آخرين خبر/
رنج و گنج
برو کار ميکن، مگو چيست کار
که سرمايهي جاوداني است کار
نگر تا که دهقان دانا چه گفت
به فرزندگان چون همي خواست خفت
که ميراث خود را بداريد دوست
که گنجي ز پيشينيان اندر اوست
من آن را ندانستم اندر کجاست
پژوهيدن و يافتن با شماست
چو شد مهر مه، کشتگه برکنيد
همه جاي آن زير و بالاکنيد
نمانيد ناکنده جايي ز باغ
بگيريد از آن گنج هر جا سراغ
پدر مرد و پوران به اميد گنج
به کاويدن دشت بردند رنج
به گاوآهن و بيل کندند زود
هم اينجا، هم آنجا و هرجا که بود
قضا را در آن سال از آن خوب شخم
ز هر تخم برخاست هفتاد تخم
نشد گنج پيدا ولي رنجشان
چنان چون پدر گفت، شد گنجشان
محمد تقي بهار
با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد
بازار