مي دهيم که استعدادهاي شان را به شکل مستقل و شخصي پرورش دهند اما در ژاپن به کودکان مي گويند زماني ما مي فهميم شما استعداد داريد که بتوانيد آن را در گروه بروز دهيد. به همين دليل هم براي استخدام يک فارغ التحصيل جوان به کارنامه جمعي او نگاه مي کنند. مدارس ژاپن غير از کلاس هايي که صرفا براي دخترها و پسرها در دوران بلوغ برگزار مي شود، مختلط است. در کل هيچ نشانه اي از تبعيض يا اختلاف بين دختر و پسر چه در خانواده و چه در مدارس وجود ندارد. اتفاقا چون روي کار گروهي تاکيد دارند، سعي مي کنند دخترها و پسرها از کودکي مديريت اين ارتباطات را ياد بگيرند تا اگر مشکلي پيش آمد بتوانند حل کنند. مراقبت از امنيت و حريم شخصي به تازگي يکسري قوانين در محيط هاي کاري ژاپن وضع شده به اسم «آزار و اذيت جنسي». طبق اين قانون مثلا اگر مردي حتي کلامي از زني تعريف کند و آن زن از اين تعريف احساس آزار و اذيت کند، آن زن مي تواند از آن مرد شکايت کند. قانون ديگري به نام «پاور هرسمنت يا آزار و اذيت قدرت» است. اين قانون در مواردي استفاده مي شود که رييسان و مديران از قدرت شان سوء استفاده مين کنند و کارمند زيردست شان را مجبور به کارهايي مي کنند که در حيطه کاري او نيست. در چنين مواردي آن کارمند مي تواند شکايت کند. به نظر من وجود چنين قوانيني در همه اقشار احساس امنيت ايجاد مي کند. جامعه ژاپن در حال حاضر از نظر امنيت در سطح بالايي است. بارها براي من پيش آمده که ساعت 2 بعد از نيمه شب از ميتينگي بر مي گشتم و با ديدن پليس سرشار از احساس امنيت شده ام. عمري دراز با برنج و ترب «پاچينگو»ها و «کارائوکه»ها از جمله تفريحگاه هاي ثابت مردم هستند که در آن آواز مي خوانند و مسابقاتي هم برگزار مي شود. خانم هاي ژاپني معمولا در روزهاي تعطيل زياد در اين مکان ها حاضر مي شوند. من خودم هيچ وقت پاچينگو نرفتم اما هر بار از کنارش رد شدم ديدم تعداد زناني که اوقات خود را اينگونه مي گذرانند خيلي زياد است. هر چند زنان مجرد بيشتر به اين تفريحات رو مي آورند. اغلب زنان متاهل شنبه ها و يکشنبه ها برنامه مسافرت به يکي از شهرها را دارند. يا با دوستان شان به کافي شاپ، مهماني و دورهمي ها مي روند يا در کنسرت ها و برنامه هايي که در فضاي باز مراکز شهر برگزار مي شود، شرکت مي کنند. به طور کلي مردم ژاپن به سلامتي شان اهميت زيادي مي دهند. اين موضوع از ميزان عمري که مي کنند مشخص است. بارها پيرزناني بالغ بر 100 سال را ديده ام که از شدت پيري آنقدر خميده بودند که سرشان به زانوهاي شان نزديک شده بود اما با همان وضعيت سوار دوچرخه مي شدند و به خريد مي آمدند. يکي از مهم ترين دليل طول عمر مردم ژاپن نحوه غذا خوردن و نوع غذايي نماست که استفاده مي کنند. اغلب غذاهاي ژاپني دريايي است. البته از نظر مواد غذايي تنوع چنداني ندارند و اگر مشکلي مثل سونامي پيش بيايد براي تامين مواد غذايي با بحران جدي مواجه مي شوند. شايد به همين دليل است که هميشه در فيلم ها و سريال هاي ژاپني ديده ايم برنج قوت غالب مردم ژاپن بوده و ترب هم تنها در دسترس کساني که وضع مالي خوبي داشتند قرار مي گرفته. با اينکه اين روزها مصرف فست فود فراگير شده اما در روزهاي تعطيل شلوغ ترين غذاخوري ها، رستوران هاي سنتي هستند. همانطور که قبلا هم اشاره کردم مردم ژاپن به هيچ عاملي اجازه مختل کردن برنامه هاي زندگي شان را نمي دهند و بر همين اساس اغلب نسبت به اضافه وزن شان بسيار حساسند؛ به طوري که حتي در باران و شرايط غيرمعمول شهر هم ورزش شان را سر ساعت انجام مي دهند. واقعيت اين است که ژاپني ها دقيقا همان مردم سختکوشي هستند که خارجي ها متصور هستند. نظم و برنامه ريزي آنچنان نقش پررنگي در سلامت، تفريح، آيين و سنت ها و حتي ارتباطات کاري شان دارد که کمتر با اتفاقي غير قابل پيش بيني مواجه مي شوند. با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد