سپيده دانايي/ «جلوي مهمانها با انگشت داخل گوشش را ميخاراند»، «جورابش را پرت ميکند کنار مبل»، «پايش را ميگذارد روي ميز»، «صبحها تخت را مرتب نميکند»، «درِ شامپو و خميردندان و نرمکننده را بعد از استفاده نميبندد.» شما هم از اين عادتها يا عادتهاي ناپسند ديگر همسرتان شکايت داريد؟ تا به حال چند بار خواستهايد با تذکر و طعنه و توضيح، اين مشکل را حل کنيد اما به نتيجه نرسيدهايد؟ تا به حال چند بار به خاطر اين عادتها جلوي جمع خجالت کشيدهايد و خجالتتان را به همسرتان منتقل کردهايد؟ يا چند بار جلوي جمع به او تذکر دادهايد، اما اثري نداشته است؟ اگر جوابتان چندين و چندبار است، اين مطلب به شما کمک ميکند راههاي ديگري را انتخاب کنيد و به اين عادتها نگاه ديگري داشته باشيد.
۱. وسواس شماست يا واقعاً عادت او ناخوشايند است؟
اولين سؤالي که بايد به آن جواب دهيد اين است که آيا شما به نظم و ترتيب يا تميزي وسواس داريد يا واقعاً همسرتان عادت غيربهداشتي يا مسئوليتناپذيري دارد. براي اينکه به اين سؤال جواب دقيقي بدهيد، بايد به چند سؤال ديگر جواب دهيد. آيا بينظمي و تميز نبودن در جاهاي ديگر هم شما را مضطرب ميکند؟ آيا وقتي که عادت همسرتان را به ديگران ميگوييد، آنها هم در ناخوشايند بودن عادت او با شما موافقند يا ميگويند اين عادت فقط نوعي سبک زندگي است و نبايد به او گير دهيد؟ آيا نظم و نظافت شما با همسرتان فقط متفاوت است يا واقعاً او بينظم يا نامرتب است؟ اگر شما در مقابل بينظمي و تميزنبودن بيشازحد مضطرب ميشويد و ديگران ميگويند که اين فقط نوعي سبک زندگي است و نبايد به همسرتان گير بدهيد يا همسرتان ميگويد اين هم نوعي نظم يا تميزي است و فقط نوع نگاهمان با هم متفاوت است، به احتمال زياد عادت همسرتان چندان هم نامطلوب نيست و اين شماييد که وسواس نظم يا تميزي داريد.
۲. صبور باشيد
اگر به تازگي ازدواج کردهايد، يادتان باشيد بعضي از اين عادتها کمکم از بين ميروند. در واقع زندگي زير يک سقف مجموعهٔ بسيار زيادي از انطباقها با يکديگر است. احتمالاً شما هم عادتهايي داريد که براي همسرتان ناخوشايند است و با بازخورد نشاندادن دربارهٔ اين عادتها کمکم هر دو به رفتارهاي جديدِ پسند هم نزديک ميشويد.
۳. همدلي کنيد
يادتان باشد که همسرتان در فضايي ديگر، غير از فضايي که شما در آن بزرگ شدهايد، بزرگ شده است. پدر و مادر بيشازحد سختگير يا بيشازحد آسانگير ميتوانند عادتهايي از جنس بينظمي يا بهداشتينبودن را در فرزندانشان به وجود آورند. آسانگيرها هميشه وظايف فرزندانشان را به عهده ميگيرند و او را بهاصطلاح در پر قو بزرگ ميکنند و براي همين او هيچوقت نميآموزد که مثلاً بايد تختش را مرتب کند يا ملحفه را جمع کند يا درِ شامپو را ببندد. از آن طرف پدر و مادر سختگير، نظم و رفتارهاي بهداشتي را چنان با تحکّم به کودک ميآموزند که انجام اين وظايف براي کودک با بيميلي و ناخوشايندي همراه ميشود. اين کودک روزي بزرگ ميشود و چه در خانهٔ مجردي و چه در خوابگاه دانشجويي و چه در زير يک سقف با همسرش دوست دارد آن رفتارها را انجام ندهد و از آنها فرار کند. وقتي که شما ريشههاي يک رفتار را ميدانيد راحتتر با آن همدلي ميکنيد و فکر نميکنيد همسرتان از قصد و براي اذيتکردن شما آن رفتارها را انجام ميدهد. در واقع خانوادههاي اصلي تا حدّ زيادي شيوهٔ بودن ما در جهان را تعيين ميکنند.
حکايت مشهوري در خانوادهٔ درمانگرها رايج است که اين تأثير خانواده را خيلي خوب توضيح ميدهد. از دختر جواني ميپرسند «تو هاتداگ را چهطور سرخ ميکني؟» ميگويد «اينطرف و آنطرفش را با کارد ميبرم و بعد مياندازم توي ماهيتانه.» ميگويند «خب چرا اينطرف و آنطرفش را ميبري؟» دختر جوان ميگويد: «اصولي و درستش همين است، اگر بقيه جور ديگري درستش ميکنند، روش آنها اشتباه است.» ميگويند «تو اين شيوه را از چه کسي ياد گرفتهاي؟» دختر جوان ميگويد: «مادرم.» ميروند سراغ مادرش. از مادر ميپرسند و او هم دقيقاً حرفهاي دخترش را تکرار ميکند. از او ميپرسند «تو اين شيوه را از چه کسي ياد گرفتهاي؟» او هم ميگويد «مادرم.» از مادربزرگ ميپرسند. او جوابي ميدهد که معما را حل ميکند: «من فقط فقير بودم و ماهيتابهام کوچک بود. مجبور بودم اينطرف و آنطرف هاتداگ را ببرم تا در ماهيتابهٔ کوچکم جا شود. دخترم هم همين شيوه را پيش من ياد گرفت.»
۴. پدر و مادرش نشويد
وقتي شما هم ميخواهيد با سختگيري بيش از حد يا با طعنه و کنايه رفتارهاي بد همسرتان را از بين ببريد، شايد در کوتاهمدت جواب بگيريد؛ اما در بلندمدت او از زير بار نظم يا تميزي شانه خالي ميکند. از طرفي اگر مثل مادرها و پدرهاي آسانگير خودتان وظايف همسرتان را انجام دهيد، مثلاً درِ شامپو و خميردندان را ببنديد يا اگر قرار گذاشتهايد هر روز يک نفرتان تخت را جمع کند، به جاي او هم اين کار را انجام دهيد، همسرتان هيچ وقت تبعات کارش يعني خرابشدن خميردندان، ريختن شامپو يا شلختگي اتاق خواب را نخواهد ديد و بنابراين رفتارش تغييري نميکند.
۵. برچسب نزنيد
هيچوقت به خاطر عادتهاي ناخوشايند همسرتان برچسبهايي مثل «بيمسئوليت»، «بيتوجه»، «شلخته» يا «تنبل» به همسرتان نزنيد. اين برچسبها فقط باعث ميشود او گارد بگيرد و رابطهٔ عاطفيتان هم تحتالشعاع اين بحثها قرار بگيرد. ممکن است در جواب برچسبها، او هم عادتهاي ناخوشايند شما را يادآوري کند و مسئلهٔ اصلي در يک کَلکَل بيپايان گم شود. به جاي آن با همسرتان در اين قالب صحبت کنيد: «وقتي تو اين کارها را انجام ميدهي، من اين احساس را دارم.» اگر قرار باشد مسئلهٔ عادتهاي ناخوشايند حل شود، اين جمله به احتمال بيشتري مسئله را حل ميکند تا برچسبزدن.
۶. بپذيريد
اگر از همهٔ راههاي بالا استفاده کرديد و جواب نداد، وقت اين است که يک تصميم اساسي بگيريد. بهتر است چيزي را که نميتوانيد، کنترل کنيد بپذيريد و انرژيتان را روي چيزهايي بگذاريد که ميتوانيد تغيير دهيد. اگر عادتهاي ناخوشايند همسرتان را، با اينکه تلاشتان را کردهايد، نتوانستهايد تغيير دهيد، پس بهتر است آنها را بپذيريد و تمرکزتان را روي چيزهايي بگذاريد که ميتوانيد تغيير دهيد؛ چيزهايي مثل رشد رفتار خودتان.
با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد
بازار